يکشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۹
زینب انصاری دختر شهید مدافع حرم «سعید انصاری» حرف‌های ناگفته خود را در قالب شعری برای پدر شهیدش به رشته تحریر درآورد و برایش سرود.

شعر خوانی دختر شهید مدافع حرم/ حرف‌هایم را بگویم تو دعایم می‌کنی


ای پدر ای با دل من همنشین

ای صمیمی ای پر انگشتر نگین


 در صداقت برتر از آئینه ای

در رفاقت با دلم بی کینه ای


 ای پدر ای مهربانتر از همه

بهر جنگی تو رفته ای زهمه


 در دلم غوغایست چون بی توام

در سرم شوریست چون باز بی توام


 ای که پرواز کرده ای از این دیار

چشمهایم منتظر است تا بیای


 ای پدر پیکرت نیامد سوی ما

تا به کی چشم انتظاری تا بیای


 پیش پرواز کبوترهای زخمی

بابای جاویدالاثر، بابای زخمی


 پیکرت ماند در شهر عشق آری

وای بر ما که دستهایمان خالیست


 ای پدر ای که شفاعت می کنی

حرفهایم را بگویم تو دعایم می کنی


 حرفهایم بسی طولانیست

حرفهایم را تو می دانی چیست


 پیش از اینها من دلم بی صبر بود

صبر را از تو گرفتم این بود


 یاد داری که به من می گفتی

عشق را در سوریه می یافتی


 عشق را یافتی و رفتی تو پدر

دل تو کندی و برفتی ای پدر


 ما شدیم تنها و بی تو یک زمان

تو رسیدی به ارزویت یک کلام


 ابرهای دل گریستند آن شب

شب، شب تولدت بود آری


 وای بر من پدر دلتنگتم

وای زاحساس این دلتنگیم


 کاش بودی و مرا می دیدی

کاش چشمهای مرا می دیدی


 چشم هایم گریان است امشب

بس که دلتنگ تو هستم آری


 سرخوشم، سرخوش زراهت

آرزویت این بود، شهادت


منبع: خبرگزاری دفاع مقدس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده