ملاحظاتی در مورد نقد شعر دفاع مقدس
واژه انتقاد نیز اگر چه گاهی مترادف نقد به کار می رود اما در عرف و کارکرد زبانی رایج، انتقاد را به معنی بیان کاستی های یک چیز و یادگیری از کسی یا پدیده ای به کار می برند. اما نقد به معنای ارزیابی، سنجش و حتی داوری امور و آثار هنری، فکری، فرهنگی و حتی علمی و سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد.
ناقد به منتقد معمولا به کسی اطلاق می گردد که به عمل نقد مبادرت می ورزد. اما به کسی که تنها به انتقاد در معنای عرفی، با یکجانبه نگری تنها به ذکر ایرادات و کم و کاستی ها می پردازد، مگر از منظری عوامانه و با ملاحظاتی ژورنالیستی، منتقد گفته نمی شود.
نقد هنری که نقد ادبی از زیرمجموعه های آن محسوب می گردد، نوعی تفسیر، تحلیل و ارزشگذاری اثر به منظور درک عمیق آن و یافتن هستی زیبایی شناسانه آن است. پس چه بسا هیچ نشانی از خصومت، مخالفت و ستیزه جویی در نقد ادبی دیده نشود. اما این امر مانع از آسیب شناسی آثار ادبی توسط نقد ادبی نمی شود.
نقد ادبی با تلاش برای یافتن پاسخ به پرسش های زیر در حقیقت به عملی میان رشته ای تبدیل می شود و از جامعه شناسی، سیاست، روان شناسی، فلسفه و حتی دیگر رشته های هنری چون موسیقی، سینما، تئاتر و ... کمک می گیرد:
- اثر ادبی چیست؟
- اثر ادبی چه می کند؟
- اثر ادبی چه ارزشی دارد؟
موضوع نقد ادبی می تواند یک اثر ادبی مشخص، گروهی از آثار ادبی یک شاعر یا نویسنده، گروهی از آثار ادبی با موضوع واحد، گروهی از آثار ادبی با سبک و شیوه واحد، گروهی از آثار ادبی یک دوره زمانی مشخص یا هر نوع اثر یا گروه آثار دیگر باشد.
شعر دفاع مقدس چیست؟
شعر دفاع مقدس چه می کند؟
شعر دفاع مقدس چه ارزشی دارد؟
«چیستی شعر دفاع مقدس» یعنی چه؟ در پاسخ به این سوال باید به ماهیت شعری، جایگاه تکنیک، نوع تکنیک های شعرآفرین، سبک یا سبکهای مختلف آن، جایگاه موضوع و دیگر مختصاتی که روی هم رفته، هستی زیبایی شناسانه شعر دفاع مقدس را شکل می دهد، پرداخت. انسجام، هماهنگی و درخشش شعر دفاع مقدس به عنوان یک اثر ادبی طی این فرایند مورد بررسی قرار می گیرد.
«تاثیر شعر دفاع مقدس» چگونه و براساس چه مکانیسمی بر مخاطب وارد می گردد؟ فارغ از زمینه های مختلف برون متنی باید دید شعر دفاع مقدس با کدام شیوه های بیانی بینامتنی، پیرامتنی، پیشامتنی و مهمتر از همه درون متنی عمل می نماید؟
اما «ارزش شعر دفاع مقدس» در دو حوزه قابل تخمین و برآورد است. یکی از این دو حوزه، کلیت شعر معاصر است. در این حوزه جایگاه شعر دفاع مقدس در روند تکاملی شعر معاصر بررسی می شود. پویایی، ایستایی و حتی حرکت قهقرایی شعر فارسی، حاصل از تاثیر شعر دفاع مقدس در طی این پژوهش مورد تحقیق قرار می گیرد.
اما حوزه دیگر ارزیابی و ارزشگذاری شعر دفاع مقدس در عرصه های خارج از ادبیات شکل می گیرد. اگر بپذیریم که شاعر علاوه بر تعهدات ادبی، مسئولیت های دیگری نیز به عنوان یک انسان (جدا از شخصیت ادبی اش) بر عهده دارد، شعر او باید بتواند برآیندی هنرمندانه و خلاقانه از مسئولیت های ادبی اش از یک شو و تعهدات اجتماعی، سیاسی و حتی ایدئولوژیکش از دیگر سو باشد. بنابراین در این حوزه تحقیقی به این مساله پرداخته می شود که آیا شاعر دفاع مقدس توانسته است در سال های دفاع مقدس و پس از آن، شعر خود را در صحنه های اجتماعی و سیاسی نقشمند کند؟ او کدام گروه از مخاطبین را هدف گرفته است؟ آیا او توانسته شعری در گرانیگاه فرم و محتوا بسراید یا اینکه برای جذب طیف های متنوع تر و وسیع تر مخاطبین به شعار سرایی مبادرت نموده است؟
سوال اینجاست که آیا منتقدان شعر معاصر با گذشت حدود سه دهه از عمر شعر دفاع مقدس، آن را به طوری جدی مورد نقد قرار داده اند؟ آیا در حوزه نقد شعر معاصر، می توان جریانی تحت عنوان «نقد شعر دفاع مقدس» تشخیص داد؟ آیا چیستی این شعر به عنوان هویت ادبی مستقلی به طور دقیق شناسایی شده است و یا وابستگی آن به جریان شعری خاصی به اثبات رسده است؟ آیا روند تکامل و تحول این شعر در طول این سه دهه به صورت منحنی مشخصی با ضریب روزانه مثبت (صعودی)، منفی (نزولی) یا صفر (افقی و بدون حرکت صعودی یا نزولی) ارایه شده است؟ آیا سیر مخاطب شناسی شعر دفاع مقدس در طول عمر آن به درستی انجام شده است؟ آیا نسبت این شعر با جریان های شعر همزمنش از نظر فرم یا محتوا مورد بررسی جدی قرار گرفته است؟ آیا نقشمندی شعر دفاع مقدس به عنوان یکی از تولیدات فرهنگی و هنری در جریانات سیاسی و اجتماعی دوران جنگ و پس از آن به درستی ارزیابی شده است؟
به گمان صاحب این قلم، حتی اگر پاسخ به این سوالات فوق، مثبت باشد (که نیست!) فقدان یا کمبود جریان نقد تاثیرگذار دامن گیر شعر دفاع مقدس نیست بلکه معضلی گریبانگیر شعر معاصر فارسی است.
اولا بیایید تعداد منتقدان تاثیرگذار و حتی پرکار شعر معاصر را پیش چشم بیاوریم! این رقم به نسبت تعداد اشعار و مجموعه اشعار منتشره آنقدر ناجیز است که انتظار ایجاد جریان نقدی همپای جریانات شعری این دوران، انتظاری نابجا به نظر می رسد.
ثانیا بیایید تعداد کتب نقد جریان ساز را در شعر معاصر مرور کنیم! این رقم از تعداد منتقدان هم اسف انگیزتر است. به راستی طی حدود پنجاه سال عمر نقد علمی و جدی شعر معاصر چند «طلا در مس» داشته ایم؟ آن هم نقدی که بی ملاحظه همه جریان ها را ببیند و جریانی را به دلیل ناهمخوانی تکنیکی یا محتوایی با ذهنیت مطلوب صاحب خود حذف نکرده باشد؟ نقدی که نه تنها همه جریان ها را ببیند، بلکه بی ملاحظه هم بر کاغذ بریزد؟
ثالثاً بیایید جریان تولید فکر و فلسفه را در این مرز و بوم به تماشا بنشینیم. این تماشا دیگر به طور قطع و یقین نتیجه ی خوبی نخواهد داشت. اگر ترجمه ها و شرح افکار فلاسفه دیروز و امروز نبود، دست فرهنگ و نقد ادبی ما از امروز هم خالی تر بود، اما در هر صورت باید پذیرفت که وضعیت حاضر نمی تواند برای تولید جریان قدرتمند نقد ادبی در آینده، افق روشنی را ترسیم نماید.
اگر شعر دفاع مقدس را تافته جدابافته ای از شعر معاصر ندانیم (که هرگز نه می خواهیم و نه می توانیم بدانیم!) و نیز به عمر آن که هنوز هم به سه دهه نمی رسد توجه کنیم، نباید فقدان جریان فراگیر نقد شعر دفاع مقدس را لزوماً یک فاجعه تلقی کنیم یا تمام ابعاد ان را نتیجه توطئه های ادبی ایران و جهان بدانیم.
آیا هنوز شعر دفاع مقدس، پدیده ای زنده محسوب می شود؟ اگر فعلا زنده است، آیا زندگی اش ادامه خواهد داشت؟
شعر جنگ، با شعر جنگ شروع نشد بلکه با احساس مسئولیت شاعر در قبال تاریخ و اجتماع به عنوان یک انسان شکل گرفت. این مسئولیت ها در آن برهه زمانی مسئولیت ادبی او را تحت الشعاع قرار می دهد و به این ترتیب در ابتدای جنگ اشعاری با درون مایه های حماسی یا عاطفی سروده می شود که علی رغم قاعده افزایی های نه چندان تازه در فرم و صورت های زبانی، بیشتر در سطح پدیده ها و اشیاء و کاراکترهای شعری متوقف می شوند. در این هنگام ضلع مخاطل در مثلث هنری «هنرمند-اثر هنری- مخاطب» از اضلاع دیگر بزرگتر است.
با گذشت زمان و ایجاد فاصله از مقطع آغاز جنگ، شاعران کم کم در کنار مسئولیت های تاریخی و اجتماعی خود، مسئولیت ادبی خویش را هم جدی می گیرند. لذا به تدریج ساختارهای پیچیده تر و هنری تر نزدیک می شوند.
بالاخره وقتی سال های پرشور دفاع مقدس به پایان می رسد، شاعران از آن هیجانات ژورنالیستی فاصله می گیرند و کم کم از سطح پدیده های اشیاء و کاراکترهای شعری به عمق آنها رسوخ می کنند.
شگردهای زبانی به جای بازی های ساده فرمیک زبانی، جزء نگری به جای کلی نگری، عینی گرایی به جای معناگرایی آشکار، آرمان گریزی و معناگریزی (تاخیر معنا) به جای شعارسرایی به آنها امکان می دهد حرکتی شتابان را به سمت ایجاد یک ژانر مستقل آغاز کنند. حالا در واقع شعر دفاع مقدس متولد شده است. تولدی که سال های طول کشید و حرکتی که سال هایی بیشتر به طول خواهد انجامید. حرکتی که همراه با جزییات جدید شعری که در طول زمان ایجاد یا احیا می شوند، قرین و همراه می گردد و به روز می شود. این شعر با گسترش مضمونی و توجه به مفهوم مقاومت در سطحی فراتر از جبهه های جنگ هشت ساله ایران و عراق، حالا به مرزهایی تازه چشم دوخته است.
از سوی دیگر شاعر دفاع مقدس امروزه با فاصله گیری از سال های جنگ بدون ملاحظاتی که در آن دوران داشت، نگاهی واقعگرایانه تر به جنگ و تبعات آن می اندازد. از جزمیت و مطلق نگری رهایی می یابد و نظری هم جانبه به جنگ می اندازد تا ضمن ثبت و بازآفرینی زشتی ها و زیبایی های جنگ در کنار هم، لحظات ناب انسانی جنگ را تصویر نماید.
در نهایت باید اعتراف کرد که تبعات عینی جنگ هنوز با چشم غیرمسلح هم دیده می شود. این تبعات ترکش های فیزیکی جنگند که هنوز درد دارند و دچار خونریزی هستند! سرودن از آنها، هنوز هم سرودن از دفاع مقدس است.
این ملاحظات و بسیاری ملاحظات دیگر که در فرصتی مناسب قابل طرح و بررسی هستند به ما گوشزد می کند که شعر دفاع مقدس هنوز زنده و پویاست. طبعاً نقد کامل شعری که هنوز در حال رشد و تکوین است، امکان پذیر نیست. اگر چه نقد آثار ارایه شده در این حیطه و آسیب شناسی این جریان شعری به رشد و تکوین آن کمک می کند اما با این حال نباید و نمی توان انتظار داشت که شاکله کلی شعر دفاع مقدس قابل ترسیم باشد و بر این اساس نقد جامع و نهایی آن ارایه گردد.
از این منظر نقد شعر دفاع مقدس دچار بحران نیست. منتقد شعر دفاع مقدس هنوز هم فرصت های بسیاری برای کار بر روی این شعر در اختیار دارد. این همه اما مانع از آن نمی شود که در دکان این نقد را تخته کنیم! نقد آنچه تاکنون سروده شده و استخراج نکات آسیب شناسانه شعر دفاع مقدس، چنانچه ذکر شد می تواند در تکامل این شعر موثر باشد و آن را تسریع نماید.
آیا جای این نقد و آسیب شناسی کاملا خالی است؟ علی رغم آنچه بیش از این و در سطور بالاتر راجع به فقدان جریان قدرتمند نقد نه تنها در مورد شعر دفاع مقدس بلکه در مورد کل شعر معاصر ذکر شد، بی انصافی است اگر از کنار دریایی از نقدهای مطبوعاتی که طی دهه های گذشته با گسترش چشمگیر نشریات، مجلات و صفحات تخصصی و نیمه تخصصی شعر رونق گرفته اند، بی اعتنا عبور کنیم.
درست است که برخلاف کتب آکادمیک نقد، نقدهای ژورنالیستی
معمولا فاقد منابع و مآخذ و درنتیجه فاقد اصالت علمی و ادبی لازم هستند، اما
تردیدی نیست که از این دریا می توان گوهرهای فراوانی صید کرد، درست است که به
ضرورت های روزمرگی ژورنالیستی فراز و فرودهای فراوانی در نقد و پژوهش های ادبی
منتشره در نشریات فصلی و ماهیانه و هفتگی و حتی روزانه مشاهده می شود اما نباید به
جرم فرودها، فرازها را نادیده گرفت. صاحب این قلم تردید حوزه های مختلف شعر دفاع
مقدس نگاشته شده اند، جمع آوری و تدوین گردند، حاصل کار، فقر موجود در این زمینه
را اگر نه کاملاً، تا حد زیادی مرتفع خواهد نمود.
فقری که با حضور تنها چند کتاب از جمله مجموعه سه جلدی «نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس» اثر دکتر «محمدرضا سنگری»، «بررسی تطبیقی موضوعات پایداری» اثر «عبدالجبار کاکایی» و «دستی بر آتش» اثر دکتر «غلامرضا کا فی» بسیار بسیار آزاردهنده به نظر می رسد.
نقد شعر به عنوان فعالیتی ادبی که نه تنها ارزش کمتر از شعر و شاعری نداشت بلکه همتراز با آن و گاه در جایگاهی رفیع تر و فاخرتر از آن هم قرار می گرفت، در ایران از سال های پیش از نهضت مشروطه و در درگیریهای پایان ناپذیر تجددطلبان و سنتی گرایان، آغاز گردید. اما نقد شعر به عنوان جریانی علمی و مستمر از دهه چهل شکل می گیرد. مقطعی که در آن به دلایلی متعدد، سنت ستیزی و مدرانیزاسیون در همه ابعاد و رشته ها و زمینه ها از جمله شعر، حتی بدون توجه به سابقه دیرینه این نوع ادبی در ایران خودبخود یک ارزش محسوب می شد. بنابراین این از آن موقع نظریه پردازی ادبی و راه اندازی جریان های شعری، با مدد از تئوری های وارداتی ترجمه شده رونق گرفت. هر چند جریان های مذکور عمر و عمق چندانی نیافتند اما سنت نقد و نظریه پردازی ادبی را در صحنه ادبیات ایران نهادینه کردند.
این اوضاع شعر را از میان مردم به جمع های بسته روشنفکری سوق داد. مجامعی که خط مشی فکری حاکم بر آنها غالبا دینی نبود و علی ارغم درگیریهای گاه و بیگاه با دستگاه رژیم پهلوی و بعد شرکتی قابل قبول در انقلاب اسلامی ایران در سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک انقلاب و نظام اسلامی برآمده از آن، پس از پیروزی انقلاب، حکومت تازه را مطابق خواسته های انقلابی خود نمی دیدند. پس با بی تفاوتی پیشه گرفتند و سکوت کردند و یا وجهه ای کمرنگ یا پررنگ از اپوزیسیون را پذیرفتند.
منتقدان ادبی سرشناس ایران از همین مجامع بودند. آنان که با ثمره انقلاب، یعنی نظام جمهوری اسلامی همدل نبودند چگونه می توانستند در برابر شعر انقلاب و پس از آن شعر دفاع مقدس موضعی طبیعی و صرفا علمی – ادبی اتخاذ نمایند. پس یا شعر انقلاب و دفاع مقدس را ندیدند (خود را به ندیدن زدند!) و یا دیدند و مغرضانه ذکر جملاتی کوتاه، کلی، نادقیق و نامستند بسنده کردند که از ندیده گرفتن گروه دیگر، توهین آمیزتر بود.
بعضی از این منتقدین هم اصولاً فرمالیست بودند و در برابر ارجاعات خارج از متون ادبی، چون وقایع اجتماعی و سیاسی ادبیاتی جز سکوت نداشتند. انقلاب اسلامی این گروه را نیز دچار سکوتی موقتی، حداقل برای چند سال تا سال های انتهایی دهه شصت کرد. سکوتی که طبعا در برابر شعر انقلاب و دفاع مقدس با آن ارجاعات عظیم بیرون متنی تداوم می یافت.
از سوی دیگر وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به دلایلی که ذکر خواهد شد، گفتمان نو حاکم بر شعر ایران را تا مقطع وقوع انقلاب به گفتمانی کلاسیک تبدیل کرد. این تغییر گفتمان موجب احیاء قوالب کلاسیک شعر فارسی گردید. دلایل این تغییر گفتمان را می توان در موارد زیر مطرح نمود:
- در سال های پیش از وقوع انقلاب اسلامی، ایران دستخوش جریان لجام گسیخته مدرنیسمی سطحی، تقلیدی و سنت ستیز بود که بی اعتنا به جامعه مذهبی- سنتی ایران، مشغول گسترش و تخریب ناسنجیده بنیادهای مقبول و جاافتاده ای چون خانواده بود. انقلاب اسلامی در واقع تحول را در لجام زدن به این جریان لجام گسیخته جسنجو کرد و در این راه به احیای سنت در تقریبا همه آحادو ابعاد منجر شد. شعر فارسی نیز به دلیل ماهیت خاص بنیادگرایانه انقلاب اسلامی رویکردی مجدد به قوالب کلاسیک نشان داد و به واقع گفتمان نو مسلط بر خویش را به حاشیه راند و تسلط گفتمان سنتی را بر خود پذیرفت.
- این تغییر گفتمان همچنین عکس العملی انفعالی و البته افراطی در برابر بی تفاوتی بخش شعر نو آن روزگار نسبت به ارجاعات مهم سیاسی و اجتماعی، خصوصا تحرکات سیاسی و اجتماعی با بن مایه دینی محسوب می شد. گویی بسیاری از شاعران، خودآگاه و ناخودآگاه، قوالب نو را در این قصور، مقصر تشخیص دادند و به همین دلیل حتی بعضی از نوسرایان آن روزگار نیز به سرایش شعر کلاسیک روی آوردند. در این بین، غزل، مثنوی، چهارپاره، دوبیتی و رباعی با اقبال بیشتری روبرو گردیدند.
- شاعران انقلاب و دفاع مقدس غالبا شاعران جوانی بودند که به دلیل عدم حضور در مجامع روشنفکری شعر پیش از انقلاب با شعر نو که نقل خاص آن مجالس بود، موانستی همتراز با شعر کلاسیک فارسی نداشتند و در حقیقت آبشخور مطالعاتی آنها عموما شعر سنتی ایران بود. همین امر باعث رویکرد عمده این شاعران به قوالب کلاسیک گردید.
- توجه شاعران انقلاب و دفاع مقدس به توسعه طیف مخاطب عام و سهولت ارتباط این طیف از مخاطبان با شعر سنتی، بر رونق مجدد این قوالب موثر واقع گردید. مخاطبانی که بر خوردهای معدود و محدودشان با شعر تنها در حوزه شعر کلاسیک اتفاق می افتاد.
- بالاخره سکوت جریان ها و امواج شعری برآمده از تئوری ها و نظریه های ادبی در برابر فراگیری و گستردگی حادثه عظیمی چون انقلاب اسلامی، به دلیل ادبیات سکوتشان در برابر حادثه خارجی، فرصت را برای سنتی سرایان فعالی فراهم آورد که میدان شعر ایران را از آن خود نمایند.
عکس العمل منتقدان سرشناس و غالباً روشنفکر شعر فارسی در برابر تغییر گفتمان نو شعر ایران به سنتی، سکوت و ندیده گرفتن این جریان تازه نفس بود. چرا که آنان قوالب سنتی را قوالبی مرده تصور می کردند.
گویا شاعران دوره بازگشت دوباره از پس غبار سالها مجددا ظهور کرده و قصد تقلید و بازسرایی شعر قدیم را دارند بی آنکه خلاقیتی در جهت آفرینش هنری تازه در چنته داشته باشند! چیزی نگذشت که شاعران انقلاب و دفاع مقدس با کشف ظرفیت های نامکشوف قوالب سنتی شعر فارسی، تحولی شگرفت در زبان و بیان شعری در همین قوالب به وجود آورند که بحث راجع به کم و کیف این تحول خود فرصتی مستقل می طلبد.
شعر دفاع مقدس، مقدس نیست!
این حکم هر چقدر در نزد اهل ادبیات و شعر بدیهی است، پیش اهل سیاست غیر ممکن است.
ارزش یا لااقل تمام ارزش یک شعر در موضوع آن خلاصه نمی شود. گره خوردگی غیرقابل انکار فرم و محتوا در شعر ارزشگذاری آن را به هر دو وابسته می نماید. در عین حال باید پذیرفت که نقد یکی از این دو لزوماً به معنی انکار دیگری نیست. اما آیا این مساله برای متولیان تولید و عرضه شعر دفاع مقدس روشن و جاافتاده است؟
برخی مراکز که به درست یا نادرست عهده دار سرپرستی آثار هنری متعهد به انقلاب و دفاع مقدس هستند، با دید همه جانبه نگر هنرمند، به تمامی سر سازگاری ندارند. از دید این مراکز موضوع و پیام شعر تمامیت شعر را شکل می دهد و شکل در درجه بعدی اهمیت قرار می گیرد. از آنجا که ملاحظات غیرفرهنگی در تصمیم گیری های این مراکز اولویت دارد، پس در غیاب دید هنرمندانه، نقد شعر به معنای نقد موضوع شعر گرفته می شود.
رای و نظر این مراکز در قبال ایفای نقش حمایتیشان در تولید و عرضه آثار هنری، متاسفانه باعث ایجاد روحیه خودسانسوری در بعضی از هنرمندان می شود و مهمتر از آن فرصت و جسارت نقد آثار منتشره را نیز زایل می نماید.
پس از جنگ چنانچه ذکر شد، آثار مرتبط با دفاع مقدس وضوح معناگرا و آرمانگرایانه خود را وانهاده اند و نسبیتی واقعگرایانه را باز می تابانند، که چندان باب طبع برخی کارگزاران فرهنگی نیست. طبعا نقدی که در جهت رشد این نسبیت نگاشته می شود، نمی تواند توسط ایشان توصیه گردد.
روی هم رفته هرگونه چرخشی در فرم و محتوای کهنه شعر دفاع مقدس که با ملاحظات خاص سیاسی و اجتماعی همراه بوده است، نوعی دوری گزیدن از ارزش ها و به طور خلاصه هر گونه استقلال هنرمند از پیکره حکومت، نوعی کنش اپوزیسیونی محسوب می گردد و طبعاً نقد مروج چنین چرخشی هم حمایت نمی شود.
البته طی چند سال اخیر تغییرات مثبتی در نوع نگاه این مراکز به هنر و آزادی هنرمند ایجاد شده است که قابل تقدیر است اما تا رسیدن به نقطه مطلوب هنوز راه زیادی در پیش است.
چرا نقد آکادمیک دانشگاهی طی سه دهه گذشته از بررسی و نقد جریان شعر دفاع مقدس (و شعر انقلاب به طور اعم) دامن کشیده است؟ اگر چه تک و توک کتب نقدی که پیش از این به آنها اشاره شد، حاصل تلاش چهره های دانشگاهی جوان است، اما نمی توان با توسل به این چند نمونه، از کنار کم اعتنایی کلیت ادبیات دانشگاهی به شعر انقلاب و دفاع مقدس، بی تفاوت عبور کرد.
بخشی از این کم اعتنایی اصولاً به کم اعتنایی ادبیات دانشگاهی به شعر معاصر برمی گردد. و بخشی دیگر به انتساب و دلدادگی چهره ه ای ادبی دانشگاهی معطوف به شعر معاصر، به مجامع شعری روشنفکری برمی گردد که موضع آنها در برابر شعر انقلاب و دفاع مقدس، در بخش های قبلی تشریح گردید.
امید است در آینده ای نزدیک، چهره های جوان دانشگاهی اولاً با نظری علمی به شعر معاصر و ثانیاً با نگاهی بی طرفانه به شعر انقلاب و دفاع مقدس، کمبود نقد آکادمیک در این عرصه را جبران نمایند.
حمیدرضا شکارسری
منبع: کتاب دوازدهم/مجموعه مقالات دوازدهمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس/ سیدمحمود میرکاظمی/1387