شیمیایی از سرطان بدتر است/ ما قربانی شدیم
به میانشان می روم تا از دغدغه ام بپرسم این که « وقتی اسم سلاح شیمیایی را می شوند، چه حسی پیدا می کنند؟» با مهربانی به سوالم پاسخ می دهند و البته دردل هم می کنند.
شیمیایی: خبر تلخ شهادت رفقا
«ابوالفضل برخم»، جانباز «والفجر 8» و «کربلای 5» است. به خاطر مشکلات ریوی دو سالی که از تهران به «اندیشه» کرج نقل مکان کرده تا کمتر اذیت شود اما با این حال در طول سال 4 ماه در بیمارستان بستری می شود. او غصه دار جانبازان است و می گوید: «هفته ای یک جانباز به خاطر مشکلات جسمی پَر می کشد و شهید می شود. هربار که خبر پرکشیدن جانبازی را می شنوم، غمگین می شوم.»
آقای برخم هربار که اسم سلاح شیمیایی را می شنود به یاد مشکلات جسمی خود و ظلمی که کشورهای غربی با کمک به صدام کرده اند می افتد. او معتقد است بمباران شیمیایی ایران، بزرگ ترین جنایت تاریخ است.
شیمیایی: یاد مرگ
«ناصر نمدی» جانباز حلبچه است. می گوید: در جبهه راننده آمبولانس بودم. وقتی شیمیایی شدم، برایم خیلی مهم نبود و هرچه اطرافیان اصرار می کردند، دکتر نرفتم اما زمانی که حالم بد می شود با خودم می گویم کاش شیمیایی را دست کم نمی گرفتم. اثرات شیمیایی روی چشم، پوست، اعصاب و ریه آقای «نمدی» اثر گذاشته و آنقدر اذیت می شود که حاضر است دست و پایش قطع می شد اما جانباز شیمیایی نبود.
می گوید: شیمایی، مرگ آور است. وقتی اسمش می شنوم، مرگ به یادم می آید و چشم هایم می سوزد و لحظه ای که شیمیایی شدم برایم تکرار می شود.
شیمیایی: بمب شیمیایی جنگ نامردهاست
«حسین شریعتی» جانباز آرام این گروه است. سال 1364 در «عملیات والفجر 8» و آزادی «فاو» شیمیایی می شود. ایشان 25 درصد شیمیایی و 20 درصد مجروحیت دارد و جانبازی اش 45 درصد است.
او می گوید: سلاح شیمیایی جنگ نامردهاست و مرا یاد مشکلات روحی و روانی خودم می اندازد و مشکلاتی که خانواده ام به خاطر من تحمل می کنند زیرا 70 درصد بدنم از کار افتاده و اذیت می شویم.
سلاح شیمیایی: احساس خفگی
«سولدوز اعتمادی» در «شلمچه» و در جریان عملیات «کربلای4، 5، و 8» جانباز شده است. او هم مانند بسیاری از جانبازان از نبود دارو رنج می برد و گلایه مند است. آقای اعتمادی می گوید: جانبازان دردکش هستند. ما برای تهیه یک اسپری با مشکل مواجه هستیم. خانواده هایمان در کنار ما سختی می کشند و ان شاالله خداوند پشتیبان آن ها باشد. هربار که کلمه را می شنوم حس خفگی به من دست می دهد زیرا همرزمان را می دیدم که چطور خفه می شدند.
او در میان صحبت هایش از دغدغه جانبازان شیمیایی برای درمان دندان هایشان که به علت استفاده از اسپری، پوسیده می شود هم سخن می گوید و از بنیاد شهید می خواهد به این مشکل جدی جانبازان توجه بیشتری داشته باشد.
شیمیایی: بدتر از سرطان
«عزت الله بخشی زاده» با درصد جانبازی 70 درصد نیز در این جمع حضور دارد. در منطقه سومار و در جریان عملیات «کربلای 5» جانباز شده است. او تعریف می کند: در جبهه کار صافکاری انجام می دادم و ماشین هایی که ترکش می خوردند را تعمیر می کردم. حدودای ظهر بود که شیمیایی زدند. دود عجیبی منطقه را گرفته بود و بوی سیر می داد. یکی از افرادی که با ما بود گفت نگران نباشید، بوی گازوئیل است و به همین دلیل با این که ماسک همراهمان بود، از آن استفاده نکردیم.
آقای بخشی زاده می گوید: بدترین بیماری سرطان است اما شیمیایی از سرطان بدتر است. راضی بودم دست و پا نداشتم اما شیمیایی نمی شدم. نه تنها من بلکه خانواده هم اذیت می شوند.
شیمیایی: درد بزرگی است
یکی از جانبازانی که در سالن حضور دارد و ظاهرش کمی با دیگر جانباز کمی تفاوت دارد، آقای «قاسم سعیدی» است که با دستگاه اکسیژن در کنار همسرش نشسته است. حال خوبی ندارد و مدام از اسپری استفاده می کند. او سال 1362 مجروح و سال 1365 در «شاخ شمران» شیمیایی می شود. از او هم می پرسم «سلاح شیمیایی شما را یاد چه چیزی می اندازد» و پاسخ می دهد: اسمش که می آید، ناراحت می شوم. اشک از چشمانم سرازیر می شود و این حال دست خودم نیست. شیمیایی شدن درد بزرگی است.