شب عاشقی رفت

بگیر از من این هردو فرمانده را / "دل عاشق" و "عقل درمانده" را

شب عاشقی رفت

نوید شاهد:

بگیر از من این هردو فرمانده را

"دل عاشق" و "عقل درمانده" را


اگر عشق با ماست ؛ این عقل چیست؟

بکُش! هم پدر هم پدر خوانده را


تو کاری کن ای مرگ! اکنون که خلق

نخواهند مهمان ناخوانده را


در آغوش خود "بار دیگر" بگیر

من این موجِ از هر طرف رانده را


شب عاشقی رفت و گم کرده ام

درِ شیشه یِ عطر وامانده را


شاعر: فاضل نظری

منبع: ماهنامه فرهنگی شاهد جوان شماره 156

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده