زندگی نامه و خاطرات ناب کوتاه مدافع حریم ولایت و مهاجرا الی الله شهید حاج محمدرضا جلالی

نوید شاهد: در دوران خردسالی شهید جلالی، عمویش(شهید احد جلالی) در جبهه های حق علیه باطل خلعت شهادت پوشید تا این خانواده از همان دوران با مکتب شهادت خو بگیرند.کمی که بزرگتر شد به تناسب شرایط مذهبی خانواده شروع به خواندن قرآن کرد و همراه پدر مداح خود پایش به مجالس اهل بیت باز شد و به گفته پدر بزرگوارش در 6 سالگی همچون مردها برای سیدالشهدا می گریست و بی گمان مزد این گریه های مردانه اش را گرفته است.
بزرگتر که شد جا پای پدر گذاشت و به مداحی رو آورد و با صدای حزین و ملکوتی که داشت هر دل سنگی را آب میکرد.

در همان دوران نوجوانی و جوانی دست به کارهای زرگ می زد و در منطقه محل سکونت خودشان هیئات عزاداری فاطمیه به پا می کرد و فضای محله را متحول می کرد.
در صحنه های دفاع از انقلاب نیز همواره آماده بود و در فتنه آمریکایی سال 78 به وسط میدان آمد و در صف مدافعان حریم انقلاب در برابر مزدوران داخلی قرار گرفت و به همراه دیگر بسیجیان مانع از تسلط فتنه جویان به دانشگاه تبریز شدند.
در سال 80 از رشته حقوق قبول شد و بعد از اخذ لیسانس در سال 84 وارد سپاه شد و ردای سبز ÷اسداری به تن کرد و بعد ها نیز موفق به اخذ کارشناسی ارشد حقوق شده و همزمان با فعالیت در سپاه عاشورا، به تدریس در دانشگاه نیز روی آورد.
اغلب مردم حاج رضا را بعنوان مداح و قاری قرآن میشناسند و علاوه بر کسب چند مقام قرآنی در مسابقات نیروهای مسلح، مداحی اکثر مراسمات شهدا بویژه شهدای مدافع حرم را عهدده دار بود و به همین جهت لقب سفیر شهیدان به خود گرفته بود. وی در اشاعه مکتب شهادت لحظه ای آرام و قرار نداشت.
در سال .85 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های فاطمه و مصطفی است.
در فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 نیز همچون سال 78 به وسط معرکه آمد و تا پای جان بر عهد خود با انقلاب ایستاد و از حریم انقلاب دفاع کرد.
با شروع بحران سوریه ، امتحانی دیگر برای  این رزمنده خستگی ناپذیر پیش آمد که بازهم بخوبی از پس امتحان برآمد و با آگاهی کامل و داوطلبانه به دفاع از حریم اسلام و انقلاب در سرزمین شام پرداخت و شهادت را در انجا جستجو می کرد که گویا تقدیر این بود که در سرزمین منا و در کنار هزاران حاجی مظلوم شهد شهادت بنوشد.
بدلیل چهره محجوب و رابطه قوی که با جانبازان داشت در سال 94 به پیشنهاد یکی از جانبازان بعنوان همراه ایشان؛ راهی سرزمین وحی شد و در آنجا نیز لحظه ای آرام و قرار نداشت و با نوای ملکوتی خود مدح اهل بیت می کرد و به اذعان همسفرانش، تاکنون هیچ مداحی این چنین در سرزمین وحی دلها را جلا نداده بود.
سرانجام بر اثر بی تدبیری و بی کفایتی رژیم منحوس سعودی در تاریخ دوم مهرماه 94 در کنار ضیوف الرحمان مظلومانه به شهادت رسید و تا یوم الدین ردای احرام به تن کرد تا در روز محشر لبیک گویان پیش رسول خدا حاضر شود ان شاءالله پیکر مطهر ایشان پس از 11 روز به کشور بازگشت و در استقبال کم نظیر بر دوش مردم تشییع شد و این اولین مراسم شهدایی بود که خود حاج رضا در ان مداح نمی کرد.

نوای اذان صبح این مهاجر الی الله در صبح مشعر الحرام و روضه حضرت مسلم ایشان در آستانه حرکت بسمت منا برای همیشه تاریخ در سرزمین وحی در گوش ملائک الهی جاودان ماند تا سندی برای رسوایی خائنان حرم شود.



خاطرات نابی از شهید

شهید خط اول  در روز محاصره حرم حضرت زینب(س)

روزی که حرم عمه سادات در محاصره بود و تکفیری ها در 500 متری حرم بودند؛ مسلحین بازار را تخریب کردند و به سمت حرم حضرت زینب(س) تیراندازی می کردند و همه پا به فرار گذاشتند.
شهدالله من خودم دیدم که غیرتمندانی همچون شهید_جلالی ( که در منا به شهادت رسید) جلو افتاد و شروع به رجزخوانی و حماسی خوانی کرد و درب حرم عمه سادات را باز کردند و زیر گلوله های تکفیری ها ایستادگی کردند و حرم را حفظ کردند.

راوی: سردار پورجمشیدیان، رزمنده مدافع حرم و معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی سپاه



شهادت تقدیر او و مزد اشتیاقش برای شعائر الهی بود

روز های آخر اعزام پاسپورتش گم شد و بدجور پکر كرد. زمین و آسمان را به هم دوخت اما  پیدا نشد؛ وقت کم بود و مکرر از کاروان پیگیر پاسپورت بودند.

 اقدام به گرفتن پاسپورت المثنی کرد و می گفت هر طوری هست تا وقت مقرر المثنی را می گیرم؛ کلی بدو بدو می کرد تا سر وقت پاسپورت را به حج و زیارت برساند. در همین اثنا بود که پاسپورت را یکی از همکارانش در اداره پیدا کرد.

 گویا هر طوری بود خدا خواسته بود تا به خانه اش برود یعنی اگر فقط چند روز دیرتر می شد سفر حج منتفی بود ولی خب تقدیر اینطور رقم خورده بود که حاجی باید حتما سال 94 را حج واجب برود و مزد این اشتیاق را در منا با شهادتش گرفت.

راوی: خانواده شهید



امام_حسین (ع) پای برگه شهادتش را امضا کرد

عاشق زیارت بود و سالی یکبار به عنوان مداح کاروان به کربلا مشرف می شد. تازه از کربلا برگشته بود که قضیه اعزامش به سفر حج بعنوان همراه برای یکی از جانبازان مطرح شد.
 می گفت امام حسین(ع) پای برگه زیارت مكه ام را امضاء کرده است.


خاطره تامین هزینه نوعروس

 از همان بچگی با من به هیات می آمد و مردانه می گریست و مزد این گریه های مردانه اش را نیز گرفت.

 یک روز در مجلس عزاداری در هیات توانست با یک سخنرانی هزینه #جهیزیه نوعروس را جمع آوری کند و آن دختر با آبرو زندگی خود را تشکیل داد.

راوی: پدر شهید


یک نظامی دائم الوضو

در برپایی نماز جماعت اهتمام ویژه ای داشت.همیشه به یاد دارم که دائم الوضو بود و هر موقع در جلسات و یا ماموریت ها با هم بودیم و برای نماز آماده می شدیم؛ حاج رضا همواره با وضو بود و بنده این خصوصیت را همیشه در ایشان دیده بودم.

راوی: مشاور فرمانده لشکر عملیاتی عاشورا


 یک بچه شیعه به تمام معنا

از قدیم الایام حاج رضا را می شناختم. او به معنای واقعی یک انقلابی بود؛ یک بچه شیعه به تمام معنا.


حاج رضا در زلزله ورزقان سنگ تمام گذاشت و با جمعی از جوانان در اولین ساعات زلزله برای امداد رسانی به مناطق زلزله زده رفت.

در اولین ماه های بحران #سوریه برای مبارزه با تروریست ها به این کشور رفته و جزو مدافعان حرم نام گرفت.

راوی: حجت الاسلام سید جلال الدین حسینی، خطیب تبریزی

رزمنده_مهاجر_الی_الله

 زینت بخش مجموعه سپاه و هیأت های عزاداری بود و  مدح های وی از ائمه اطهار(ع)، هیچوقت فراموش نخواهد شد چرا که با صدای خود محفل معصومان را گرم می کرد.

به عنوان پاسدار حریم ولایت در مجموعه سپاه همیشه در راستای عزت و عظمت ایران اسلامی و انقلاب گام برداشت  و در طول حیات خود تواضع مثال زدنی داشت.

راوی: حجت الاسلام کاملی فر، مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه عاشورا


عروج فرشته گونه

 صبح روز حادثه از یتوته مشعر الحرام به چادر منا برگشت و احساس کرد که محل استراحت حاج رحیم صلحی (جانباز همراه ایشان) مناسب نیست و رفت و آمد برای حاج خانم مشکل است و  سریعا جای حاج آقا رحیم را عوض کردند و به چادر خلوت منتقل کردند.

بدون صرف صبحانه و با عجله عین یک فرشته سفید پوش و با سیمای بسیار نورانی به سمت معبود شتافت.


گردآوری و تنظیم: صابر عیسی پور؛ خادم الشهید کانال #مهاجر_الی_الله