نمازعشق؛ روایت آزاده منصور ناصر شریعتی
يکشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۵
گلوله به بازوی راست و ترکش به ران پای راستم اصابت کرده و نیمی از بدنم، عملا از کار افتاده بود. طوری که سنگینی جسمم را با نیم دیگرم می کشیدم. از زخمهایم مدام خون می ریخت و بی اندازه درد داشتم. از طرفی مرا در اتاقی حبس کرده بودند که چهار دیوارش بسته بود و هیچ روزنه ای برای تماس با بیرون نداشت.
اسرا، روزگار ظلمانی دوران اسارت را تنها با یاد خدا سپری کردند و حضور آرامبخش او را زیر شکنجه بعثیان لمس کردند. خیلی از آزادگان معتقدند که نماز در بازداشتگاه های مخوف بعثی های عراق تنها ستون رو به آسمانی بود که اسرای نجیب و مؤمن به آن تکیه می کردند. گزیده ای از خاطرات دوران اسارت از زبان آزادگان با موضوع «نماز در اسارت» برگرفته از کتابی با همین نام را در قالب روایت های مختلف در نوید شاهد بخوانید:
گلوله به بازوی راست و ترکش به ران پای راستم اصابت کرده و نیمی از بدنم، عملا از کار افتاده بود. طوری که سنگینی جسمم را با نیم دیگرم می کشیدم. از زخمهایم مدام خون می ریخت و بی اندازه درد داشتم. از طرفی مرا در اتاقی حبس کرده بودند که چهار دیوارش بسته بود و هیچ روزنه ای برای تماس با بیرون نداشت. یک توالت فرنگی و یک دوش حمام در پایین اتاق بود.
اولین چیزی که به ذهنم رسید، خواندن نماز بود. آن روز بعد از ظهر – دوشنبه – از وزرات دفاع به طرف زندان حرکت کردیم به همین دلیل خوب می دانستم که غروب شده و موقع نماز مغرب و عشا بود. اما قبله را بلد نبودم. به ذهن خود فشار آوردم و سمتی را که در وزارت دفاع رو به قبله می ایستادیم شاخص قرار دادم و با برآوردی تقریبی، رو به همان جهت ایستادم. وقتی درباره مشکلاتی چون وضو، مهر وقبله فکر می کردم، به این نتایج می رسیدم که اولا هر قطره خون رزمنده باعث پاکی وطهارت اوست؛ پس با خون خودم وضو می گیرم. ثانیا به حکم اینکه «همه جا خانه عشق است، رو به قبله از پیش تعیین شده ایستادم و از پشت دست چپم نیز به عنوان مهر استفاده کردم.
آن شب، در غربت و تنهایی، با چنان حالتی با خدای خود رازونیاز کردم که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد.
منبع: کتاب نماز در اسارت (خاطرات آزادگان ایرانی درباره نماز از اردوگاههای عراق)،اکرم ارجح و فریده هادیان،نشرسوره مهر
نظر شما