دلُم برا شهرمون یی ذره شده

محمد تقی‌لو از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطره‌ای از روزهای اسارت خود از دلتنگی همرزمانش می‌گوید.

به گزارش نوید شاهد از زنجان، محمد تقی‌لو که مدت‌ها اسارت و صدماتش را تجربه کرده است در بیان خاطره‌ای تعریف می‌کند؛

یاسر از وقتی شنیده بود تبادل اسرا شروع شده، گوشه‌ای کز می‌کرد و با هیچ کس حرف نمی‌زد. روزی که اطلاع دادند نوبت اردوگاه ماست. بین بچه‌ها شور و هیجان خاصی بود. من که داشتم بال در می‌آوردم. پرانرژی بودم و سر به سر همه می‌گذاشتم.



دلُم برا شهرمون یی ذره شده

ساعت هواخوری، بچه‌ها را دیدم که جلوی سلول شانزده جمع شده‌اند. نزدیک‌تر رفتم. یاسر گوشه‌ای نشسته بود و بچه‌ها دلداری‌اش می‌دادند. بارها از او شنیده بودم که وقتی عراقی‌ها به خرمشهر حمله کردند، دستش تیر خورد و نتوانسته خواهرش را نجات دهد. مجبور شده بود او را بکشد.

یکی از بچه‌ها توی گوشم گفت: " یاسر تصمیم گرفته همین جا تو عراق بمونه"

برق از کلم پرید. نزدیک‌تر رفتم و پرسیدم: "تو دلت برای ایران تنگ نشده؟"

انگار منتظر همین جمله بود تا بزند زیر گریه. هق هق کنان گفت: "ها چی فکر کردی؟ فک کردی مو از سنگُم! دلُم برا شهرمون یی ذره شده.

اما با چه رویی برگردُم، جواب نَنَمُو چی بدُم، ها؟ بگُم دخترتو مُو کشتُم."


منبع: اسناد معاونت پژوهشی و فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده