شعر منا (51)
شنبه, ۰۶ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۰۹
بدرودتان باد آشنایان زمینی! / مشتاق روی آشنای آسمانم / از خلوت دنجِ حیاط خانه رفتم

بدرودتان باد آشنایان زمینی!

مشتاق روی آشنای آسمانم

از خلوت دنجِ حیاط خانه رفتم

در انتظارِ آن حیات جاودانم

با بدرقه می‌‌خواستید ای آشنایان!

آسوده از فکر و خیالم کرده باشید

از زیر قرآن رد شدم اما عزیزان!

امید دارم که حلالم کرده باشید

مثل وصیتنامهی تاخوردهی خود

بر روی دنیا چشم را آرام بستم

با نیت لبیک رفتم سوی خورشید

مانند ماهِ در محاق احرام بستم

من سالها از سازمان حج پیاپی

پیگیر بودم هی جواب رد گرفتم

با نیت قربانشدن امسال نوروز

رفتم برات مکّه از مشهد گرفتم

من آرزو کردم شهید عشق باشم

غیر از شهادت نیتی دیگر نکردم

از خانهی پروردگار امید دارم

تا خانهی خود دست خالی برنگردم

من دیدم آنجا رد پای بولهب را

دیدم کلید کعبه دست جاهلان بود

هرجا که بال عشقمان را می‌‌گشودیم

اصحاب فیلی باز رویارویمان بود

لبتشنه زیر دست و پا چیزی شنیدم

چیزی شبیه سمّ اسب و استخوان بود

احساس کردم مادری پهلو خمیده

اطراف سنگ قتلگاهی روضهخوان بود...


سروده ای از مسعود طاهری عضد


منبع: طواف عشق، مجموعه اشعار برگزیدهی کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده