فاتحان خونین شهر (2)؛ خرمشهری های مدافع وطن
چهارشنبه, ۰۲ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۳۱
برشی از زندگی و شهادت شهدای خرمشهر که آزادسازی خرمشهر را ندیدند و در دفاع از میهن به شهادت رسیدند.
نوید شاهد: با آغاز جنگ تحمیلی در تاریخ 31/6/1359 مردم خوزستان به ویژه شهر خرمشهر در تیررس مستقیم رژیم بعث قرار گرفتند و شهرشان خط مقدم جبهه بود. مردم با غیرت این دیار با دستان خالی مبارزه را آغاز کردند و برای حفظ خاکشان از جان خود گذشتند.
در میان نام شهدا، صدها شهید در خرمشهر متولد شده اند و در این شهر، هنگامه دفاع به شهادت رسیدند. در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر، با برخی شهیدان خرمشهری آشنا می شویم.
شهید حمید دشتی نژاد پور
ولادت:1342- خرمشهر
شهادت: 21/10/1361
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهید حمید دشتی نژاد پور در سال 1342 در خرمشهر بدنیا آمد و تا سال دوم که مصادف با آغاز جنگ تحمیلی بود، به تحصیل پرداخت. او در اوایل سال 1358 به عضویت کمیته انقلاب اسلامی خرمشهر درآمد و در در گیری های سه روزه خرمشهر در سال 1359 علیه نیروهای باصطلاح خلقی وارد درگیری شد.
با تاسیس جهاد سازندگی در تیر ماه 1358 وارد جهاد سازندگی شد و در زمان جاری شدن سیل در نواحی خرمشهر در امداد و کمک رسانی به آسیب دیدگان مشارکت کرد. او از رزمندگان شجاع حماسه مقاومت خرمشهر بود و در روز نوزدهم مهر ماه 1359 بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن متجاوز از ناحیه سر و گوش آسیب دید و برای معالجه مجبور به ترک منطقه شد. شهید دشتی نژاد در آخرین روزهای حیاتش در اثر همان مجروحیت های عمیق به تجویز پزشک روزی یک قرص «والیوم 10» – مسکن درد بسیاری قوی- می خورد و اما حاضر به ترک منطقه نمی شد تا اینکه در روز 21/10/1360 تیغ ترکش توپخانه دشمن پیکر پاکش را در هم پیچید و بهبه شهادت رسید.
شهید بیژن طالبی
ولادت: 1342- خرمشهر
شهادت: 20/7/1359
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهید بیژن طالبی، سوم تیر ماه سال 1342در یک خانواده مذهبی در شهرستان خرمشهر دیده به جهان گشود.
پس از تشکیل سپاه پاسدران انقلاب اسلامی، به ارتش 20 میلیونی که امام بر آن تاکید کرده بودند پیوست و پس از گذراندن دوره آموزشهای نظامی لازم، به خدمت در آن ارگان مشغول شد. زمانی که آشوب داخلی بر اثر توطئه داعیه داران در خرمشهر ایجاد گردید، شهید بیژن طالبی در سرکوبی ضد انقلابیون که به زعم خودشان می خواستند خلق عرب را از اسارت و بندگی رهایی سازند حضور فعالانه و دائم داشت.
با شروع جنگ تحمیلی شهید بیژن طالبی همچون هزاران تن از جوانان شهر سلاح بدست گرفت و به مقابله با آنان پرداخت او شجاعانه برای جلوگیری از سقوط شهر در تک تک کوچه و پس کوچه ها و خیابانهای شهر با ارتش مزدور عراق تن به تن و تن به تانک به مبارزه برخاست.
شهید طالبی سرانجام در روز بیستم مهر ماه سال 1359 در درگیری تن به تن با دشمن متجاوز در حومه گمرک خرمشهر به شهادت رسید.
شهید رحمان اقبال پور
ولادت:1342- خرمشهر
شهادت: 31/6/1359
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: پاسدار شهید رحمان اقباپور در بهار سال 1342، در شهرستان خرمشهر در خانواده ای متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود.
در سال 1357 با اوج گیری نهضت اسلامی در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و با پیروزی انقلاب اسلامی به همراه عده ای از دوستانش کمیته ای تشکیل داده و به حفاظت و پاسداری از شهر پرداخت و با تشکیل سپاه پاسداران خرمشهر به عضویت این نهاد درآمد.
در جریان توطئه ضد انقلاب در خرمشهر به عنوان «خلق عرب»، با ضد انقلابیون تجزیه طلب وابسته به رژیم عراق به مبارزه برخاست . مدتی ببه پیشنهاد سپاه به دوره فراگیری سلاح های سنگین فرستاده شد.
او که پاک بود و در بارگاه الهی منزلت یافته بود، در تاریخ 31 شهریور 1359 طی یک درگیری شدید مرزی که دشمن جهت تصرف خرمشهر آغاز کرده بود، توسط گلوله آر.پی.جی مجروح شد و قبل از رسیدن به بیمارستان با چشمانی نیمه باز و تبسم همیشگی بر لب به شهادت رسید.
شهید اکبر طاهری
ولادت: 1341- خرمشهر
شهادت: 23/7/1359
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهید اکبر طاهری در بهار سال 1341 در خرمشهر دیده به جهان گشود. اکبر 16 سال داشت که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. او نیز همانند هزاران نوجوان عاشق مکتب امام خمینی(ره) به صف مستحکم بسیج مستضعفین پیوست و وارد فعالیت های انقلابی و فرهنگی شد.
وی در جریان واقعه جاری شدن سیل در استان خوزستان در سال 1358 از طریق بسیج محل به دارخووین اعزام گردید و به کمک به سیل زدگان پرداخت.
شهید اکبر طاهری تحصیلاتش را تا سال چهارم متوسطه در رشته اقتصاد کشاوزری ادامه داد و درست در همین اثنا بود که نیروهای مزدور عراق به خاک اسلامی حمله ور شدند و به همین دلیل درس را رها کرده و به صف مدافعان خرمشهر مظلوم پیوست.
بنا به نقل قول دوستان؛ در جبهه مقاوت، روحیه عبادت و مناجات وی بسیار قابل ستایش بود و این حالت عبادت و عرفانی بودن تا زمان شهادتش مانوس او بود.
وی سرانجام در غروب خونین روز بیست و سوم مهر ماه سال 1359 در محله کوت شیخ در درگیری تن به تن با مهاجمین بعثی به شهادت رسید.
شهيد فتح ا... ارجعي
ولادت: 1340- خرمشهر
شهادت: 4/2/1360
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهيد سعيد (فتح الله) ارجعي در سال 1340 هجري شمسي در خرمشهر ديده به جهان گشود.
او بعد از تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خرمشهر همكاري بسيار نزديكي با اين ارگان انقلابي داشت تا اينكه در واحد مبارزه با مواد مخدر سپاه خرمشهر به خدمت مشغول بود به ريش هكن كردن عوامل فساد و تباهي در سطح شهر پرداخت . ، او مدتي در گروه خمپاره اندازها فعاليت ميكرد و با گسترش حمله مزدوران بعث به گروه مجاهد شهيد رضا دشتي پيوست و در يكي از درگيريهاي بندر مورد اصابت آرپيجي هفت قرار گرفت و زخمي شد و به علت جراحات شديد يك ماه و نيم در بيمارستان بستري شد اما از آنجا كه روح پوياي شهادتش لحظهاي آرام نداشت با عزمي استوار به جبهه بازگشت و بعد از مدت كوتاهي از طرف سپاه او را به يك دوره دو ماهه نظامي فرستادند و در تمام آموزشهاي رزمي دوره فعالانه شركت داشت.
از آنجایی که هوش سرشار و قدرت جسماني بالائي برخوردار بود تمام تمرينات نظامي رزمي را به خوبي فرا ميگرفت و در پايان دوره نظامي براي ميثاق بستن با رهبرش همراه با ساير همرزمانش به ديدار امام رفت و با روحي سرشار از شوق شهادت به جبهه بازگشت و در زمينه كارهاي عمراني و تداركاتي جبهه مشغول به كار شد و مسئول تداركات جبهه كوتشيخ (منصورون) خرمشهر گرديد و خالصانه و پرتلاش در تامين خطوط مقدم جبهه كوشا بود تا اينكه در تاريخ 4/2/60 در يكي از خطوط تداركاتي جبهه بر اثر اصابت تركش خمپاره به درجه رفيع شهادت رسيد.
شهید محسن شمشيري
ولادت: 1342- خرمشهر
شهادت: 9/7/1359
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهید محسن شمشیری سال 1342 در خانه اي در خرمشهر ديده به جهان گشود.
در اواخر دوران ابتدايي تحصیلی با يكي از بهترين شاگردان مكتب توحيد يعني "حسن مجتهدزاده" آشنا گرديد و اين آشنايي در روح عظيم و پرشكوه محسن كوچك، تاثير شگرفي نهاد.
پس 22 بهمن كه انقلاب خونبار ملت مسلمان ايران به پيروزي رسيد او در هنرستان صنعتي خرمشهر در رشته برق به تحصيل پرداخت و در آن محيط نيز دست از فعاليت برنداشت او به خوبي به مسئوليتهاي بعد از انقلاب آگاه بود و ميدانست كه با واژگوني رژيم تازه مبارزه آغاز گشته است.
در جريان سيل خرمشهر و شادگان او نميتوانست آرام بگيرد از صبح تا شب او به كمك سيل زدگان مي شتافت و بدون احساس خستگي به اين كار تا پايان اسكان سيل زدگان ادامه داد.
زمانی كه بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خرمشهر براي يك دوره كوتاه نظامي داوطلب ميپذيرفت، محسن داوطلب ميشود و با ديگر برادران همرزمش در اين دوره نظامي شركت مي كنند. چند روزي كه از اين دوره ميگذرد جنگ تحميلي عراق به ايران شروع مي شود و از همانجا با ديگر همرزمانش يكسر اسلحه بدست بدستور فرمانده خود به گمرك خرمشهر ميروند تا از تجاوز مزدوران عراقي به خاك ايران جلوگيري كنند كه محسن از روز اول جنگ 31/7/59 يكسره در سنگر مبازه مي ماند حتي بدون اينكه براي يك بار هم كه شده به خانه سري بزند.
شهید شمشیری در ظهر 9/7/59 بدنبال يورش سريع مزدوران محسن از ناحيه پا زخمي مي شود دوستانش او را نم يتوانند با خود بياورند و بدست عراقيها اسير مي گردد و هنگامي كه برادران نظامي براي باز پس گرفتن موضع سابق خود بر دشمن يورش ميبردند محسن را بر زمين مييابند در حالي كه لبخندي عميق بر لب داشت با مغزي پريشان، ارام و زيبا بر زمين غنوده بود.
شهیده شهناز محمدی زاده
ولادت: 1339- خرمشهر
شهادت: 8/7/1359
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهیده شهناز محمدی زاده در سال 1339 در شهر خرمشهر چشم به جهان گشود.
سال چهارم اقتصاد را می گذراند که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد و او همچنان از تحصیل محروم ماند.
پرهیزگاری ایشان به گونه ای بود که از حجاب کامل برخوردار بود و اعضای خانواده را به شوق و ترغیب وا می داشت. دختری بود که هر وقت می خواست بخوابد با وضو می خوابید و نماز شب را فراموش نمی کرد. او همچنان به فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود ادامه می داد.
شهناز محمدی زاده برای به ثمر رسانیدن انقلاب اسلامی و پاسخ دادن به ندای رهبر عزیزش امام خمینی تلاشهای زیادی می کرد و در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و بیشتر اوقات کارهای خود را مخفیانه انجام می داد که مبادا او را از انجام دادن کاری که به عهده داشت منع کنند.
او در جهادسازندگی و بسیج خواهران عضویت داشت و از انقلاب اسلامی پاسداری می کرد.
در دوران انقلاب کارهای بسیاری انجام می داد و به طریقی سعی می کرد بتواند به فقیران و تهیدستان کمک کند به همین خاطر درصدد جمع آوری کردن پول یا لباس برای افراد مستمند می پرداخت. او در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران هم چون گذشته به کارهای خود ادامه می داد و از خرمشهر خارج نمی شد.
شهیده محمدی زاده، دوره امدادگری را به خوبی فرا گرفته بود و به همین جهت به کمک و امدادگری به مجروحان جنگ تحمیلی می شتافت و آنها را پانسمان و یا کارهای تزریقاتی و غیره را انجام می داد و به همراه پانزده خواهری که در حزب جمهوری اسلامی باقی مانده بودند کار آذوقه رسانی برای رزمندگان را به عهده داشت انجام وظیفه می کرد.
به گفته یکی از شاهدان، قبل از به شهادت رسیدن وصیتش را بر روی کاغذ کلینکس نوشته بود.
او سرانجام در تاریخ هشتم مهر ماه 1359 در حال رساندن آذوقه به رزمندگان در چهار راه گل فروشی بر اثر ترکش خمپاره به همراه دوستش حاجی شاه به شهادت رسید.
شهيد موسى بختور
ولادت: 1336- خرمشهر
شهادت: 21/3/1359
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: پاسدار شهید موسی بختور، با آغاز اولین تهاجمات مرزي ارتش بعثی عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران به دفاع از کیان اسلامی پرداخت .
او به همراهی دوست و همرزم شهیدش؛ بیژن طالبی به شکار چندین تانک متجاوز عراقی پرداخت و سرانجام در تاريخ 31خردادماه 59 مصادف سالروز بعثت پيامبر اکرم (ص) خون مطهر خود را به اسلام عزیز هدیه کرد و به فیض شهادت نایل آمد. نام اين جوان مسلمان به عنوان اولين شهيد جنگ تحميلی در تاریخ به ثبت رسیده است.
شهيد محمدرضا مختاري
ولادت: 1334- خرمشهر
شهادت: 16/3/1360
محل شهادت: خرمشهر
شهيد محمدرضا مختاري، سوم آبان ماه سال 1334 در شهرستان خرمشهر ديده به جهان گشود.
دوران تحصيلات ابتدایی اش را مانند سایر كودكان هم سن و سالش گذشت و بعد از آن وارد هنرستان صنعتي خرمشهر شد و در رشته "فلزكاري" ادامه تحصيل داد و در اين رشته ديپلم گرفت.
محمد رضا به علت فقر خانوادگي عليرغم ميل باطني نتوانست به تحصيلات خود ادامه دهد و به دانشگاه راه يابد.
وی در سال 1357 به سربازي فرا خوانده شد و به پادگان دزفول اعزام گرديد. او به كمك ديپلمه هاي وظيفه و سربازان اقدام به پخش و تكثير اعلاميه هاي امام كردند و در ادامه اين كار يكشب توسط ركن دو ارتش دستگير ميشود ولي به علت زيركي خاص او نتوانستند مدركي بدست بياورند و در نتيجه فقط به 20 روز زندان محكوم شد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي با فرمان امام دوباره به پادگان بازگشت و پس از اتمام دوره آموزشي به پادگان دژ خرمشهر منتقل گرديد و با دلسوزي بسيار مشغول خدمت شد.
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران سلاح بدست گرفت و همچون هزاران جوان مسلمان ديگر به مبارزه با مزدوران بعثي امريكا پرداخت و در جنگ تا سقوط بخش غربي خرمشهر بسياري از دوستانش شهيد شدند و اين شهادتها تاثير شگرفي در روحيه محمدرضا گذاشت و او را آماده مي ساخت تا به لقاءالله بپيوندد.
در طول مدتي كه در جبهه محرزي خرمشهر ميجنگيد، اخلاق و خصوصيات بارزش مورد تمجيد و ستايش ديگر رزمندگان بوده. تلاش و كوشش فراوانش در سنگرسازي زبانزد همگان بود. وقتي برادرانش به محمد ميگفتند تو با اين اخلاق و خصوصياتي كه پيدا كردهاي مثل اينكه خيال رفتن داري؟! او با وقار پاسخ ميداد: نه مگر خدا گناهكاراني مانند مرا ميپذيرد.
شهيد محمدرضا مختاري شب قبل از شهادت احساس راحتي عجيبي ميكرد زيرا سنگري را كه وعده ساختن آنرا به برادرانش داده بود به اتمام رسانده بود و در روز يكشنبه 16/3/1360 با تركش خمپاره مزدوري در خون غلطيد و با شعار اللهاكبر و لا اله الا الله به عهده خود با خدا وفا كرد و به سوي او پر كشيد.
شهید مرتضي عمادي
ولادت: 1337- خرمشهر
شهادت: 24/7/1359
محل شهادت: خرمشهر
زندگینامه: شهید مرتضي عمادي، فرزند محمد در روز بیست و نهم آذر سال 1337 در شهرستان خرمشهر ديده به جهان گشود.
پس از اخذ ديپلم متوسطه در كنكور آن سال شركت كرد و در دو دانشگاه آمار شيراز و مهندسي پست و تلگراف تهران پذيرفته شد و دانشگاه شيراز را بر مهندسي پست و تلگراف تهران ترجيح داد.
شهيد عمادي كه پس از انقلاب در خرمشهر زادگاهش به وجود ضدانقلاب پس از انقلاب در آن شهر وقوف كامل داشت سعي در انسجام نيروئي براي امنيت شهر و دستگيري عوامل ضدانقلاب و پسماندههاي رژيم سلطنتي كرد و كانون نظامي فرهنگي را بدين منظور با سرپرستي همرزم شهيدش محمدعلي جهان آرا و جمعي از برادرانش تشكيل دادند.
در 31 شهريور 59 با شروع جنگ، او مشتاقانه به سوي جبهه مي شتابد و از آبادان براي خانوادهاش تلفن ميزند. او در راه دفاع از خرمشهر حماسه ها از خود به جاي ميگذارد و براي خارج كردن خانواده اش از ميان خمپاره هاي دژخيم ماشيني تدارك ميبيند ولي به علت نياز جبهه به تداركات از بردن خانواده اش صرفنظر ميكند و ميگويد اولويت با جنگ است تا اينكه 12 مهر فرصتي پيش مي آيد و پدر عليلش را با مادرش به شيراز ميبرد و دوباره همراه با دو برادرش به خرمشهر باز ميگرد و مردانه ميجنگد و همواره با اضطرابي عجيب با دلهره ميگويد «اگر شهرمان سقوط كند جواب امام را چه بدهيم.»
شهید عمادی روز 24 مهر در كوي طالقاني در درون سنگر قامت رسايش با تير دژخيمي درهم ميپيچد و به سوي معشوق مي شتابد.
نظر شما