جاده پیروزی در فتح بستان به روایت امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی
چهارشنبه, ۰۸ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۲۴
شهید صیاد شیرازی: یکی از پارامترهایی که برای مبهم بودن آینده نبرد ذکر کردند جاده 9کیلومتری و رملی موسم به «جاده پیروزی» بود و خداوند یاری کرد که در شب عملیات، بارانی در خوزستان آمد که باران رحمت بود
به گزارش نوید شاهد؛ امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی در بیان خاطرات عملیات فتح بستان می نویسد:
«اولین عملیات انسجام یافته، طریق القدس بود. درست است ما عملیات ثامن الائمه را داشتیم ولی انسجامی که در این عملیات بود خیلی مهم است.برای این عملیات قرارگاه کربلا، مرکز مشترک پیمان ارتش و سپاه، تشکیل شد و ما در آن دور نمای نبرد را تنظیم کردیم و کربلای 1 تا 3 طراحی شد و ما اول با مشکل مواجه شدیم. با دید نظامی امکان آن وجود نداشت.
برداشت من فقط نظامی نیست، برداشتی است برای کسی که واقعا مشتاق است در راه خدا جلو برود و نظام جمهوری اسلامی را پاسداری کند. نکته در اینجاست« شدنی شدن نشدنی ها» بعضی وقتها، ذهن های محدود ما چیزی را مجسم می کند که نمی شود.
وقتی ما عملی شدن طریق القدس را بررسی می کردیم دیدیم جواب نمی دهد و با آن برآوردها جور در نمی آید. در برآورد تخصصی دیدیم امکانات ما، نیروها، تجهیزات تانک و توپ که داریم، ولی یک نکته مهم بود که امیدوارمان کرده بود و آن رسالتی بود که ما باید با دشمن بجنگیم، بعد هم امیدواری به اینکه خودمان را مصمم به انجام این رسالت دیدیم و اینکه« والذین جاهدوا فینا لنهد ینهم سبلنا» خدا هم ما را یاری خواهد کرد.
تا شب قبل از عملیات، مشاوران ما در عملیات نظرشان این بود که اگر این نبرد را با این امکانات شروع کنیم، آینده این عملیات مبهم است. در حاشیه برآورد آنها نوشتیم: « از شما مشاوران تشکر می کنیم.»
یکی از پارامترهایی که برای مبهم بودن آینده نبرد ذکر کردند جاده 9کیلومتری و رملی موسم به «جاده پیروزی» بود و خداوند یاری کرد که در شب عملیات، بارانی در خوزستان آمد که باران رحمت بود و شن های روان و رمل را محکم کرد و این جاده خاکی عین آسفالت محکم شد و دو گردان از ارتش و سپاه توانستند از آن عبور کنند و دشمن را از پشت غافلگیر کنند تا این عملیات به پیروزی انجامید.
مقطع اجرای عملیات طریق القدس، حساس بود. در زمانی که جبهه، دوران رکود را پشت سر گذاشته بود. از نتیجه حضور بنی صدر ملعون و خائن، ضرباتی را بخاطر عدم تمرکز قوا متحمل شدیم. روحیه ای تزریق نشده بود. بین حضور نهاد انقلابی سپاه و ارتش جمهوری اسلامی، شکاف ایجاد شده بود و کسی این شکاف را پر نکرده بود.
در این مقطع کوتاه، زمانی که بنی صدر فراری شد، بین سپاه و ارتش پیوند برقرار شد. بعد، محاصره ی آبادان شکسته شد و این نقطه ی امید بسیار مهمی در جبهه برای رزمندگان اسلام بود تا خود را باور کنند. من در کردستان بودم که ماموریتم تمام شد. در حال آزادسازی بوکان بودیم و در شب آزاد سازی بئد که اعلام شد ما فرمانده نیروی زمینی ارتش شدیم.
( پس از پایان ماموریت) به سرعت به منطقه ی جنوب آمدم در فرصتی کوتاه ما قرارگاهمان را در جبهه یکی کردیم. قرارگاه کربلا. قرارگاه سپاه در گلف و قرارگاه ما در مجتمع فولاد بود که در زر گان تشکیل شد. البته قرارگاه تاکتیکی هم داشتیم. قرارگاه سپاه در منطقه بدریه بود و قرارگاه ما پشت تپه های الله اکبر؛ از ارتش 2 لشگر 92 زرهی و 16 زرهی مستقیما وارد صحنه شدند و سازمان گرفتند. لشگر 92 در بالای رودخانه کرخه بعنوان نقطه تلاش اصلی و جنوب کرخه هم بعنوان نقطه تلاش پشتیبانی تعیین شد.
در تلاش اصلی، از نیروی زمینی حداکثر استفاده را بردیم و به برکت مجاهدت جهادگران که جاده نه کیلومتری را به سختی احداث کردند، موفق شدیم. این جاده یکی از کلید های پیروزی بود. و بعد از اینکه ما عملیات کردیم، فهمیدیم که دشمن متوجه نشده بود که ما چنین استفاده ای از این جناح کرده ایم. رزمندگان از اصل غافلگیری به خوبی بهره بردند در شب اول، 18 کیلومتر تا نزدیکی بستان پیشروی شد. سردار جعفری فرمانده یک محور بود، صبح به بدریه آمده بود و می گفت اوضاع خیلی برای عبور آماده است منتها نیرو نداریم و عملیات در قسمت بالا ادامه یافت، ما فهمیدیم دشمن در جنوب رودخانه سابله باقی مانده است و یک تیپ از لشگر 77 برای تقویت این جناح فرستاده شد دشمن بخاطر فشاری که بر او وارد شده بود، خودش عقبنشینی کرد و رفت زیر رودخانه نیسان مرحله آخر پیشرویمان از پایین به سمت هور بود و از بالا، تنگه ی چزابه را گرفتیم.
در خط نیز همه کنار هم بودند. خطی که دردست ارتشی ها بود، بچه های سپاه در داخل خط برای نک جبهه ای مستقر شده بودند. ولی تکی که کلید تاکتیکی ما در عملیات طریق القدس بود، تک احاطه ای بود، با یک بازو به سمت راست و بوسیله ی دو گردان انجام شد. یک گردان که شمارش یادم نیست، گردان تانکی از لشکر 92 زرهی بود و احتمالا فرمانده اش هم سرتیپ شهید صفوی بود. بعد از این عملیات فرمانده تیپ شد.
فرماندهی گردان پیاده را هم برادر شهید خرازی بعهده داشت که گردان پیاده بسیجی بود. این دو گردان، هماهنگ با هم، از جناح راست بصورت یک بازویی حرکت کرده بودند که نه تنها به قلب دشمن، بلکه به عمق و قرارگاه دشمن بزنند. محل قرارگاه دشمن را نمی دانستند کجاست، پیشروی که کردند، به آن رسیده بودند.»
انتهای پیام / ح
نظر شما