«مرتضی»، «پهلوانی» 14 ساله
روایت نصرالله پهلوانی، برادر شهید، از روز شهادت شهید مرتضی پهلوانی:
«شبی که امام را از قم به تهران آوردند، فردا صبح از جنوب شهر، خیابان مولوی تظاهرات و اجتماع مردم جنوب شهر راه افتاد. من هم آن موقع برادر بزرگ شهید بودم. ناگفته نماند شهد دوقلو بود. من دست برادرهایم را گرفتم و به مادرم سپردم و آذوقه منزل را فراهم کردم و گفتم برادرانم از منزل بیرون نیایند زیرا آنها 14 سال بیشتر نداشتند، امروز برای امام خمینی (ره) شهر شلوغ است. به محض رفتن بنده از منزل بیرون می آیند و ما هم جنوب شهر بودیم و به دسته تظاهرات رسیدیم. تظاهرات در خیابان حافظ سابق ادامه داشت و او پس از میدان شاپور سابق (وحدت اسلامی) مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و دوستان او جنازه را به درب منزل می آورند و مادرم با جنازه او روبرو می شود. از همان موقع مادرم دارای امراضی شد که بعد از سی و چند سال دیگر از دنیا رفت. فرماندار نظامی بعد از چند ساعت که جنازه در مسجد محل بود، آمدند و جنازه را بردند.
دیگر از جنازه خبر نداشتیم تا این که رفتیم سنگی
انداختیم روی قبری و نوشتیم فوت کرده و به مادرم گفتیم این قبر متعلق به مرتضی است
در قبرستان مسگرآباد. چون که اطلاع پیدا کردیم که زنده و مرده را با کمپرسی به
قبرستان مسگرآباد می برند. آنجا را گودبرداری می کنند و مردم را در گودالی به خاک
می سپارند.