«این مادر آن پسر» کتابی است که زندگينامه و خاطرات خانم فاطمه سادات موسوي رينه، مادر شهيد جاويدالاثر جمال محمدشاهي را روایت می کند.


به گزارش نوید شاهد، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی کتابی را منتشر کرده که در 168 صفحه و در قالب خاطره گویی به معرفی ابعاد مختلف شخصیت شهید جمال محمد شاهی و مادر ایشان می پردازد.

خاطرات مادر شهید جاوید الاثر جمال محمدشاهی در «این مادر آن پسر»

راوی اصلی داستان، مادر شهید است. هر بخش کتاب ابتدا با یک روایت آغاز می شود و در ادامه خاطره ای به نقل از مادر شهید روایت و سپس خاطره ای از شهید روایت می شود.

علاوه بر مادر، برخی از خاطره ها توسط برادر، دوست، همرزم و همچنین دیگر نزدیکان شهید روایت شده است.

خاطرات این کتاب در در قالب داستان کوتاه نوشته شده است و از جمله این داستان ها می توان به

«هدایت های الهی»، «اخلاق خوش»، «دین داری»، «چراغ راه»، «غیرت دینی»، «خانه یا خوابگاه»، «شخصیت قوی»، «حیا»، «از کجا می دانست؟»، «بر درگاه دوست»، «آن روزها»، «خلاقیت»، «زندگی مشترک»، «هدیه»، «تربیت»، «حق مادری»، «اسوه»، «اهل بیت»، «تحول»، «دوست»،« فوتبال»، «دوران جهاد»، «جبهه جمال»، «پایان خدمت»، «توسل»،« نامه ها»، «روزهای آخر»، «محرم در جبهه»، «والفجر 4»، «جاوید الاثر»، «رجعت»، «عارفانه»، «به نام پدر»، «مرور خاطرات» و «شهیدان زنده اند» اشاره کرد.

بخش پایانی کتاب نیز به تصاویر متنوعی از شهید شهید اختصاص یافته است.

برای آشنایی با قالب روایت داستان در این کتاب، داستان «امید» که صفحه 59 و 60 کتاب چاپ شده است را می خوانیم:

« این مادر هرگز ناامید نشد و اجازه نداد هیچ چیز او را ناامید سازد. يکي از امتيازات زندگي هاي معنوي برخورداري از اميد بي انتها به خداي مهربان و عنايات اولياي الهي است. اين اميد به همراه خود بهداشت رواني نيز به همراه دارد؛ چون بسياري از نگراني ها و اضطراب هاي موهوم و بي پايه را برطرف مي نمايد.

وقتي انسان به خداي قادر مهربان دل مي بندد و اميدوار مي شود خدا هم او را به بهترين وجه ياري مي نمايد. جالب آنکه اين اميد و آرامش رواني بعد از آن، اثر بزرگي در تقويت روابط خانوادگي مي گذارد. خدا هرگز اميد اميدواران به خود را نمي شکند.

اين مادر

با آنكه سختي ها و تلخي هاي زيادي را در زندگي تحمل كردم، اما سعي كردم پاي زندگي بمانم. من از خدا مي خواستم كه به من درباره ي تربيت بچه ها كمك كند؛ آن هم در محله اي كه همه جور انساني در آن بود. از قماربازها و معتادهاي حرف هاي تا...

البته از طرفي در همين محله، امثال دكتر چمران و شهيد متوسليان و... هم تربيت شدند.

خلاصه خدا ما را ياري كرد. امروز همه به فرزندان من افتخار می كنند. براي همين، هميشه دستانم به سوي آسمان بالاست و خدا را شكر مي كنم. من ثمره ي آن كارها و زحمات را الان مي بينم. بچه هايم همگي سالم و سرحال و مفيد به حال جامعه ي خودشان هستند.

من در آن سا لها هشت فرزند پشت سر هم داشتم. رسيدگي به امور آنها، مشكلات خانه، بي پولي، محله ي بد و... همه با هم جمع شده بود. اما لطف و عنايت خدا از همه ي اين ها بالاتر بود.

آن پسر

جمال همه گونه سختي را تحمل مي كرد. او خيلي حيا و ادب داشت. بميرم براي پسرم، از خجالت نداري صورتش سرخ مي شد، اما حرفي نمي زد. شكايت نمي كرد. جمال تلاش خودش را انجام مي داد، اما راضي بود به رضاي خدا در يکي از نامه هايش مي نويسد: الان که در سنگر نشستيم روز جمعه ساعت هفت و سي دقيقه ي صبح است. به فکر خانه افتادم؛ به فکر روزهاي انقلاب، به فکر بچه هاي کوچه و...

بعد به خودم مي گويم بي خيال بابا، چند سال تو کوچه بودي چه کار کردي؟ اينجا را عشق است. نبرد حق عليه باطل را. راستي خدا را شکر مي کنم که در جبهه ي باطل نيستم. خدايا شکر و سپاس تو را که مرا در لشکر حق قرار دادي. که اگر بکشم، به بهشت مي روم و اگر کشته شوم، نيز به بهشت مي روم.»

«این مادر آن پسر» (زندگينامه و خاطرات خانم فاطمه سادات موسوي رينه، مادر شهيد جاويدالاثر جمال محمدشاهي) توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، گردآوری و از سوی انتشارات شهید ابراهیم هادی به قیمت 6500 تومان روانه بازار نشر شده است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده