«طاها» دختری که جاودان شد
به گزارش نوید شاهد، «به محض آن که از شدت تیراندازی کاسته شد، اول مینا و بعد از چند ثانیه من، از آنجا بیرون آمدیم و به سمت دادگاه انقلاب دویدیم. چشم هایم به مینا دوخته شده بود و نگرانش بودم! سعی کردم کمی سرعت دویدنم را بیشتر کنم تا به او برسم!
همین طور که می دویدم ناگهان احساس کردم که سینه ام تیر می کشد، درد می کند و می سوزد!
با شکم به روی زمین افتادم. نگاهی به محل درد انداختم؛ درست همان جایی که قلبم می تپید، خون به بیرون فواره می زد. سعی کردم با فشار دست راستم، خون ریزی را بند بیاورم؛ اما؟! دستم لج کرده بود و از من فرمان نمی برد! ...
نمی دانستم چه بر سر مینا آمده است ... سعی کردم که قدری سرم را بالاتر بیاورم تا ردش را بزنم که دوباره سوزش دیگری را احساس کردم. این بار گلویم بود که می سوخت! ...
صدای برادری به گوشم رسید که فریادکنان می گفت: اون خواهر رو از معرکه بکشید بیرون! بدجوری تیر خورده! تکون می خوره! انگار زنده س هنوز! ...
صدای روشن شدن ماشینی را شنیدم و دیگر هیچ ...»
شهید سیده طاهره هاشمی انچپلی، قهرمان این داستان است که علی اکبر خاوری نژاد در کتاب «دختری به نام طاها» زندگی این شهید را روایت کرده به گونه ای که راوی داستان، خود شهید است و متن بالا از قسمت پایانی کتاب که به توصیف لحظه شهادت شهید اختصاص دارد، انتخاب شده است.
شهید سیده طاهره هاشمی انجپلی زاده آمل است که در ششم بهمن ماه 1360 و در سن 14 سالگی به شهادت رسید. این بانوی شهید به عنوان شهید شاخص سال 1392 شناخته شد و بر همین اساس کتاب «دختری به نام طاها»، داستانی بر پایه زندگی این شهید به چاپ رسید. نویسنده در همان ابتدای داستان، دلیل انتخاب این عنوان برای کتاب را روایت می کند: «آن وقت ها، هر از گاهی که به سر ذوق می آمدم، چیزی می نوشتم و طرحی می زدم؛ برای همین علاوه بر نام شناسنامه ای، نام هنری «طاها» را هم جهت امضا زیر کارهایم انتخاب کرده بود. «طا»یش را از دو حرف اول اسمم، «طاهره» و «ها» یش را، از دو حرف اول نام خانوادگی ام «هاشمی» قرض گرفتم...»
