وطن یعنی هرآنجایی که دل آرام میگیرد /که در آیین ما رنگ و زبان و مرز بیمعناست
در اوج آتش بلوا هنوز آرامش دلهاست
کمی خلوت شده اما حرم اینگونه هم زیباست
نمیترسد کسی از شر دشمن در میان شهر
دلش قرصست وقتی پرچم عباس آن بالاست
وطن یعنی هرآنجایی که دل آرام میگیرد
که در آیین ما رنگ و زبان و مرز
بیمعناست
چو شاه شیعیان آقا حسین بن علی باشد
چه فرقی دارد اینکه میهنم اینجاست یا آنجاست؟
نگاه چپ کند هرکس به سوی مرقد زینب(س)
حسابش با یلان لشکر جان برکف مولاست
شما تکرار تاریخید و قربانی مشتی رزل
که در آیینهي ایمانمان تحقیرتان پیداست
چونان طوفان به پاخیزیم تا خون شما ریزیم
اگر هم قسمت ما شد شهادت هدیه زهراست
هنرکردید چون در جوی آبی ناخدا گشتید
به خود آیید و بگریزید اینجا ساحت دریاست
گذشت آن روزهای غربت و تنهایی زینب
در این وادی به هر کویی بساط روضه ای برپاست
گریزی زد به عاشورا قلم آنجا که طفلی گفت
عمو عباس آخر پس کجایی عمه ام تنهاست
کجا جمعید کرکس های ترسو سربچرخانید
حرم در سینه ما عاشقان زینب کبری ست
سروده مهدی نورقربانی
منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره
ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد
شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.