شهید عبدالله اسکندری در «سرّ سر» معرفی شد
طرماح در مقدمه کتاب درباره شیوه آشنایی خود با سردار عبدالله اسکندی مینویسد: «از وقتی شناختمش که اسمش را روی بنری بر دیوار بنیاد شهید و امور ایثرگران فارس دیدم. در دلم شور نوشتن از شهدا غوغا میکرد و اسم شهید اسکندری دوباره مرا غواص سردرگم این دریای پرگوهر کرد. به زبان نیاوردم. اما حال خودم را خوب میدانستم که ای کاش فرصتی فراهم بود تا لااقل قلمی متبرک کنم به نامش که الحق عبدالله حق بندگی را خوب به جای آورد...»
سردار عبدالله اسکندری، مدیر کل اسبق بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس بود که به صورت خودجوش برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به دمشق رفت و در سال 1393 در نتیجه درگیری با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
در صفحه 129 کتاب میخوانیم: «در خانه باز بود حاج اسدالله به استقبالم آمد. چشممان که به هم افتاد زد زیر گریه. بغضم ترکید. علیرضا خودش را به آغوش عمویش رها کرده بود و من کمی پیشتر خودم را به فاطمه و لیلا رساندم. خواهرها از داغ از دستدادن برادرشان تاب خویشتنداری نداشتند.... ربع ساعتی گذشت، سردار غیبپرور رسید. شش هفت نفر دیگر همراهش بودند. توی حرفهایشان دنبال آن چیزی میگشتم که منتظر شنیدنش بودم... سردار گفت: «ما تمام تلاشمون رو میکنیم که پیکر ایشون رو برگردونیم.» گفتم حاج آقا تو رو خدا کاری کنیند پیکرشون برگرده. هر چی دارم میفروشم خونه زندگی هر چه پسانداز دارم. فقط پیکر ایشون رو برگردونید....»
«سرّ سر» از سوی انتشارات روایت فتح با شمارگان یکهزار و 100 نسخه، قطح پالتویی، 144 صفحه و به بهای 80هزار ریال روانه بازار نشر شد.