خاطرات

سراغ مادر که می رفت؛ اول دستش را می بوسید

شهید رسول حیدری فرزند مشهدی((محمد علی)) در سال ۱۳۴۷ در محیط خانواده ای مذهبی ومتدیی، درروستای((طویل دراز))دیده به جهان گشود.شهید در تاریخ ۱۳۶۳/۹/۱۷ جهت پاسداری از مرزهای جمهوری اسلامی ایران رهسپار جبهه های شمال غرب شد و به مدت ۳ ماه در کردستان دلیرانه ماموریت محوله را به پایان رسانید.پس از اتمام دوره ی آموزشی، راهی منطقه ی جنوب شد و پس از ۶ ماه ایثارگری شبانه روزی در خط مقدم جبهه و در سخت ترین ماموریت ها، در تاریخ ۱۳۶۷/۴/۴در منطقه ی عملیاتی ((کوشک)) در یک نبرد قهرمانانه با کفار بعثی، به لقای محبوب خود رسید و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
مستقیم سراغ مادرش می رفت ؛ اول دستش را می بوسید


مستقیم سراغ مادرش می رفت ؛ اول دستش را می بوسید

عبدالرسول چهارمین فرزند من است ؛ نمی گویم  بود چون هیچ  وقت احساس نمی کنم  که او را از دست داده ام و همچنان برای من و در قلب من زنده است . رسول در طویل دراز از توابع شهرستان دشتی متولد شد و چون آخرین فرزند پسرم است ؛ همیشه عزیز دردانه ام می ماند .

هر روز که قد کشیدن و بزرگ شدنش را می دیدم به او و دیگر بچه هایم عشق می ورزیدم . او رفتاری بسیار خوب و پسندیده داشت و با تمام اطرافیان و آشنایان مهربان بود ؛ حتی در مواردی دست غریبه های محتاج را هم می گرفت و به آنها کمک می کرد .

رسول از سر کار که بر می گشت ؛ مستقیم سراغ مادرش می رفت ؛ اول دستش را می بوسید و بعد درآمد حاصل از کارش را با کمال رضایت به مادرش تقدیم می کرد .

او حین خدمت سربازی به کردستان اعزام شد و من کاملاً با رفتن او به جبهه راضی بودم . من با کمال افتخار به او اجازه دادم که به اسلام و دولت و هم وطنانش خدمت کند و از اینکه پسر عزیزم شهید شد ؛ بسیار راضی و خوشنود هستم .

وقتی خبر شهادت رسول را به من دادند ؛ بسیار خوشحال شدم و هیچ گونه ناراحتی به من دست نداد ؛ چون وقتی فکر می کردم که توانسته ام فرزندم را در راه خدا تقدیم کنم ؛ به همین خاطر احساس سربلندی می کردم و خوشحال بودم از اینکه در فردای قیامت ضامنی دارم که به فریاد پدرش خواهد رسید .

راوی : پدر شهید رسول حیدری

 











منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده