شروع کربلای ۵ برای نیروهای خودمان هم غافلگیرکننده بود
چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۵۰
بلافاصله بچههای مهندسی شروع به زدن یک جاده خاکی کردند و ما با همه تجهیزات و وسایل راهی جاده شدیم. گردان ما پشت نیروهای مهندسی در حرکت بود. آنها در حال زدن جاده بودند، ما هم پشت سرشان صف گرفته بودیم و حرکت میکردیم تا وارد شلمچه شدیم
کاظم فرامرزی از جمله
رزمندههای دفاع مقدس است که با آغاز جنگ تحمیلی وارد جنگ شد و در اکثر
عملیاتهای دفاع مقدس حضور داشت. او را بیشتر به نام «شکارچی تانکهای
دشمن» میشناسند که در عملیات کربلای ۴ و ۵ فرمانده گردان ضد زره بود.
حاجکاظم از آن دست رزمندههایی است که دفاع مقدس را با فعل ماضی به کار
نمیبرد و دفاع را در بطن انقلاب اسلامی مستتر میداند، لذا امروز در سنگر
فرهنگی با نسلی که جنگ را ندیدهاند در تعامل است. به مناسبت سالگرد عملیات
کربلای۵ با سرهنگ پاسدار کاظم فرامرزی به گفتوگو نشستیم. او معتقد است
کربلای ۵ عملیات بلوغ یافتهای بود؛ عملیاتی سنگین و نفسگیر که دشمن برای
دستیابی به اهداف خود با تمام توان به مصاف رزمندگان آمده بود. عملیات
کربلای ۵ را باید شیخالعملیات نامید.
در عملیات کربلای ۴ و ۵ در کدام یگانها بودید و چه مسئولیتی داشتید؟
من در آن مقطع از جنگ فرمانده گردان ضد زره امام علی (ع) از تیپ ۲۰۱ بودم. از سال ۶۴ یگانهایی در سطح قرارگاهها تشکیل شده بود که مأموریت مشخصی داشتند. مثل یگان ضد زرهی که مأموریت داشتند با تانکهای دشمن مقابله کنند. تیپ ما دارای سه گردان بود. دو گردان ضد زره که گردان امام علی (ع) یکی از این دو گردان بود.
گردان امام حسین (ع) که فرماندهی اش را سعید سیاح طاهری بر عهده داشت. طاهری در سالهای اخیر در جبهه مقاومت به شهادت رسید. فرماندهی گردان قمربنیهاشم هم بر عهده محمد پژگاله بود که درکربلای ۵ شهید شد.
اولین مأموریت گردان ما هم درکربلای ۴ بود. لازم است بگویم معمولاً ما هر سال حداقل یک عملیات بزرگ داشتیم که میتوانست سرنوشتساز باشد. سال ۱۳۶۵ همین اتفاق افتاد و یک اعزام سراسری تحت عنوان سپاهیان محمد (ص) از نقاط مختلف کشور صورت گرفت که باعث تقویت جبههها شد. فرماندهان هم آماده انجام عملیات سرنوشتساز آن سال شدند. عملیات سرنوشتساز معمولاً در سه ماهه آخر سال انجام میشد. چون در آن ایام شرایط برای انجام عملیات فراهمتر بود. در سال ۶۵، دی ماه برای انجام عملیات بزرگ انتخاب شد. البته ما ابتدا نمیدانستیم عملیات کی و کجا قرار است انجام شود یا حتی نامش چیست. اینها جزو موارد حفاظتی بود، اما وقتی از اهواز برای عملیات بیرون آمدیم، متوجه شدیم باید به سوی آبادان حرکت کنیم. شبانه هم حرکت میکردیم. بعدها مشخص شد که نام عملیات «کربلای ۴» و محل آن هم در منطقه عمومی آبادان است. قرار بود یگانها از رودخانه اروند عبور کنند و به آن سمت بروند تا بتوانند جاده استراتژیک فاو- بصره را به کنترل خود درآورند، سپس به سمت بصره یا فاو ادامه حرکت دهند. اینها بحثهای خاص خودش را دارد که مجال نیست الان شرح دهم. خلاصه در منطقه عمومی آبادان مستقر شدیم. ما رده ضد زره بودیم و تجهیزات بسیار سنگینی با خودمان داشتیم که لازم بود با خودرو حمل شوند، بنابراین در شب اول نمیتوانستیم وارد عملیات شویم. در شب اول نیروهای پیاده با سلاحهای سبک و انفرادی وارد عملیات شدند، اما صبح روز بعد باید در منطقه عملیاتی حضور پیدا میکردیم. منطق این عمل هم آن بود که وقتی نیروهای پیاده ما به منطقه دشمن میرسیدند و نوعاً با غافلگیری دشمن، آنجا را فتح میکردند، دشمن درصدد پاتک بر میآمد تا دوباره آن مناطق را پس گیرد، لذا با نیروهای زمینی، هوایی و زرهی انجام میداد. اینجا بود که ما به عنوان یگان زرهی باید در منطقه حضور داشته باشیم تا بتوانیم با یگانهای دشمن مقابله کنیم. معمولاً نیروهای اطلاعات عملیات اقدام به توجیه نیروهای عمل کننده میکردند. ما را هم توجیه کردند که بدانیم قرار است عملیات در کدام نقطه انجام شود. قرار شد صبح روز اول عملیات با قایق و هلیکوپتر تجهیزات خودمان را به آن سوی اروند انتقال دهیم.
شب عملیات که فرا رسید، ما متوجه آغاز عملیات شدیم و دیدیم که رزمندگان ما با دشمن درگیر شدند. نوع مقابله آتش میان دو جبهه بیانگر آغاز درگیریهای شدید بود. آماده شدیم تا صبح فردا به سمت اسکلههایی که در دهانه کارون به اروند بود و از قبل تعیین شده بود، حرکت کنیم. بعد از نماز صبح منتظر بودیم که به ما دستور حرکت دهند، اما خبری نشد. ساعت هشت شد باز هم خبری نشد. نگران شدیم، خودم با یکی دو نفر از بچهها رفتیم تا منطقه را بررسی کنیم. آنجا بود که فهمیدیم عملیات دیشب موفق نبود و شرایط برای رفتن ما به آن سوی اروند مهیا نیست. ظهر هم هواپیماهای دشمن شهر آبادان را شدیداً زیر آتش گرفتند و از سلاحهای شیمیایی هم استفاده کردند. دیگر قطعی شد که ما وارد عملیات نخواهیم شد. خبرهای نگران کننده کم و بیش به ما میرسید که رزمندگان در حال عقبنشینی هستند. از ۲۶۰ گردانی که برای عملیات آماده شده بودند بیش از ۳۰ گردان در منطقه درگیر شده بودند، اما بقیه گردانها در منطقه عمومی بودند و به سمت منطقه عملیات اعزام نشدند. به اصطلاح نظامی این گردانها دست نخورده باقی ماندند. اینطور شد که وارد عمل نشدیم، اما با بمباران شیمیایی که بعثیها انجام داده بودند، حدود ۸۰ درصد بچهها آسیب جدی دیدند. به گونهای که چشمهایشان نمیدید و پوست بدنشان تاول زده بود. بیشترشان راهی بیمارستان شدند و عملاً یگانهای ما از توان عملیاتی خارج شدند.
در عملیات کربلای ۴ و ۵ در کدام یگانها بودید و چه مسئولیتی داشتید؟
من در آن مقطع از جنگ فرمانده گردان ضد زره امام علی (ع) از تیپ ۲۰۱ بودم. از سال ۶۴ یگانهایی در سطح قرارگاهها تشکیل شده بود که مأموریت مشخصی داشتند. مثل یگان ضد زرهی که مأموریت داشتند با تانکهای دشمن مقابله کنند. تیپ ما دارای سه گردان بود. دو گردان ضد زره که گردان امام علی (ع) یکی از این دو گردان بود.
گردان امام حسین (ع) که فرماندهی اش را سعید سیاح طاهری بر عهده داشت. طاهری در سالهای اخیر در جبهه مقاومت به شهادت رسید. فرماندهی گردان قمربنیهاشم هم بر عهده محمد پژگاله بود که درکربلای ۵ شهید شد.
اولین مأموریت گردان ما هم درکربلای ۴ بود. لازم است بگویم معمولاً ما هر سال حداقل یک عملیات بزرگ داشتیم که میتوانست سرنوشتساز باشد. سال ۱۳۶۵ همین اتفاق افتاد و یک اعزام سراسری تحت عنوان سپاهیان محمد (ص) از نقاط مختلف کشور صورت گرفت که باعث تقویت جبههها شد. فرماندهان هم آماده انجام عملیات سرنوشتساز آن سال شدند. عملیات سرنوشتساز معمولاً در سه ماهه آخر سال انجام میشد. چون در آن ایام شرایط برای انجام عملیات فراهمتر بود. در سال ۶۵، دی ماه برای انجام عملیات بزرگ انتخاب شد. البته ما ابتدا نمیدانستیم عملیات کی و کجا قرار است انجام شود یا حتی نامش چیست. اینها جزو موارد حفاظتی بود، اما وقتی از اهواز برای عملیات بیرون آمدیم، متوجه شدیم باید به سوی آبادان حرکت کنیم. شبانه هم حرکت میکردیم. بعدها مشخص شد که نام عملیات «کربلای ۴» و محل آن هم در منطقه عمومی آبادان است. قرار بود یگانها از رودخانه اروند عبور کنند و به آن سمت بروند تا بتوانند جاده استراتژیک فاو- بصره را به کنترل خود درآورند، سپس به سمت بصره یا فاو ادامه حرکت دهند. اینها بحثهای خاص خودش را دارد که مجال نیست الان شرح دهم. خلاصه در منطقه عمومی آبادان مستقر شدیم. ما رده ضد زره بودیم و تجهیزات بسیار سنگینی با خودمان داشتیم که لازم بود با خودرو حمل شوند، بنابراین در شب اول نمیتوانستیم وارد عملیات شویم. در شب اول نیروهای پیاده با سلاحهای سبک و انفرادی وارد عملیات شدند، اما صبح روز بعد باید در منطقه عملیاتی حضور پیدا میکردیم. منطق این عمل هم آن بود که وقتی نیروهای پیاده ما به منطقه دشمن میرسیدند و نوعاً با غافلگیری دشمن، آنجا را فتح میکردند، دشمن درصدد پاتک بر میآمد تا دوباره آن مناطق را پس گیرد، لذا با نیروهای زمینی، هوایی و زرهی انجام میداد. اینجا بود که ما به عنوان یگان زرهی باید در منطقه حضور داشته باشیم تا بتوانیم با یگانهای دشمن مقابله کنیم. معمولاً نیروهای اطلاعات عملیات اقدام به توجیه نیروهای عمل کننده میکردند. ما را هم توجیه کردند که بدانیم قرار است عملیات در کدام نقطه انجام شود. قرار شد صبح روز اول عملیات با قایق و هلیکوپتر تجهیزات خودمان را به آن سوی اروند انتقال دهیم.
شب عملیات که فرا رسید، ما متوجه آغاز عملیات شدیم و دیدیم که رزمندگان ما با دشمن درگیر شدند. نوع مقابله آتش میان دو جبهه بیانگر آغاز درگیریهای شدید بود. آماده شدیم تا صبح فردا به سمت اسکلههایی که در دهانه کارون به اروند بود و از قبل تعیین شده بود، حرکت کنیم. بعد از نماز صبح منتظر بودیم که به ما دستور حرکت دهند، اما خبری نشد. ساعت هشت شد باز هم خبری نشد. نگران شدیم، خودم با یکی دو نفر از بچهها رفتیم تا منطقه را بررسی کنیم. آنجا بود که فهمیدیم عملیات دیشب موفق نبود و شرایط برای رفتن ما به آن سوی اروند مهیا نیست. ظهر هم هواپیماهای دشمن شهر آبادان را شدیداً زیر آتش گرفتند و از سلاحهای شیمیایی هم استفاده کردند. دیگر قطعی شد که ما وارد عملیات نخواهیم شد. خبرهای نگران کننده کم و بیش به ما میرسید که رزمندگان در حال عقبنشینی هستند. از ۲۶۰ گردانی که برای عملیات آماده شده بودند بیش از ۳۰ گردان در منطقه درگیر شده بودند، اما بقیه گردانها در منطقه عمومی بودند و به سمت منطقه عملیات اعزام نشدند. به اصطلاح نظامی این گردانها دست نخورده باقی ماندند. اینطور شد که وارد عمل نشدیم، اما با بمباران شیمیایی که بعثیها انجام داده بودند، حدود ۸۰ درصد بچهها آسیب جدی دیدند. به گونهای که چشمهایشان نمیدید و پوست بدنشان تاول زده بود. بیشترشان راهی بیمارستان شدند و عملاً یگانهای ما از توان عملیاتی خارج شدند.
منبع: روزنامه جوان
نظر شما