آخرین اخبار:
کد خبر : ۴۰۸۸۹۷
۱۵:۲۳

۱۳۹۶/۰۶/۰۶
سالروز شهادت شهید:

شهيد شاپور آهني در آسمان شهید شد

شهيد شاپور آهني چهارم شهريور در منطقه کرخه ي دزفول در حال ديده باني و کسب اطلاعات از دشمنان ،خمپاره اي را به سويش نشانه رفتند که ترکش آن سينه اش را از ناحيه ي قلبش دريد و تا با هواپيما به تهران برسانند، در نزديکي هاي آسمان تهران در داخل هواپيماجان به جان آفرين تسليم نمود
نویسنده :
مهرشاد


نویدشاهدگیلان: مادرم با چشماني اشک آلود برايم تعريف کرد که برادرم شهيد شاپور آهني در اوّل فروردين ماه 1339 همراه با شکفته شدن شکوفه هاي رنگارنگ بهاري،از مادري رنجکشيده در خانواده اي مذهبي و زحمتکش از پدري کارگر و کشاورز در محل تله سفي آستارا پا به عرصه وجود گذاشت.
شهيد شاپور آهني در آسمان شهید شد
تحصيلات ابتدائي خود را در دبستان ظهيرنيا و تحصيلات متوسطه را با آغاز نظام جديد «راهنمايي-تحصيلي» در مدرسه راهنمايي جعفرنژاد و دوره دبيرستاني را در دبيرستان حکيم نظامي در سال 1358  در رشته رياضي و فيزيک به پايان رساند. قبل از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي ،در مقارن قيام افتخار آفرين شهرهاي مذهبي کشورمان،همراه برادران بزرگتر از خود و چند تن از دوستان ديگر به فعاليتهاي ضد رژيمي پرداخته و در حساس ترين و خطرناک ترين شرايط زماني و مکاني اقدام به اتش زدن مشروبخانه هاي شهر زدند و براي ايجاد ترس و وحشت در دل مأموران ساواک و شهرباني و... و همچنين برطرف کردن ترس و اضطراب از دل مردم که همچنان در نگراني و واهمه بودند، اقدام به آتش زدن خانه ها و ماشين هاي ساواک که در دسترس بودند، نمود و از مردم براي راهپيمايي و تظاهرات گسترده دعوت به عمل آورد.ناگفته نماند که از سال 1356 اعلاميه هاي حضرت امام به وسيله ي شاپور و دو تن از دوستانش در هشر بخش مي شد.
بعد از پيروزي انقلاب شاپور فعاليّت چشمگيري داشت.بخصوص در برگزاري رفراندم 12فروردين سال 58 که برادرم رسول آهني مجري آن بود،شاپور دستيار ايشان بود و نقش مهمّي داشت. در موقع تأسيس سپاه پاسداران که قرار بود پنج نفر بعنوان شواراي فرماندهي انتخاب شوند، يکي از آن ها شهيد شاپور آهني بود که نپذيرفت و در نهايت سادگي و خلوص در مسئوليت هاي مختلف مشغول خدمت شد. تا اينکه متوجه شد که بر اثر خيانت بني صدر و کم کاري هاي بعضي از نيروهاي ارتشي و ژاندارمري بعلّت ضعف ايمان، نيروهاي انقلابي و دلسوز در ان تشکيلات در عذاب هستند،گفت که در اين جا افراد مخلص و با ايمان به حدّ کافي هست،من و امثال من بايد به ياري افراد دلسوزي که در درگيري با منافقين و گروهک ها غريب و تنها هستند،بشتابيم، در صورتيکه در خود آستارا به ايشان نياز مبرمي بود و همه مي خواستند او در سپاه يا ژاندارمري آستارا که فرمانده آن از دوستانشان بود خدمت سربازي انجام دهد امّا او داوطلبانه و تنها و نه با مشمولين ديگر،به پادگان چهل دختر، همراه يک برگ معرفي نامه خود را معرفي کرده و پس از گذراندن دوره اموزشي ،داوطلبانه به منطقه ي کردستان رفت .
و پس از انجام مأموريت پيروزمندانه به همراه لشکر خود به خراسان به پادگان برگشتند و پس از حمله ي بعثي ها به کشور اسلامي ايران، مجدداً با لشکر خود به منطقه ي جنگي رفت و در اين مدت فقط سه بار به مرخصي آمد که بار دوّم به مجلس ترحيم مادرش که در 4آذر 59 وفات کردند آمده بود وبار سوم زماني بود که منافقين در شهر خودش با پاره اي آجر سرش را شکافتند و باز مادرم با گلويي بغض گرفته و صدايي لرزان در حاليکه اشک در چشمانش حلقه کرده بود برايم تعريف کرد که دايي شاپورم با سر پانسمان شده به منطقه برگشت. و چهارم شهريور در منطقه کرخه ي دزفول در حال ديده باني و کسب اطلاعات از دشمنان ،خمپاره اي را به سويش نشانه رفتند که ترکش آن سينه اش را از ناحيه ي قلبش دريد و تا با هواپيما به تهران برسانند، در نزديکي هاي آسمان تهران در داخل هواپيما جان به جان آفرين تسليم نمود و به لقاءالله پيوست و در 8شهريور پيکر لاله گونش در زادگاهش آستارا به خاک سپرده شد و ايشان دومين شهيد جبهه و جنگ بودند که روحش شاد و يادش هميشه سرسبز بادا.


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه