داستان جنگ یا داستان دفاع مقدس؟
آیا اطلاق داستان دفاع مقدس می تواند دربرگیرنده تمامی داستان هایی باشد که با
موضوع جنگ ایران و عراق نگاشته شده اند؟ آیا داستان جنگ می تواند اصطلاح مناسبی
برای تمامی داستان های جنگ ایران و عراق
باشد؟ داستان جنگ، مقاومت، پایداری و داستان دفاع مقدس، از جمله اصطلاحاتی ست که
توسط برخی داستان نویسان برای این گونه ادبی به کار می رود. نهادهای دولتی نیز هم
صدا با بخش عمده ای از نویسندگان این حوزه، بر ادبیات داستانی دفاع مقدس تاکید می
کنند.
منتقدان این وادی نیز ضمن ارائه تعریف های عامتر از داستان جنگ و به کارگیری اصطلاحات دیگر یکی از عمده ترین ایرادهای خویش را در عدم امکان بی دغدغه نقد داستان دفاع مقدس می دانند؛ زیرا به زغم ایشان ممکن است، منتقدان در ناخودآگاهشان به این فکر می کنند که در حال نقد داستانی مقدس اند. از سوی دیگر به اعتقاد ایشان، اصطلاح ادبیات داستانی دفاع مقدس نمی تواند شامل تمامی داستان های جنگ در ایران باشد. زیرا بسیاری از داستان هایی که در ارتباط با جنگ در ایران نوشته اند، داستان هایی تاریخی هستند که گاه لشکر کشی های شاهان و فرماندهان ایرانی به دیگر کشورها را شرح می دهند و از این دیدگاه نیز اگر دامنه داستان های جنگ به داستان هایی محدود شود که در ارتباط با جنگ هشت ساله عراق علیه ایران نگاشته شده اند، باز هم نگرش نویسندگان داستان های مختلف به موضوع جنگ از چنان تنوعی برخوردار است که به هیچ وجه نمی تواند همه آن نگاهها را در راستای یک تعریف گنجاند و اصولاً بعضی از داستانهای موردنظر از دفاع سخن نمی گویند و با کلیت جنگ نیز سر ستیز دارند.
طیف دیگری از نویسندگان نیز در آثارشان از اصطلاح دفاع مقدس سود جسته اند در حالی که عده ای دیگر با احتیاط بیشتری از جنگ و دفاع نوشته اند و کوشیده ان در کنار تلخی ها، شیرینی های جنگ را نیز نشان دهند.
در چنین شرایطی به نظر می رسد که اگر بتوان به عنوان مثال رمان پل متعلق محمدرضا بایرامی را داستان جنگ نامید، رمان آداب زیارت تقی مدرسی در چنین تعریفی نمی گنجد. در زمان پل معلق سربازی به نام نادر صدیف که پدافند نیروی هوایی ست، پس از آنکه در جریان یک حمله هوایی پدر، مادر و خواهرش نیلوفر را از دست می دهد، دچار شوکی شدید می شود و چون در لحظه بمباران به خوبی انجام وظیفه نکرده است، خود را در مرگ اعضای خانواده اش مقصر می داند. به همین دلیل می خواهد تا آنجا که ممکن است از آنچه او را به گذشته اش پیوند می دهد دور شود و به یک ایستگاه راه آهن دورافتاده می رود و پس از پشت سرگذاشتن مشکلاتی یکی از شکاری های دشمن را سرنگون می سازد و در آن وقت است که چنین می اندیشد که با نجات دختر چوپانی که نشانی از خواهر خود او دارد- که این بار دشمن نتوانسته است او را از پای درآورد- می تواند بار دیگر به روی زندگی لبخند بزند و این یعنی نویسنده، نادر صدیف را- که هنوز با بسیجی های بسیاری از رمان های دیگر فاصله دارد- وقتی به زندگی امیدوار می بیند که بتواند زخمی بر پیکر دشمن بنشاند. او جنگ و نقش آفرینی در آن را پذیرفته است و همین جنگ از او انسان دگیری ساخته؛ در حالی که رمان آداب زیارت تقی مدرس از پروفسوری به نام هادی بشارت سخن می گوید که هیچ چیز در دنیا برایش از مطالعه و تحقیق درباره تاریخ و زبان های باستانی باارزش تر نیست و حاصل از زحماتش یعنی دانشجوی خصوصی اش مهرداد رازی نیز به سبب عشق به تاریخ و برای مطالعه تمدس بین النهرین و دیدن خرابه های بابل به جبهه رفته و شهید شده است. در این میان اعمال نیلی؛ نامزد غیررسمی مهراد، اجمد بیات، برادر نیلی، فرنگو؛ همسر بشارت و حتی اعمال و رفتار مادر شهید مهرداد رازی هیچ سنخیتی با اعمال و گفتار شخصیت های پل معلق بایرامی ندارند. هیچ یک از عناصر داستان نیز در راستای تبیین دفاع مقدس به کار گرفته نشده اند و اتفاقاً در خاتمه داستان، تاسف پروفسور از این است که محل کلاس سال های گذشته او اینک توسط نظامی ها اشغال شده است و از آن به عنوان کمیته یاد می کنند. اما به هر حال این داستان نیز درباره جنگ هشت ساله عراق علیه ایران است و در طبقه بندی موضوعی می تواند در زمره داستان های جنگ قرار بگیرد. زیرا انگیزه حرکت بسیاری از شخصیت ها جنگ و به خصوص وجود از دست رفته شاگرد پروفسور است. ولی آیا می توان چنین اثری را نیز در زمره ادبیات داستانی دفاع مقدس قرار دارد؟ آیا بسیجی هایی که اسماعیل فصیح در زمستان 62 به تصویر می کشد، با بسیجی های داستان های ابراهیم حسن بیگی یکی هستند؟ حتی بسیجی های داستان اشکانه حسن بیگی نیز دیگر نشان چندانی از آن کلیشه های دوران جنگ ندارند، به هیچ روی با مطرود آل ادریس های اسماعیل فصیح مناسبتی ندارند. البته بعضی نیز بر این باورند که ادبیات داستانی دفاع مقدس، یک زائر ادبی است و داستان های این حوزه می توانند نگرشی از پایین ترین درصد تا بالاترین درصد را به نقطه مرکزی آن داشته باشند.
مدافعان اصطلاح فوق از این رو که دفاع مقدس ایران علیه عراق منحصر به فرد بوده و دارای خصوصیاتی ست که آن را از جنگهای دیگر ملل متمایز می سازد، در صدد آن هستند که ادبیات خاص این دفاع را نیز ترویج دهند. آنان تنها محدوده کمی از داستان های جنگ را در زمره داستان های دفاع مقدس برمی شمارند. احمد شاکری از زمره نویسندگانی ست که بر استفاده از اصطلاح ادبیات داستانی دفاع مقدس تاکید می ورزد و اتفاقا او در بیان نظراتش و برخلاف آنچه ممکن است به ذهن دیگران برسد، به این نکته اشاره می کند که هر دفاعی خوب نیست و همیشه هم جنگ بد نبوده است. او در نشست خبرگزاری فارس درباره ادبیات دفاع مقدس، درباره سنت میان ادبیات دفاع مقدس و ادبیات ضدجنگ این گونه اظهارنظر می کند:
«ابتدا باید مفاهیمی را که به کار می بریم درست تعریف کنیم، والا بحث به جدل کشیده می شود.
ما در این زمینه اساساً اصطلاحات مشترکی را به کار نبریم. وقتی صحبت از نسبت میان دو چیز می شود، آن دو چیز باید حد و مرزش مشخص باشد. آنگاه است که می توان نقاط اشتراک یا افتراق آنها را بررسی کرد.
انسان در برابر هر رویداری که اتفاق می افتد، واکنش فطری از خود نشان می دهد که این واکنش، واکنش خوبی است، اما نقص است. مثلاً وقتی اسم جنگ می آید باید نظر شخصی خود را هم درباره آن بگوییم یا حکمی درباره اش صادر کنیم. بحث خیر و شر پیش می آید، بحث حق و باطل پیش می آید که درباره این ها باید نظر بدهیم. لذا این دسته از کلمات دو موقعیت پیدا می کنند؛ یک موقعیت از بابت موقعیت طبیعی است، یعنی مثلا جنگ در هر زمان و مکانی صورت بگیرد یک مفهوم دارد. اما از اینکه این جنگ حق است یا باطل مربوط به ذهنیت خاص انسان می شود. یکی از نقاط افتراق ادبیات دفاع مقدس و ادبیات جنگ در این است که این جنگ حق است یا باطل و از این بابت دو دیدگاه وجود دارد. ادبیات جنگ سابقه طولانی در جهان دارد، اما ادبیات دفاع مقدس ما چیزی جدای از آن است که در ظاهر آن نیست. یعنی حتی از نظر فداکاری ها و از خودگذشتگی ها هم به نوعی دفاع مقدس با جنگ های دیگر برابر است، اما مسئله حق و باطل بودن آن و مسئله دفاعی بودن آن است که آن را ویژه می کند. وی ادامه داد: ما برای موضع گیری درباره جنگ، آن را به کلماتی توصیف می کنیم که حسن و قبح آن نشان داده می شود.
مثلا می گوییم این جنگ دفاع است، یا حماسی و یا تهاجمی. با مشخص کردن نوع آن، نظر خود را هم بیان می کنیم و آن را تمجید یا تقبیح می کنیم. بنابراین خیلی مهم است که ما نظر خودمان را درباره جنگ بیان کنیم. داستان نویس کسی است که ابزار کارش فعل انسانی است؛ یعنی وقتی می خواهد جهانی را ترسیم کند، با انسان و فعلش، آن را ترسیم می کند. انسان هم موجودی است که صاحب عقیده است و احساس و فکرش را با افعالش اظهار می کند. این اظهار، خیر و شر و حسن و قبح جهان خارج را می سنجد.
اگر جایی خوشحال می شود، نشان دهنده این است که رضایت دارد و اگر کاری را انجام می دهد، معمولاً نشان دهنده این است که آن کار را درست می داند، لذا داستان نویس هم با چنین موجودی طرف است و وقتی با این موجود طرف بود، لاجرم عقیده خودش را هم در آن تاثیر می دهد. یعنی هیچ داستان نویسی نیست که بگوید هیچ پشتوانه فکری در داستان نویسی من نیست. هر مسیری را که داستان اختیار می کند، همان مسیری است که داستان نویس انتخاب می کند.
در بررسی ادبیات دفاع مقدس هم باید معیارهای قطعی و معیارهای درست ارائه بدهیم. اگر معیار را در بازشناسی ادبیات جنگ تنها فطرت بدانیم، نمی توانیم از یک مرحله ی بالاتر برویم. ممکن است فطرت خیلی از چیزها را که در جنگ طبیعی است خوشش نیاید. مثلاً اینکه سری بریده شود از نظر فطری خوب نیست، اما در جنگ به خصوص در جنگ دفاعی یک امر بدیهی است که فطرت نمی تواند درباره آن قضاوت کند. احمدشاکری با بیان اینکه اساساً نمی توان گفت که هر جنگ تهاجمی بد است و هر دفاعی خوب، چنین اظهار می دارد که : می دانیم که گاهی حتی مسلمانان و ائمه حمله کننده بوده اند، پس دفاعی بودن یا تهاجمی بودن هم ملاک خوبی نیست. زیرا ممکن است در بعضی شرایط ما حمله کنیم؛ در آن شرایط چه؟ آیا ما باید در آن شرایط هم ادبیات دفاع بنویسم؟
ما به هر حال در فهم جهان داستان باید دو مقوله را در نظر بگیریم. یکی اینکه چیزهایی ک اتفاق افتاده و یکی دیدگاه های ایدئولوژیکی که داستان نویس دارد. برای تعریف ادبیات دفاع مقدس حتما باید نقبی به دلایل ایدئولوژیک زده شود. و دیدگاه نویسندگان دفاع مقدس نسبت به این ادبیات بررسی شود. این دیدگاه چیزی نیست جز اینکه نویسنده در نوشتن ادبیات دفاع مقدس در نوع روایت خود، واقعیت ماورایی را هم لحاظ می کند.
اگر کسی این دیدگاه را داشته باشد هیچ گاه ضد جنگ نمی نویسد. ممکن است گلایه هایی را بنویسد، ممکن است همه سختی ها و مصایب را بنویسد ولی ضد جنگ نمی نویسد. یعنی برآیند داستان هایش، مطابق با دیدگاه های خودش است و به هیچ وجه واقعیت های خارجی را انکار نمی کند.»
برخلاف آنچه احمد شاکری می گوید، برخی از نویسندگان حوزه جنگ همانند ایشان به جنگ نگاه نمی کنند. بررسی بسیاری از کتاب های جنگی که به خصوص پس از نیمه دهه هفتاد در ایران منتشر شد،
این واقعیت را به روشنی بیان می کند که داستان نویسان نگاه های متفاوتی به جنگ دارند. با این اوصاف بحث اینجاست که در بررسی ادبیات داستانی جنگ ایران و عراق، تکلیف پژوهشگر چیست؟
آیا او می تواند از اصطلاح کلی ادبیات داستانی جنگ برای کل داستانهایی استفاده کند که در این زمینه نوشته شده اند و سپس آنها را تقسیم بندی نماید و تنها یک زیرگونه را ادبیات داستانی دفاع مقدس بنامد؟
بدون شک این پیشنهاد نیز مخالفت هایی را به دنبال خواهد داشت. رضا نجفی از پژوهشگران و مترجمینی که در این وادی تتبعاتی داشته، اصطلاح ادبیات پایداری را برای داستان های جنگ در ایران برگزیده است. او پیش از طرح مسئله به علل اطلاق اصطلاحات خاص به این نوع از ادبیات در کشورهای دیگر می پردازد. بر این اساس کشوری مانند فرانسه که در آخرین جنگ خود اشغال شد، اصطلاح و سنتی ادبی به نام «ادبیات نهضت مقاومت» را به کار می برد. اما آلمانی ها که هم آغازکننده جنگ بوده و هم بازنده آن، ناچار از پدیده «ادبیات ضدجنگ» برای بیان چنین مفاهیمی سود می جویند.
زیرا وجه غالب در توصیف جنگ توسط آلمانی ها- با عنایت به سرانجام و نتیجه جنگ- بازگوی تلخی ها و زشتی های جنگ است. و این در حالی ست که روس ها چون مورد تجاوز قرار گرفته اند، از اصطلاح «جنگ کبیر میهنی» سود می جویند که درون مایه مسلط در ادبیات حاصل از آن بیان رشادت و فداکاری های مردم روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سابق) در برابر تجاوز دشمن است. در این دست از ادبیات بازگویی تلخی ها و زشتی های جنگ، هر چند نادیده گرفته نمی شود، اما دردرجه دوم قرار می گیرد.
برخی از طرفداران استفاده از اصطلاح ادبیات داستانی دفاع مقدس، گونه ای از داستان جنگ را در نظر دارند که واجد شرایطی خاص است. هر چند این شرایط می تواند در تک تک عناصر داستانی تاثیرگذار باشد، اما اصلی ترین مشخصه ادبیات داستانی دفاع مقدس در مضمون داستان ها خود را نشان می دهد. در این داستان ها ایثار رخدادهای غیرمنتظره نیز از دیگر مشخصه هایی است که در بطن بسیاری از حوادث داستانی رخ نمایی می کند. ازاین منظر ادبیات دفاع مقدس در ارائه چهره دشمن، روشنفکران، شهدای جنگ، مجروحان، اسرای جنگی، بسیجی ها، سربازان، روحانیت، مادران شهدا، همسران شهدا، سپاهی ها، ارتشی ها، فرماندهان جنگ و ... توجه و نگاه خاصی دارد. و وجوه تمایز نگاه به همین مفاهیم است که ادبیات داستانی دفاع مقدس را از ادبیات جنگی که درباره جنگ ایران و عراق نگاشته می شود، متمایز می سازد.
طرفداران استفاده از اصطلاح ادبیات داستانی دفاع مقدس با ادبیات داستانی جنگ و یا پایداری دلایل دیگری نیز دارند که قسمت اعظم تفکرات آنها در فصل های بعدی ارائه خواهد شد.
منبع: کندوکاوی پیرامون ادبیات داستانی و جنگ و دفاع مقدس/ دکتر محمد حنیف، محسن حنیف/ پژوهشکده علوم و معارف دفاع مقدس/ 1388