نگاهی به زندگینامه شهید سعید وطنپور
شهید سعید وطنپور
نام پدر: حسین
شمارة شناسنامه: 1023
صادره: اصفهان
محل تولد: اصفهان
تاریخ تولد: 1346
سال ورود به دانشگاه: 1364
رشتة تحصیلی: معارف اسلامی و تبلیغ
تاریخ و محل شهادت: 30 / 1/ 1366 بانه
عملیات: کربلای10
زندگینامه شهید
سعید در سال 1346 درا صفهان چشم به دنیا گشود.ا ز 9 ماهگی هوش و ذکاوت خود را در بیان جملات و حرکاتی که برای این سن زود می نمود، نشان داد.
پس از پایان 6 سالگی به دبستان رفت؛ در حالی که قبل از آن به خوبی می توانست از عهده خواندن کتاب برآید.
سعید از حدود 9 سالگی در جلسات قرآن حاضر می شد و در جریان انقلاب با اینکه کودکی بیش نبود، تصویر امام)ره( را بر روی فیلم و فیبر کلیشه می کرد و بر دیوارکوچه ها و خیابان ها نقش می زد.
و هرگز از نمازهای خود در آن سن کم غفلت نمی کرد و چون به تکلیف نرسیده بود، برای نماز صبح والدین او را از خواب بیدار نمی کردند، لذا با التماس و خواهش و با دیدگان اشک آلود از آنها درخواست می کرد که برای بیدار کردن او اهتمام کنند. والدین او چون اصرار و میل باطنی اش را می دیدند، چند روز صبح او را بیدار کردند و پس از آن، او خودش هر روز صبح بیدار می شد؛ بدون آ نکه برای بیدار شدنش به کسی زحمت بدهد.
سعید قبل از سن تکلیف، روزه ها راکاملاً می گرفت و خدای خویش را آن طور که توان داشت از کودکی و اوان نوجوانی عبادت می کرد.
او از همان زمان، امر به معروف و نهی از منکر را به زبان بسیار زبا و با عملی شیوا بیان و ارايه می کرد و در این راه وکلی راه های خوب، خود اسوة عملی برای فامیل و دوستان خود بود. قبض هایی که با مبلغ ناچیز پول توجیبی خود در سن سیزده سالگی از دارالایتام امام زمان)عج( تعهد کرده بود- و تا این تاریخ هنوز به نام وی صادر می شود-یکی از وجوه پاک قلب خیراندیش اوست.
در دوران تحصیل همیشه حایز رتبه های ممتاز اول ویا دوم میشد و در تمامی سالها در دبستان و راهنمایی و پس از آن دايماً مورد تمجید اموزگاران، دبیران و مسؤولان خود بود. چندین سال پس از شهادتش، زمانی که با یکی از استادان زمان تحصیل او درباره وی صحبت می شد، در تمامی طول صحبت، استاد به یاد شاگرد شهیدش، می گریست. او در سال های آخر تحصیل مسؤول انجمن اسلامی هنرستان محل تحصیل خود بود.
سعید بسیار مهربان و متواضع، با گذشت و صاحب اخلاق کریمانه بود.
بعد از پیروزی انقلاب، شب ها تفنگ بر دوش با دوستانش از نقاط حساسی که برایشان معین شده بود، تا صبح پاسداری می کرد و صبح بدون احساس خستگی در کلاس درس حاضر می شد.
در سن پانزده سالگی برای اولین بار به جبهه رفت و در تصرف ارتفاعات«بازی دراز » شرکت کرد. شهادت چند تن از همرزمانش در آن عملیات جرقه های عشق را تبدیل به شعله کرد و او را بی قرار جبهه ها ساخت. هر بارکه از جبهه برمی گشت، در خانه نیز لحظه ای ازیاد جبهه غافل نبود. تا آ نکه فرصتی پیش آید و خود را در دیار معشوق ببیند. جز به خاطر مسؤولیت و وظیف های- چون امتحانات پایان سال یا سرپرستی خانواده در غیاب والدین و غیره - در شهر نمی ماند. هر زمان وظیفه ای بر عهده می گرفت به بهترین نحو بر انجام آن موفق می شد.
در سن شانزده سالگی انجمن دانش آموزی «محبان الحسین)ع( » را با همیاری دوستان خود بنیان نهاد که شرط عضویت در آن انجمن عشق به امام حسین)ع( بود که بعد از حدود 17 سال همچنان در شب های جمعه با یادآوری مصیبت آن حضرت عشق به امام و راه او را در قلب جوانان دانش آموز زنده و پایدار نگه می دارد.
پس از گرفتن دیپلم بلافاصله درکنکور سراسری و آزمون دانشگاه امام صادق)ع( قبول شد و ترجیح دادکه به دانشگاه امام صادق)ع( برود. در آنجا نیز راهنما و مشوق هم کلاسانش برای اعزام به جبهه بود. او بارها و بارها داوطلبانه به جبهه رفت.
سعید در دی ماه 1365 در جریان «کربلای 4» مجروح شد و نتوانست در « کربلای 5» به خاطر نقاهت خود شرکت کند. بعد از نوروز سال 1366 دوباره داوطلب اعزام به جبهه شد؛ در حالی که زیارت خانة کعبه به عنوان مبلّغ از طرف دانشگاه به او پیشنهاد شده بود.
آخرین باری که از جبهه بازگشته بود، در موقع بیان خاطرات همرزمش آنچنان روحش اوج می گرفت و فراسوی وجود خاکی اش می رفت که برای اطرافیان مسلّم شده بود که سعید دیگر در بین آنها زندگی نمی کند و او مسافری است راهی عالم بالا. روزهای آخر سکونت در خانواده را می توان سکونت جسم او دانست؛ چون روح وی قبل از آن، پرواز را آغاز کرده بود.
پس ازآخرین حرکت به سوی جبهه، قرآن در مشایعت ایشان باز و قرائت شد. آخرین آیه از سوره حج بود که وقایع را برای خانواده دردمند او بیان کرد. وصیت نامه ای که از وی در دست است، مربوط به عملیات کربلای 4 است که قلم روانش کلمات را به راحتی به بازی گرفت و توانست احساس قلبی اش را که گواهی از شهید نشدن ایشان در آن عملیات است، به ترسیم کشد.
وصیت نامه شاگرد قرآن به نحوی از قرآن با نسیمی بهره برده است که با هر بار تکرار و خواندن وصیت نامه حقایق عرفانی تازه ای بر خواننده عرضه می شود.
در عملیات«کربلای0 1» درا رتفاعات «گلان بانه » در عصر روز 30 فروردین 1366 مطابق با 20 شعبان 1407 بدن مطهر سعید با موج انفجار به بیرون از سنگر پرتاب شد و در تاریخ نهم اردیبهشت در گلستان شهدای اصفهان به تربت پاکش هدیه شد.