مجموعه خاطرات شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (7)؛ پیام
سهشنبه, ۰۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۸
نوید شاهد: هاشمينژاد مردي که روستا، شهر و کشور با همة وسعت، گنجايش فکر وسيع و انقلابي او را نداشت براي صدور پيام انقلاب با فکري جهاني، مرزهاي جغرافيايي را از نقشة ذهنيش پاک کرد و پا به ديار خفتگان گذاشت.
نقش بسزاي نظم و تشکيلات در موفقيت و دستيابي به اهداف بر کسي پوشيده نيست. توجه سيد به تشکيلات در سرعت بخشيدن به فعاليتها او را وادار به مباحثي تحت عنوان ضرورت تشکيلات داد که هماکنون کتابش موجود است.
"سيد با اعتقاد به اين اصل، قبل از انقلاب در جلسات علماي انقلابي تهران به منظور تأسيس حزب اسلامي شرکت جست. حضور وي و ارائة نظرات مفيد، تأثير زيادي در تدوين اساسنامة حزب داشت."
پس از پيروزي انقلاب تحت عنوان حزب جمهوري اسلامي به رهبري شهيد مظلوم دکتر بهشتي اعلام موجوديت کرد. اين حزب بزودي توانسنت نيروهاي حزباللهي در سراسر کشور را زير پوشش درآورد.
با لياقت، ديانت و مديريتي که داشت بعنوان دبير حزب در خراسان انتخاب و مشغول فعاليت و جذب جوانان و ارائة برنامههاي آموزشي جهت ارتقاء سطح آگاهيهاي اعضا شد.
او فعاليت در حزب را در آن برهه از زمان سنگري براي حفظ دستاوردهاي انقلاب ميدانست و چون معبدي به آن عشق ميورزيد. بدنبال شهادت شهيد مظلوم دکتر بهشتي دبير کل اول حزب و ترور نافرجام آيهالله خامنهاي سومين دبير کل حزب، سيد در صحن امام حرم حضرت رضا (ع) حاضر شد و خطاب به سيل خروشان مردم گرفت "خونهاي بناحق ريخته در سنگر حزب، انقلاب را براي هميشه تضمين کرد".
هاشمينژاد مردي که روستا، شهر و کشور با همة وسعت، گنجايش فکر وسيع و انقلابي او را نداشت براي صدور پيام انقلاب با فکري جهاني، مرزهاي جغرافيايي را از نقشة ذهنيش پاک کرد و پا به ديار خفتگان گذاشت.
"با گذشت چند ماهي از پيروزي انقلاب در خرداد ماه 1358 با قبول رياست هيئت ايراني، در اولين مسافرت خارجي به دو کشور ليبي و سوريه حرکت کرد.
در ديدار يک ساعته با معمرالقذافي رئيس جمهوري ليبي، با طرح مسايل مربوط به افغانستان و عراق گفت: اظهار دوستي شما با ملت ايران تناسبي با موضعگيري شما در برابر دولت وابستة افغانستان و همچنين روابط گرم شما با دولت متجاوز عراق ندارد.
قذافي در مقام رياست جمهوري با جوابهاي ديپالماتيک سعي داشت از اين مسأله به آساني بگذرد. اما سيد بحث را با روحية طلبگي دنبال کرد. تا قذافي را وادار به تجديد نظر در مواضع خود کرد."
"هيئت پس از ليبي به سوريه، سپس به اردن رفت. قبل از پرواز به سوي ايران، براي صرف شام هر کسي پيشنهادي ارائه داد. در اين بين ساده و کمخرجترين پيشنهاد که صرف ساندويچ بود، مورد تأييد سيد قرار گرفت.
و هنگام خواب نيز سادهترين هتل در شهر دمشق، پذيراي آنان شد. روحية ساده زيستي او تعجب و تحسين هيئت همراه را بدنبال داشت. شايد هر يک از همراهان د رصورت تنها بودن، هتل و مسلماً غذايي با قيمت بالاتر انتخاب ميکردند."
سادهزيستي او ريشه در تاريخ علماي وارسته و بالاتر از آن در زندگي امامان پاک داشت. بعلاوه دقت در مصرف بيتالمال او را واميداشت، تا با تأسي به مولايش علي (ع) (که از نور شمع بيتالمال جهت مصارف شخصي پرهيز ميکرد) پشت پا به کساني بزند که بيمهابا بيتالمال مسلمين را ميدان تاخت وتاز خويش قرار دادهاند.
"در خانهاي معمولي با اثاثية بسيار ساده زندگي ميکرد، آنهم در زماني که به عنوان يکي از کارگزاران بالاي نظام مطرح بود.
با نگاهي به زندگي قبل و بعد از انقلاب او فرقي به چشم نميآمد. ماشين پيکان سيد با اشکالات و خرابيهاي زياد، دري داشت که هنگام حرکت آن را با دست نگه ميداشت. و براي روشن شدن ماشين گاه بايد آن را هل ميدادند."
او نه با زبان که در عمل مدافع محرومان و مستضعفان بود.
"در وقتي که عدهاي سرمايهدار، گرفتار عدل جمهوري اسلامي شده بودند، با وساطت از سيد، وقت ملاقات خواستند، او با بياعتنايي آنها را نپذيرفت.
وقتي در تلويزيون، برنامهاي از جنايات خانه و مظلوميت خانگزيدهها، پخش شد، فرداي آن روز با مقالهاي کوبنده در روزنامه،به خانها و طرفداران آنها حمله کرد و ضرورت حمايت هر چه بيشتر از محرومان را به گوش دستاندرکاران رساند."
او با حملة به مرفهين و سرمايهداران بيدرد، خود را در کنار محرومان قرار ميداد و به آن نيز افتخار ميکرد.
"سيد در بهمن 1359 ش همزمان با سومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي از طرف شوراي عالي تبليغات اسلامي به دو کشور ژاپن و بنگلادش سفر کرد.
در اين سفر همچون سخنراني در 15 خرداد 1360 در دفاع از مواضع جمهوري اسلامي سخن گفت. بطوريکه کليه اعضاي هيئت را به تحسين واداشت.
سفير نور در اين سفر پس از مصاحبه مطبوعاتي براي خبرنگاران به سؤالهاي گوناگون آنان پاسخ داد و با حضور در جمع دانشآموزان و دانشجويان بنگلادش به تشريح اهداف انقلاب اسلامي پرداخت. وي خطاب به دانشجويان مدرسه گفت:
ـ عزيزانم شما وارثان پيامبريد ميتوانيد با سلاح علم و ايمان، جهان را از سلطة ابرقدرتها نجات دهيد.
اعضاي هيئت، نماز ظهر را با دانشجويان در محل مسجد برگزار کردند. آنگاه سيد با حضور در اقامتگاه سفير جمهوري اسلامي و ملاقات با گروهي از دانشجويان عضو گروههاي اسلامي بنگلادش، به روشنگري پرداخت."
آري او چشمة معرفتي بود که کام تشنگان را قبل از تمنا سيراب ميکرد.
"همراهان سيد در کلاس درس استادي شرکت داشتند که تواضع او، تواضع امام سجاد(ع) در سفر حج را تداعي ميکرد.
با کنار گذاشتن عنوان رياست، همه را مجذوب خود کرده بود. بطوريکه براي همراهان ناآشنا با او، ديدار بعدي با سيد يک آرزو شده بود. يکي از همسفران گفته بود "از خدا خواستهام، زيارت تربت پاک امام رضا (ع) را نصيب من کند تا با ديدار از هاشمينژاد در مشهد، دوستي سفر را ادامه دهم" قلب پاک دوستان وي جايگاه عشق به اخلاق هاشمينژاد شده بود.
