بادام‌ها بر خاک و چشم سرمه‌دان بیدار / رأس پرستوی مهاجر، آسمان بیدار! / داغ آن‌چنان داغی که از یک شاخه کبریتش / شد در دل هر کوه صد آتشفشان بیدار

بادامها بر خاک و چشم سرمهدان بیدار

رأس پرستوی مهاجر، آسمان بیدار!

داغ آنچنان داغی که از یک شاخه کبریتش

شد در دل هر کوه صد آتشفشان بیدار

آنقدر «بسم الله» بر خاک منا افتاد

تا شد «برائت» در دل اهل جهان بیدار

باران شدند و قطره قطره ریختند اما

از رویش هر قطره شد رنگینکمان بیدار

ای کاش که آل زمستان باخبر بودند:

در برگریزانها، درختان جوان بیدار

برف ستم بر جا نمیماند که بعد از این

آه دل خورشیدهای خونفشان بیدار

ما دسته دسته گل به صحرای منا دادیم

شد روی هر گلدسته گلبانگ اذان بیدار

آغاز برگشت ابابیل است اگر امروز

شد سنگها در دستهای حاجیان بیدار

چون ماهی افتاده روی ساحل داغی

انقدر لب بر هم زدی تا شد جهان بیدار!

این حجِ نیمهکاره عطر کربلا دارد

یک زخم کهنه در دل هر نوحهخوان بیدار

شعر سپیدی زیر باران عطش خوابید

شد روی کاغذها مداد شاعران بیدار!

سروده: عالیه مهرابی

منبع: طواف عشق، مجموعه اشعار برگزیده‌ی کنگره ملی معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده