فرمانده ای که شعر شهادت سرود+ متن نامه ها و اشعار شهید علیرضا نوری
نوید شاهد: شهید علیرضا نوری قائم مقام فرمانده لشگر27محمد رسول الله(ص)یکی از شهدای دروان دفاع مقدس است که در کنار استعداد و دانش بی نظیر خود، نامه ها و اشعار زیبایی از وی به یادگار باقی مانده است که هر کدام از آنها نقشه راه برای آیندگان و دارای بار مکتبی و اسلامی و طراوت مضمون و در واقع پیامی است از این شهید عزیز در راه حق و حقیقت به تمام انسانها ارایه می کند در واقع با خواندن این نامه ها و اشعار به بصیرت درونی این شهید پی می ببریم. به مناسبت سالگرد شهادت علیرضا نوری تعدادی نامه و اشعار وی را منتشر کرده ایم.
بسم رب الشهدا
قسمتی از نامه هایش که به عنوان نصیحت گفته می شود:
به فرزندانم حجاب را بیاموز، حجاب چشم، حجاب زبان، حجاب گوش، حجاب دست ها و حجاب پاها و بدان که حجاب ابعاد گسترده ای دارد که در بعضی از این ابعاد زن و مرد مشترک هستند و در بعضی هم نیستند، مانند حجاب که مخصوص خانم ها است.
از هیچ چیز نترسید جز خداوند تبارک و تعالی، چون هیچ عاملی نیست که حقیقتا قابل ترسیدن باشد مگر اینکه انسانی در خود تلقین کند. وقتیکه به خداوند تبارک و تعالی تکیه کردی آن وقت خواهی فهمید.
خطاب به همسر و فرزندان و دوستان:
همیشه به خاطر داشته باش و به فرزندانم هم تذکر بده که شوهر تو و پدر فرزندانت برای دفاع از حریم اسلام که تنها طریق نجات بشریت از دست شیاطین است و برای اجرای دستور حجت خدا امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی عازم جبهه شد به فرزندانم بگو که مبادا یک لحظه امام را تنها بگذارند. بگو که امروز راه نجات انسانها به دنبال امام رفتن است و راه رهبر را پیمودن.
بگو که همیشه برای امام دعا نمایند، برای سربازان اسلام در جبهه ها دعا نمایند، برای تعجیل در ظهور حضرت ولیعصر امام زمان دعا نمایند که دعا دربی است به سوی بهشت و آمرزش که خداوند تبارک و تعالی برای بندگان قرار داده.
ساعت حدوداً یازده شب است، امروز هنگام نماز مغرب و عشا یک نوحه خوان در نماز خانه نوحه جانانه ای خواند، همه گریه می کردند، من به یاد گناهانم افتادم، نمی دانی چقدر سخت است که انسان نداند عاقبتش با این همه بار سنگین گناهان چه خواهد شد، من هم همچون دیگران گریه کردم و طلب آمرزش، انشاءالله خداوند تبارک و تعالی از سر تقصیرات ما بگذرد. تو هم بری همه رزمندگان از جمله شوهرت که افتخار سربازی و نوکری امام زمان (عج) و نائبش امام خمینی عزیز را دارد، دعا کن امروز چشم محرومین و مستضعفین به انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی عزیز و سربازان اسلام و مجاهدان واقعی اسلام- در جبهه ها دوخته شده، امروز وظیفه سنگینی بر دوش فردفرد ما سنگینی می کند، بر دوش پدران و مادران که باید برای امام زمان (عج) سرباز تربیت نمایند توهم موظفی که تربیت کن که همچون حضرت فاطمه علیه السلام بشود، همچون زینب علیه السلام رزمنده بشود و عفیف و شجاع، او هم سربازان شجاع و پاک تحویل جامعه بدهد.
نمی دانی چقدر لذت دارد که انسان خودش را در روحانیت جبهه ها حس می کند. همه شور و عشق رفتن به کربلا را دارند، دائم در نمازها نوحه می خوانند. برای اباعبدالله الحسین سینه می زنند. برای ظهور و کمک امام زمان (عج) در جبهه ها سینه می زنند، اینجا شور و حالی دیگر است. انشاءالله قسمت همه عاشقان حسین (ع) شود، به وحید و حامد بگو همیشه نوحه:
ابوالفضل باوفا- علمدار لشکرم- شه هاشمی نسب- امیر دلاورم
را بخوانند و به یادم سینه بزنند. انشاءالله خداوند همه فرزندان اسلام را از مقربین درگاهش قرار بدهد.
حجاب راحتی جلو برادرانت هم دقیقا رعایت کن و در برابر مردان نامحرم غیر از برادرانت که محرم هستند کمتر صحبت کن، سعی کن بیشتر شنونده باشی، مگر اینکه بخواهی از یک حقی یا از اسلام دفاع نمائی. آن وقت مانعی ندارد. همواره خداوند را در نظر داشته باش که او آفریدگار جهان و جهانیان است و مهربانترین مهربانان است.
شهید علیرضا نوری تبع شعر لطیفی داشت در اینجا دو شعر از وی را می خوانید.
عاشورا
امروز، چه روزی است که بلبل سر دیوار
افتاده باندوه، چه اندوه که بسیار
این غلغله کز نغمه سرا خوش سخن دهر
باغنچه شده دشمن و بانی لبکش قهر
کارش همه پرکندن و نالیدن وزاری
چشمش شده پرگریه و اشکش شده جاری
طغل بغلی لحن سخن را به من آموخت
افسوس که تیری به عبث حنجره اش دوخت
شاهنشه دین ناله برآورد، خدایا
کزناله او رعشه بیفتاده به دلها
امروز چه روزی است؟ بالاخیز، بلاخیز
امروز چه روزی است؟ غم انگیز، غم انگیز
دل پاره شود، خون بچکد، دیده بسوزد
هفتاد و دولب را کفر ظلم بدوزد
از غیب ندا آمد کی مرغ خوش آواز
روح از بدن زاغ رها گشته ز آغاز
دل داده به باد و پرمشکین زتنش ریخت
این مرثیه ات، ولوله در عرش برانگیخت
رو، نوحه سرائی توم گشته قبولی
برما شده معلوم که امروز طولی
مهدی
آید نسیم بیداد آهسته با دلی شاد
ظلم و ستم بنایش در سرزمین اجداد
مهدی برس بفریاد
اینجا زمان گنه شد برکنه جان گنه شد
دستی دگر نمانده تابر کند ز بنیاد
مهدی برس بفریاد
مشرک در این میانه با آب و تازیانه
مارا بصد بهانه داده بدست جلاد
مهدی برس بفریاد
آید یکی ز سوئی برخود نهد بروئی
نامی که من همانم آماده بهر ارشاد
مهدی برس بفریاد
یاران تو سراسر با چهره های مضطر
شمشیر برکشیده دارند چشم امداد
مهدی برس بفریاد
ایمان زماجدا نی مارا زتو سوا، نی
مال و ریا و تزویر حاکم شده قلمدار
مهدی برس بفریاد
غایب نه، غایبی تو اینگونه نایبی تو
مارا ز دست هرمن کی میکنی تو آزاد
مهدی برس بفریاد
مست اند این خلایق با غصه ها دقایق
طی می شود بهرحال مارا زمان چنین زاد
مهدی برس بفریاد
این پرده را تو برکن گاهی نظر بیفکن
صالح به صلح و تسلیم کاشانه داده برباد
مهدی برس بفریاد
ای ذات پاک و اقدس تنبیه ما دگر بس
گوید روان «نوری» کسی رفته ای تو از یاد
مهدی برس بفریاد
قائم مقام فرمانده لشگر27محمد رسول الله(ص)
کودکی
در مهر ماه 1331 در محلة "سردار" در شهرستان
"ساری" متولد شد. او پنجمین فرزند خانواده بود. هنگام تولد، پدرش به حج
مشرف شده بود و پدر بزرگش اذان و اقامه در گوش او قرائت کرد. در سه سالگی به
کودکستان رفت . از کودکی با پدرش به مسجد می رفت و با تقلید از پدرش نماز می خواند.
بسیار پر جنب و جوش بود و با همة بچه های محله ارتباط بر قرار می کرد و به کارهای
دسته جمعی علاقه مند بود. کنجکاو بود و به ساختن وسایل و اسباب بازی بسیار علاقه
داشت. گاهی در مغازه به پدرش کمک می کرد؛ به مطالعه و ورزش می پرداخت و در شنا و
ورزش رزمی مقامهایی سب کرد. در سال 1337 به مدرسه ابتدایی رفت.
بسیار با استعداد بود و دوران ابتدایی و راهنمایی را با
موفقیت به پایان رسانید و سپس در دبیرستان "شریف" شهرستان
"ساری" ادامه تحصیل داد. در سال 1350 آخرین سال تحصیلی را می گذراند که
پدرش را از دست داد. درگذشت پدر اگر چه غمی جانکاه و سنگین برای او بود ولی با
بردباری به تحصیل ادامه داد و در همین سال موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد.
راه آهن
با فرارسیدن دوران خدمت سربازی به مدت دو سال در ارتش خدمت کرد و پس
از پایان خدمت در سازمان محیط زیست مشغول به کار شد. در سال 1354 با شرکت در آزمون
سراسری در دانشکده پلی تکنیک در رشته مهندسی راه و ساختمان پذیرفته شد. پس از مدتی
به استخدام راه آهن در آمد؛ ابتدا در راه آهن ساری بود ولی بعدها به تهران منتقل
شد و در قسمت پل سازی و ساختمان راه آهن به عنوان تکنسین مشغول شد.
علیرضا در کنار امور فنی دارای طبع شعر نیز بود و سروده
هایی از او باقی مانده است.
علیرضا نوری در مهر 1355 با خانم "طوبی عرب
پوریان" در مراسمی ساده ازدواج کرد. در سالهای سخت مبارزه با طاغوت، همراه با
مردم مسلمان در مبارزات شرکت کرد و حضور موثر داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کمک چند تن مسئولیت حفاظت
و نگهداری از تاسیسات راه آهن را به عهده گرفت. اولین هسته مقاومت با عنوان کمیته
انقلاب اسلامی راه آهن را تشکیل داد و فرماندهی آن را متقبل شد. در کنار آن انجمن
اسلامی کارکنان راه آهن را راه اندازی کرد. با آغاز تحریکات گروهکهای ضد انقلاب در
انفجار لوله های نفتی در جنوب کشور علیرضا به اتفاق جمعی از همکاران به جنوب عزیمت
کرد و کمیته انقلاب اسلامی را در راه آهن ناحیه جنوب تشکیل داد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
پس از تثبیت اوضاع در راه
آهن جمهوری اسلامی و سپردن مسئولیتها به افراد متعهد و کاردان، در سال 1358 به
عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. پس از گذراندن آموزش های لازم به
عنوان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مستقر در راه آهن انتخاب شد.
با آغاز جنگ تحمیلی علیرضا با استفاده از تجربیاتی که در
دوران سربازی کسب کرده بود یک گروه هفتاد و دو نفره از پرسنل راه آهن را آموزش
نظامی داد و به نام هفتاد و دو شهید کربلا راهی جبهه های جنوب کرد. این گروه در
محور سوسنگرد و بستان استقرار یافت. محاصره سوسنگرد توسط همین نیروهای اعزامی
شکسته شد.
قبل از اینکه در پایگاه ابوذر مشغول کار شود مسئولیت
ریاست راه آهن را به او پیشنهاد کردند ولی نپذیرفت سید مهدی حسینی
همرزم سردار شهید علیرضا نوری روایت می کند: «سردار نوری جانشین لشکر 27 محمد رسول
الله (ص) و مسئول حراست راه آهن کل کشور بود و از فرماندهان اولیه جنگ بود. در عملیات
کربلای پنج که بسیار سخت بود روزی او را به سنگر فرا خواندند تا حکم قائم مقامی وزیر
راه و رئیس راه آهن کشور را به وی ابلاغ کنند ولی سردار نوری نگاهی به کوثری فرستاده
وزیر کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا و سپس حکم وزیر را پاره پاره کرد و
گفت: آقای کوثری! به وزیر بگویید من علیرضا نوری ساروی آنقدر در این بیابانها میمانم
تا شهید شوم .»
پس از شکست محاصره سوسنگرد در سال 1359 در حماسه دیگری به نام عملیات امام علی (ع) شرکت کرد که در کوههای اللّه اکبر در غرب سوسنگرد انجام گرفت.
مجروحیت
در این عملیات از ناحیه پا
به سختی مجروح شد و علاوه بر آن دوازده ترکش به قسمتهای مختلف بدنش اصابت کرد. او
را به بیمارستان شیراز منتقل کردند، پزشکان تصور می کردند که او شهید شده است و
مهر شهید به سینه او زدند. پس از مدتی متوجه شدند هنوز جان دارد و می توان او را
نجات داد. بلافاصله به تهران انتقال یافت و تحت مرقبتهای ویژه قرار گرفت و بهبود
یافت. پس از بهبودی با عکسی که در بیمارستان از او در زمانی که مهر شهید به سینه
داشت، گرفته بودند، عکس جدیدی انداخت که بسیار دیدنی بود. یکی از خواهرانش گفت:
خوشا به حالت امتحان الهی را به بهترین نحو پاسخ گفتی. با لبخندی جواب داد: خواهرم
هنوز خیلی مانده است. نوری که حدود شش سال در مناطق جنگی بود .به گفته مادرش پنجاه
بار زخم برداشت که چهار بار جراحت او شدید بود. هر بار که مجروح می شد سه الی چهار
ماه در بیمارستان یا منزل بستری بود.
علاوه بر این در جریان عملیات والفجر در سال 1361 دست راستش
بر اثر انفجار مین قطع شد. اما هیچ یک از این آسیبهای جدی او را تلاش و فداکاری
باز نداشت.
سمت ها
علیرضا نوری در طول سالهای انقلاب و جنگ مسئولیتهای
متفاوتی داشت از جمله: راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی در راه آهن مرکز، راه
اندازی کمیته انقلاب اسلامی در ناحیه راه آهن جنوب، مسئول سپاه پاسداران راه آهن و
تلاش در استقرار آن، فرماندهی گروه 72 نفر از راه آهن برای جبهه های جنوب، فرمانده
گردان شهید علم الهدی، فرماندهی عملیات امام مهدی (عج) و امام علی (ع)، جانشین
فرمانده تیپ عمار لشکر 27 محمد رسول اللّه، رئیس حراست راه آهن جمهوری اسلامی،
جانشین فرمانده پایگاه ابوذر که در راه اندازی این پایگاه نقش مهم و کلیدی داشت،
فرماندهی نیروهای قدس در اجرای مانور طرح لبیک یا خمینی، فرماندهی لشکر ابوذر در
عملیات خیبر، راه اندازی و تاسیس پادگان نیروهای آموزشی مستقر در اتوبان قم، رئیس
ستاد لشکر 27 محمد رسول اللّه، فرمانده عملیات منطقه 1 ثاراللّه تهران، قائم مقام
فرماندهی لشکر 27 محمد رسول اللّه و مسئول قرارگاه رمضان در جنوب.
خصوصیات اخلاقی
هرگز در پی جایگاه و سازمانی و مقام و منزلت نبود. آنچه
که او را به پذیرش تصدی امور وا می داشت احساس مسئولیت بود. خصوصیات روحی و اخلاقی
بسیار جالبی داشت. انسان دوستی و مهربانی او زبانزد بود. هر کس یک بار او را می
دید، شیفته ویژگی اخلاقی او می شد. پرکاری، پشتکار، نشاط و شادابی، امیدوار،
ایثارگری، گذشت، مبارزه پی گیر، حسن ظن، دلسوزی مردم، ساده زیستی، داشتن و علم و
دانش، توانمدی در فن بیان، صبوری، مقاوم در کارهای سخت و دشوار، داوطلب برای انجام
کارهای خطرناک، هوش و استعداد از بارزترین ویژگیهای علیرضا بود. در کنار کارها سخت
هراز گاهی شعری می سرود که از عشق و شور سرگشتگی روح او حکایت داشت.
در نوآوری و ابتکار استعدادی خاص داشت و معمولاً در
کارها از ابتکار خود استفاده می کرد. حمید آخوندی در بیان خاطره ای در این باره می
گوید: «ذهن و فکر مهندسی در کارهای فنی و مهارت و خلاقیت خاص داشت تا بدان حد که
برای خود دست مصنوعی مکانیکی ساخت.» در بسیاری از زمینه های دیگر نیز دارای خلاقیت
بود.
شهادت
وصیت نامه خود را در تاریخ 3 دی 1365 نوشت و دیدگاهها و
عقاید خویش را در آن بیان کرد. علیرضا نوری سرانجام در 9 بهمن 1365 در منطقه
عملیاتی جنوب شلمچه در حالی که نیروهای بسیجی را در عملیات کربلای 5 فرماندهی و
هدایت می کرد، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید. سید مهدی
حسینی درباره نحوه شهادت وی می گوید:
در 9 بهمن 1365 بعد از عملیات کربلای 5 به همراه راننده
اش برای نجات یک مجروح راننده را به کنار می کشد و خود به جای راننده می نشیند.
اما در ادامه راه در اثر انفجار خمپاره و اصابت ترکش به ماشین و سر و صورت و سینه
به شهادت می رسد.
در جریان عملیات کربلای 5 علیرضا، قائم مقامی فرمانده
لشکر 27 رسول اللّه را برعهده داشت.
در تاریخ 6 بهمن 1365 سه روز قبل از شهادت خبر شهادتش را
به همسرش می دهد و توصیه می کند که برای او گریه نکنند و بر مصیبت امام حسین (ع) و
زینب کبری گریه کنند.
لازم به ذکر است ،در سال 1392 مراسم تمبر یادبود یادواره ۶۴ شهید کارمند مازندران با نماد شهید شاخص « شهید علیرضا نوری » با همکاری اداره پست مازندران رونمایی شد.
منبع: فرهنگ جاودانه های تاریخ ،زندگی نامه فرماندهان شهید مازندران (1386)نوشته ی یعقوب توکلی ،نشر شاهد،تهران
مرکز اسناد ایثارگران
انتهای پیام/ز