«بصیرت» در وصایای شهدا(2)
اي ملت عزيز شما پيرو خط خونين عزيزان و جوانانتان باشيد و مانند فرزندانتان كه درد هر تير و تركش را تحمل ميكنند اما اندوه امام بزرگوارشان را هرگز، شما نيز چنين باشيد و در پشت جبهه كه هستيد وظيفه خود را نسبت به انقلاب و جنگ انجام دهيد همانطوريكه تاكنون به نحو احسن انجام وظيفه كردهايد، اي ملت عزيز ميدانيد چرا اين رزمندگان و اين عزيزان شما يعني اين جانبازان اسلام سنگر را با جهان عوض نميكنند چون حسين همسنگر انهاست و موقعي كه در سنگر جاي ميگيرند تنگي قبر را فراموش ميكنند. اي ملت ازاده اين فرزندان شما به روشني دريافتهاند كه اگر چند هزار بار در راه خدا كشته شوند و خاكستر شوند وخاكسترشان بر باد رود و دوباره زنده گردند و دوباره كشته گردند هيچ وقت شكر خدا را اداء نكردهايم و نميتوانيم بكنيم و ما وقتي به گناهانمان ميانديشيم مرگ را حقير ميبينيم.
"شهیداحمد اخوان
صفار "با تاکید بر شناخت راهی که انتخاب کرده می گوید :وصيت نامه
اينجانب احمد اخوان صفار فرزند ابوالقاسم به شماره شناسنامه 216 صادره از طبس بدين
شرح است :الحياه في موتكم قاهرين و الموت في حياتكم مقهورين . من اين راه را
اگاهانه و با بصيرت انتخاب كردم .
"شهید حسن احمدي" بصیرت را در کلام پیامبر (ص) جستجو می کند، خدايا مرا در زمره ان كساني قرار ده كه در اين راه جانشان از طرف تو خريداري شده و بدين معامله اي كه انجام شده و انچه فروخته نسبت به تو وفاداري كرده بي انكه از راه منحرف گردد وپيمان بشكند و به نحوي دگرگون شود جز انكه از تو وفاي بوعده است را خواهد و جلب محب را جويد و تقرب درگاهت را خواهان باشد و بيان كردار و عمل مرا چنين كن و در راه تو بخاطر و شهادتي را روزي من گرداني كه خوشنودي خود را بر من واجب كني و گناهانم را بدان بريزي و در زمره زندگان روزي خود در اوري و ياري اهل حق به پيش روم و پشت به جنگ نكرده و ترديد و شكي پديد نيايد و پناه برم به تو در ان هنگام از گناهي كه اعمال و كارهاي نيك را از بين ببرد
به همه برادران و دوستان خودم اين كللام عزيزترين انبياء و خاتم رسولان را عرض مي كنم كه به امير المومنين فرمود
يا علي چون مردم دركثرت عبادت رنج برند تو در ادارك معقول رنج بر تا بر همه سبقت گيري
لاجرم چون به ديده بصيرت عقلي مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن يك حكم دارد كه گفت لو كشف الغطاء ما از ددت يقينا
"شهید حسن آزادي "با اقتدار از شناخت شهادت و بصیرت خود سخن می گوید؛خواهرم، زينب وار با ناملايمات دست و پنجه نرم كن تا هميشه سربلند باشم و از داشتن چنين خواهري بر خود ببالم. ميخواهم موقعي كه شهيد شدم و به اين درجه افتخار اميز نايل شدم، چشمان مرا در هنگام شهادت باز گذاريد تا دشمن نگويد شهادت بر او تحميل گشته، بلكه او با ديده بصيرت بر اين راه قدم گذاشته و با عظمي راسخ ان را به انتها رسانيده.
در اين پيام به همه انهايي كه لذايذ و شهوات مادي پردههاي مكدر بر جلوي چشمان انها اويخته است، خطاب ميكنم كه دستهايم را بيرون بگذاريد تا دنيا طلبان و عافيت طلبان ببينند كه متاع دنيا چيزي با خود نميبرم و در گوشهاي از وصيتم، همسرم را خطاب قرار ميدهم كه زينب وار رسالت پيام خون همسر خود و ديگر شهدا را به ديگران برسانند. اري شهيد شاهد است و شهادت من در راه اسلام و قران شايد بتواند جوششي در جوانان به وجود اورد.
"شهید داود اغنده" برسعادت بصیرت مندان تاکید می کند،جهان بشريت كنون چشماندازش به اين مرز و بوم است زيرا پس سال 1400 سال نداي مظلوميت اسلام از حلقوم رساي ياران رسولالله كه نه اصحابند و نه از تابعين و تنها اين فرياد را از طليعه داران هميشه حاضر نبود عليه اسكتبار، عالمين متقي روحانيت در سنگر شنيدهاند و پذيرفتهاند، خوشا به سعادت انها كه با چشم بصيرت خواهد بخشيد و ابزار فرقان را در اختيار انسانها خواهد گذاشت.
اما مسيله بزرگ اين است كه قران ميفرمايد:
لا يكلف نفسا الا وسعهاحضرت بار يتعالي از هر كس انقدر توقع دارد كه وسع ان را دارد و اگر كنون ما با توجه به اين ايه همچون كبك سر در برف برده و اين بار مسيوليت را به فراموشي سپاريم ايا ايندگان تاريخ ما را در رديف كوفيان نااهل قرار نخواهند داد؟ انان كه با نوشتن 12هزار نامه، امام را فراخواندند سپس، اه و واويلا از اين غم، چه كردند، چه شد، در روز اول محرم سال 61 در بيرون كوفه به امامت حسين بن علي نماز خواندند اما در 10 محرم سال 61 همين نااهلان سر از پيكر فرزند رسولالله جدا كردند.
طفل شش ماهه او اصغر خون پيكر او اكبرش، رعنا، جوان، برادرش ان علمدار سپاه لشكرش، سقاي اهل خيمهاش قاسمش، ان يادگار نازنين بردارش و ...
را با لب تشنه كشتند و عريان و بيكفن دفنشان كردند.
اي انسانها، اي خفتگان متحرك، اي كساني كنون اين وصيتنامه را ميشنويد هزاران و شايد هزاران بار اين داستانهاي رازدار را با گوش خود شنيدهايد اما چرا ...
كاروان سالار حسينبنعلي به سرداري زينب نداي مظلوميت اسلام را به گوش تاريخ رساند كه در زمان نتوانستن بايد خون داد، انسان بلاشك خواهد مرد و اين بدن مادي به خاك سپرده خواهد شد و ازان چيزي جز چند تكه استخوان بجا نخواهد ماند ولي اعمال انسانها و تاريخ بشريت كه نخواهد مرد. گوش كنيد با صغري و كبري بافتنها سر در اخر نبريم، روزگاري نطفههاي به دنيا نيامده به دنيا خواهند امد و خواهند مرد اما، اما چه بگويم، ايا جواب خواهيم داشت؟
و امروز پرچمداران كاروان سالار حسين، خميني كبير است و بر ما تكليف است كه نگهبان خون پاك ثارالله باشيم و در اين راه جهاد را بعنوان اصل جدانشدني در زندگي روزمره بپذيريم و بدانيم كه بهشت را به بها ميدهند نه به بهانه.
"شهيد عبدا... ابوطالبي "از بصیرت سربازان خبر می دهد،اي خدا ما رهرو راه شهدا خواهيم بود و اگر نتوانيم راه بسته شده كربلا را باز كنيم ولي مي توانيم با خون ناقابل خود درخت سرسبز عاشورا را ابياري كنيم . مادرم سلام فرزندي كه حق فرزندي خودش را نسبت به مادرش ادا نكرد از اين راه دور بپذير مادرم خيلي دوستت دارم ولي عشق ومحبت به ا...و معشوق دوست داشتن شما را در خود محو كرده و به طرف خود ميكشاند .مادرم اين را بدان و به همه نيز بگو كه من با چشماني باز در اين راه رفتم و با بصيرتي كامل طي طريق خواهم كرد تا اينكه اسلام پيروز شود و اين تنها من نيستم بلكه تمام بچه ها و سربازان امام حسين (ع ) اين بصيرت را دارند .
انتهای پیام/ز