کرامات شهیدان؛(69) تسکين دل مادر

نوید شاهد، نصرالله، شهيد اول خانواده ما بود که در مورخ 18 / 10 / 59 به شهادت رسيد و مفقود الجسد شد.از مفقود شدن او خيلي نگران بودم. يک شب که خيلي ناراحت بودم و دلم شکسته بود با خدا راز و نياز کردم و گفتم خدايا چي مي شد حتي يک قطعه از جسد او به دستم مي آمد تا دلمان تسکين پيدا میکرد.
4 ماه و 10 روز گذشته بود که خبر آوردند جسد نصرالله پيدا شده است. به استقبال جنازه رفتيم و در ابتداي شهر به انتظار نشستيم. جمعيت زيادي آمده بودند. من پشت جمعيت و رو به ديوار نشسته بودم که خبر دادند شهيد را آوردند. تا خواستم بلند شوم و به سمت جمعيت برگردم و صحنه ورود شهيد را ببينم ناگهان قد و قامت نصرالله در حالي که کت و شلوار قهوه اي رنگي را که هميشه مي پوشيد به تن داشت بالاي سرم ظاهر شد. لبخند زنان گفت مادر، حالا خيالت راحت شد؟ تا اين را گفت از نظرم غايب شد. من خود او را ديدم و خيال و رؤيا نبود و صداي او را هم شنيدم ولي بعداً که دو فرزند ديگرم شهيدو مفقود شدند با خود عهد کردم اصلاً به درگاه خدا دعا نکنم جنازه فرزندانم برگردد چون با اين مکاشفه بر من ثابت شد جاي آنها بسيار خوب است.
___________________________

شهيد نصرالله جنيدي در سال 1339 در پيشواي ورامين متولد شد. در سال آخر تحصيل در دبيرستان به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد و تحت فرماندهي شهيد چمران در ستاد جنگ هاي نامنظم فعاليت نمود. او در منطقه عملياتي بين هويزه و سوسنگرد در 18 / 10 / 1359 به شهادت رسيد و هم اکنون در جوار دو برادر شهيد خود در قطعه شهداي پيشواي ورامين به خاک سپرده شده است.

راوی: بتول جنيدي مادر شهيدان جنيدي
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد دوم)، غلامعلی رجائی 1389