آن جوان کمتر از 30 سال و حیرت من
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۸
قصه آشنایی دکتر عباسی که یک چهره علمی در علوم هستهای است با مهندس داریوش رضایی نژاد که متخصص برق قدرت است، آن هم در مقطعی که دکتر هنوز به استقرار در دفتر ریاست سازمان انرژی دعوت نشده بود و مهندس داریوش هم هوای دوباره درس خواندن بعد از ماجرای ارومیه به سرش نزده بود، شاید برای مخاطبان هم جالب باشد.
نوید شاهد؛ در یک کنفرانس علمی، به طور کاملا اتفاقی با آقای رضایی نژاد آشنا شدیم. من روبروی یک پوستر ایستاده بودم. آن پوستر که جدولی مربوط به یک موضوع علمی در خود جای داده بود، توجه من را جلب کرده بود. ایستاده بودم روبروی آن و با دقت در آن مینگریستم. ظاهرا همین اتفاق برای مهندس رضایینژاد هم افتاده بود. موضوع این بود که قسمتی از آن جدول برایم سوال برانگیز شده بود. هرچه بیشتر تعمق میکردم موضوع برایم پیچیدهتر میشد. من در آن مقطع به طور حرفهای در دانشگاه کار علمی میکردم. مجالی پیش آمده بود تا بیش از هر زمان دیگری درباره مسائل علمی کار کنم. حالا سوالی که در مورد بخشی از این جدول پیش آمده بود، خب سنگین بود. بدون آنکه متوجه باشم از نفری که کنار من ایستاده بود در آن زمینه تخصص دارد یا نه، درباره آن قسمت جدول سوال کردم. فورا متوجه شدم او یک جوان کمتر از 30 سال است. این ذهنیت با سرعت من را مشغول کرد که تو چرا از این جوان موضوع به این پیچیدگی را میپرسی؟ از این جهت که اگر نمیداند، تصور میکند تو با انگیزه غیرعلمی این پرسش را مطرح کردی. خلاصه کنم؛ ایشان جوانی زیر سی سال بود. من نکته را شرح دادم و گفتم: آیا شما این مبحث را میدانید، من متوجه نمیشوم؟ ایشان شروع کرد به توضیح دادن آن مبحث پیچیده. از فهم و بیان علمی او داشتم حیرت میکردم. بحث ولتاژ بالا و این جور چیزها بود. من چون فیزیکی بودم از دیدگاه فیزیکی نگاه میکردم و ایشان از منظر مهندس به موضوع نگاه میکرد. البته نکته سنجی من هم برای ایشان جالب بود. مهندس رضایینژاد بسیار دقیق و عمیق و در عین حال ساده، موضوع را برای من شرح داد. در آن مقطع هیچ مسئولیتی نداشتم جز اینکه یک عضو ساده هیئت علمی در دانشگاه بودم. در آن کنفرانس آقای رضایینژاد را دیدم، با هم آشنا شدیم. شماره تلفنی از همدیگر گرفتیم و به او گفتم: استاد دانشگاه شهید بهشتی هستم، توانستید سری به ما بزنید. بعد ما با هم خداحافظی کردیم درحالی که من تحت تاثیر فهم عمیق علمی او قرار گرفته بودم. حس میکردم او را کشف کردهام.
منبع: کتاب شعله های خیس لبخند (پژواکی از شخصیت شهید مهندس داریوش رضایی نژاد)،نشر دانشگاه تهران، موسسه انتشارات
نظر شما