کتاب «رازِ پلاک سوخته» در آستانه چاپ دوم/ به شهید مهدی طهماسبی متوسل شدم
این
نویسنده ادامه داد: دو سال پیش، یک جشنواره داستاننویسی در استان مازندران برگزار
شده بود که من نیز یکی از شرکتکنندههای آن بودم و از آنجا این توفیق حاصل شد که
با حمایت دوستان به سمت مدوّن کردن نوشتههایمان برویم. اولین کتابم را با شهیدی
که بیشترین اُنس را با او داشتم آغاز کردم؛ «شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی». وقتی
کار به نگارش این کتاب رسید، این یکی با همه نوشتههای قبلیام فرق داشت. انگار خود
آقا مهدی میخواست که من نویسنده خاطراتش باشم. شهید مهدی عزیز، دوست، همرزم و همدانشگاهیام
بود و با هم عقد اُخوت داشتیم. سالهای زیادی با این شهید بودم و نگارش کتابی در
باب زندگی او را برای خود، توفیقی میدانم.
وی افزود: شاید بتوان گفت؛ مهدی جان، تنها شهیدی از شهدای مدافع حرم است که تا آخرین لحظه شهادت، نسبت به نوشتن اهتمام داشته و همه حسّ و حال خود را بر روی کاغذ آورده است.
«رازِ پلاک سوخته»؛ مُتقنترین کتاب درباره زندگی یک شهید مدافع حرم
ابراهیمی،
درباره ویژگیهای کتاب «رازِ پلاک سوخته» گفت: به اعتقاد من، این مُتقنترین کتاب
درباره زندگی یک شهید محسوب میشود زیرا شامل مجموعهای از روایتها از پدر و
مادر، دوستان و همسر شهید نیست بلکه این خود شهید است که احوالاتش را در جبهه
مقاومت بیان میکند. من نیز به عنوان نویسنده هرگز به دنبال مصاحبه با خانواده شهید،
دوستان و ... نبودم و بلکه محتوای داستان را با روایتهای خود شهید پیش بردم. «رازِ
پلاک سوخته» که به روش داستانی نوشته شده است، داستان جذابی دارد زیرا بنا به نظر
کارشناسان حوزه کتاب و ادبیات پایداری، نگاهش نسبت به سایر کتابها متفاوت است.
«رازِ پلاک سوخته» کتابی با نگاه متفاوت
این نویسنده ادبیات پایداری درباره "نگاه متفاوت کتاب" توضیح میدهد: با روایت دلدادگی دو شهید مدافع حرم نسبت به یکدیگر روبرو هستیم و میبینیم که چگونه زندگی دنیایی دو شهید، «مهدی طهماسبی و ابراهیم عُشریه» بهم گره میخورد تا اینکه در نهایت زندگی آخرتشان را بهم گره میزند. این دو شهید نیز از سالها پیش با هم عقد اُخوت داشتند. اُلفت و دوستی دو شهید هم از نکات خاص و قابل توجه این کتاب بوده است. همانطور که میگویند دوست شهید، شهیدت میکند، درمورد آقا مهدی و آقا ابراهیم صدق کرد.
کرامات و الهامات «شهید مهدی طهماسبی» در عالم رویا برای نویسنده کتابش
وی درباره کرامات شهید مهدی طهماسبی در سیر نگارش کتاب گفت: دستنوشتههای شهید گرهها و ابهاماتی برای من داشت و لازم بود این گرهها برای مخاطب باز شود. خود شهید دست به کار شد و ابهاماتم را رفع کرد. شهید طهماسبی در عالم خواب و رویا، کُدهای زیادی به من میداد تا به کمک آنها بتوانم راه باز شدن گرهها را بیابم. یکی از شخصیتهایی که شهید در خواب به من معرفی کرد فرماندهای از فرماندهان نیروی قدس و جبهه مقاومت بود که من با پرسوجوی فراوان، پس از شش ماه پیدایش کردم. این فرمانده تا آخرین مراحل نوشتن کتاب همراه من بود و درست چند روز قبل از چاپ کتاب، شهید شد و به یارش آقا مهدی پیوست. شهید حسین جوینده معروف به «ابویاسین» از رزمندگان مدافع حرم استان گیلان بود که در اواخر سال 97 در حین آموزش به نیروهای جبهه مقاومت شهید شد و پیکر مطهرش بازگشت. همه چیز طوری رقم خورد تا شهید جوینده آخرین ماموریتش که کمک به نگارش کتاب «رازِ پلاک سوخته» بود را انجام بدهد و بعد او هم به آرزوی شهادتش برسد. در واقع آخرین شاهد عینی ماجرای کتاب «راز پلاک سوخته» نیز باید شهید میشد اما بعد از تمام شدن کتاب.
توسّل به روح آقا مهدی با پنج صلوات
ابراهیمی درباره کرامات و توجه خاص شهید مهدی طهماسبی ادامه داد: چند ماهی بود برای نگارش کتاب، به دنبال یکی دیگر از شخصیتهای مهم داستان بودم، پیدایش نمیکردم. روزی خسته از اینهمه جستجو، سوار بر ماشین بودم، خیلی عصبانی شدم و با عتاب به آقا مهدی گفتم؛ «مهدی! کتاب خودته، پنج صلوات میفرستم اگر این شخصیت را پیدا کردی که کردی، نکردی کتابت را میاندازمش کنار و دیگه بهش دست نمیزنم!» هنوز چهارمین صلوات را کامل نفرستاده بودم که تلفنم زنگ خورد و یکی از دوستان، خبر پیدا شدن فردی که برای تکمیل شدن کتاب به او نیاز داشتم را به من داد.
این
دوست صمیمی شهید طهماسبی، توسّلهایش به روح بلند شهید را گرهگشای کارش در نگارش
کتاب دانست و گفت: آقا مهدی خیلی کمکم میکرد و هرگاه به او متوسّل میشدم، در
عالم رویا به کمکم میآمد و کُدهایی میداد که میشد بفهمی باید به سراغ چه کسی
رفت و از چه کسی کمک گرفت. حتّی آقا مهدی در خواب به من میگفت؛ از فلانی هیچ چیز
نپرس.
وی بار دیگر بر مُتقن بودن داستان کتاب «رازِ پلاک سوخته» تاکید کرد و گفت: این را نمیگویم به خاطر اینکه خودم نویسنده کتاب هستم بلکه به خاطر اینکه خود شهید تا آخرین روزهای زندگیاش، مینوشته و آخرین نفری که با شهید همرزم بوده – شهید حسین جوینده – را به کمک من فرستاده تا داستان آنگونه روایت شود که اتفاق افتاده است.
ابراهیمی ادامه داد: وقتی که وسایلهای شهید را به خانوادهاش برگرداندند، به خاطر قرابتی که با خانوادهاش داشتم، دستنوشتههایش را به من دادند تا کتاب شود. حتما نوشتن کتابی درباره شهید طهماسبی، دِینی به گردنم بوده و من مطمئن بودم که خود شهید کار کتابش را پیش خواهد بُرد.
خبر داده بود پیکرش میسوزد
این نویسنده، با بیان اینکه مسیر خودسازی شهید در داستان کتاب هویداست گفت: حضرت امام خمینی (ره) فرمودند؛ جنگ برای ما یک دانشگاه خودسازی بوده است، شهید مهدی عزیز، نسبت به جنگ، شُبهات و سوالات زیادی داشت، سوالهای زیادی برایش بوجود میآمد اما طبق فرموده رهبرش، وقتی در این دانشگاه خودسازی وارد شد، به قدری شخصیتش بزرگ شد که دیگر نه تنها سوال و ابهامی نداشت، بلکه خبر از شهادت و نحوه شهادتش هم داد. پیشاپیش به پدرش خبر داده بود که پیکرم میسوزد و حتی مسیر ورود پیکرش به ایران را هم اطلاع داده بود. همانطور هم شد، پیکر مطهرش با موشک تاو سوخت و از همان مسیری که خودش خبر داده بود، جسدش را به وطن آوردند.
وی درخصوص چند وجهی بودن شخصیت شهید مهدی طهماسبی که باعث شده داستان جالب شود نیز اظهار داشت: مهدی جان، در حوزه تهذیب نفس، قرائت قرآن، شعرگویی و مداحی اهل بیت (ع) استاد بود و مدرّس نمونه دانشگاه امام حسین (ع) بود. در حوزه ورزش هم فعالیت میکرد، داور درجه یک فوتبال بود. وجوهات مختلفی که این شخصیت در زمینههای متفاوت داشت، از نظر من او را به یک شهید خاص مبدّل کرد. مهدی عزیز، ارادت خاصی به محضر حضرت زهرا (س) داشت.
چاپ دوم «رازِ پلاک سوخته»، امروز و فردا در بازار نشر
ابراهیمی
با ابراز خرسندی از عنایتهای خاص شهید به کتاب خودش گفت: کسی نبود که ایشان در
خواب برایم تاییدش کند و نقشی در کتاب نداشته باشد و کسی نبود که تاییدش نکند و بخواهد
حرف بزند. من شاهد عینی ماجرا بودم که میدیدم هرگاه به او توسل میکردم، جوابش را
میگرفتم و خودش به خوابم میآمد و میگفت جواب سوالت را از فلانی بگیر. چاپ دوم
کتاب «رازِ پلاک سوخته» با همکاری انتشارات شهید کاظمی، امروز و فرداست که به
بازار نشر بیاید.
13 شهید روز مبعث در خانطومان؛ موضوع کتاب دوم
این نویسنده درباره کتاب دومش نیز توضیح داد و اظهار داشت: داستانکهای شهدای مدافع حرم، قهرمانهایی که مقام معظم رهبری فرمودند؛ اینها کسانی بودند که اجر دو شهید میبرند، را در دست تالیف دارم. این کتاب که هنوز عنوانی برایش انتخاب نشده باید تبدیل به لالایی مادران برای بچهها شود. شهدایی را که نوشتن درباره زندگی آنها را آغاز کردهام، 13 شهید روز مبعث از استان مازندران است که همگی با زبان روزه در یک روز در خانطومان شهید شدند. این کتاب دربَرگیرنده، داستانهای یک دقیقهای از شهدای مدافع حرم شهر خانطومان است که به خاطر کوتاه بودن، جذاب میباشد، زیرا ممکن است مخاطبان خیلی حوصله داستانهای بلند را نداشته باشند اما داستانهای یک دقیقهای خوب به خاطر سپرده میشوند. ویژگی دیگر این نوع کتابنویسی، این است که مجال پرداختن به زندگی تعداد زیادی از شهدا بدست میآید. امیدوارم این کتاب، کمک به ساخت فیلمهای کوتاه از دلاوریهای شهدا کند.
وی همچنین خاطرنشان کرد: درحال حاضر کتاب داستانکهایی درباره زندگی 13 شهید مدافع حرم، در مرحله پژوهش و مصاحبه است که قرار است نابترین خاطرات این شهدا را به مخاطبانش عرضه کند. انتظار دارم عنوان این کتاب هم مانند کتاب «راز پلاک سوخته» به من الهام شود. در اینجا جا دارد بگویم؛ عنوان «رازِ پلاک سوخته» را هم خود آقا مهدی انتخاب کرد و در یک ماجرایی با نشان دادن پلاک سوختهاش، به من فهماند.
ابراهیمی در پایان اظهار داشت: از ابتدا درباره شهدا، قلم میزدم و وظیفه خود میدانم کار زینبی کنم و این رسالت را به خوبی انجام داده و قلمم را نثار ایثارگریهای شهدا کنم. زکات هنر ما این است که توانایی خود را در زمینه اعتلای اسلام و آرمانهایش به کار بگیریم.
گفتگو از فرزانه همتی/