درخت انقلاب با آبياري عالمان خبير و آگاه روييده بود و دوام آن نياز به قوانيني داشت که خبرگان و عالمان دين بر آن صحه گذارند.
ضرورت تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي، خبرگان بصير را از هر استان در مرکز قانونگذاري گرد آورد. هاشمينژاد اين عالم آگاه به زمان، با رأي قاطع مردم استان مازندران به سنگر قانونگذاري راه پيدا کرد.
سيد در تصويب قوانين حياتي چون ولايت فقيه بيشترين نقش را ايفا کرد.
"تصويب اصل ولايت فقيه با مخالفت افراد ليبرال چونبنيصدر و ديگر ناآگاهان سياسي و دنبالهرو مواجه شده بودند که تلاش پيگير و دفاع جانانة هاشمينژاد و همراهي ديگر علماي انقلابي، تصويب اصل ولايت فقيه را بدنبال داشت." اين بزرگترين ارمغان براي دوستداران ولايت بود که هرگز فراموش نخواهد شد.
"در شهريور 1359 ش، در استمرار تلاش دشمنان براي اسقاط و نابودي جمهوري اسلامي، هجوم ناگهاني و غافلگيرانة صدام اين مأمور استکبار به خاک جمهوري اسلامي و حملات هوايي، دريايي و زمين، براي مردم وحشتزا بود.
مردم با نداشتن حداقل تجهيزات براي دفاع، نياز به تقويت روحيه داشتند. يک ماه و چهار روز از جنگ خانمانسوز و تحميلي عراق نگذشته بود که هاشمينژاد اين شير بيشة نبرد، سنگر جديد خود را در جبههها يافت. حضورش به عنوان يکي از شخصيتهاي بزرگ و طراز اول، تأثير زيادي در تقويت روحيه مردم داشت.
مردم دزفول چند روز قبل مورد حملة موشکهاي مخرب رژيم عراق قرار گرفته و عدة زيادي از پير وجوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ شهيد و مجروح شده بودند. سيد عصر روزِ ورود، با حضور در مسجد جامع با سخنراني پرشوري، روحية مردم را چند برابر کرد.
در آن شب قبل از خوابيدن، با رفتن به پايگاه هوياي. کاخي را که بنيصدر (رئيس جمهور وقت) در آن خوشگذراني ميکرد از نزديک ديد و در آنجا با گوش دادن به درد دلهاي افسران، از آلودگيهاي بنيصدر آگاه شد.
آن شب هاشمينژاد با تعدادي از برادران دزفولي و چند نفر از طلاب در زيرزمين دفتر حزب جمهوري اسلامي، روي يک زيلو خوابيد.
در ساعت 12 نيمه شب با صداي مهيب چند موشک 9 متري از خواب بيدار شد، و به همراه دوستان به محل حادثه در 200 متري حزب رفت. با ديدن خانههاي ويران شده بر سر مردم بيگناه و شنيدن ضجهها و نالههاي کودکان و مادران داغديده، اشک در چشمانش حلقه زد.
او محکم و استوار با ستايش از مردم مقاوم دزفول به بازماندگان شهدا دلداري داد. فرداي آن شب به کرمانشاه و جبهههاي نبرد آن رفت. و پس از سخنرانيهاي پرشور دوباره به دزفول برگشت، و با پوشيدن لباس رزم در کنار رزمندگان قرار گرفت.
او به جبهه آمده بود تا با عمل، علمش را زيبايي بخشد و قلم عالمان را بمرکب خون سيراب سازد.
سيد در دوران جنگ با بدست آوردن فرصت به سراغ رزمندگان ميرفت. و رزمندگان نيز با شنيدن خبر آمدن او روحيه ميگرفتند و با خوشحالي به استقبال او ميشتافتند و بوسه بر دستاني ميزدند که در دستان پرمحبت امام عزيز قرار گرفته بود.
"سيد در قضاياي جنگ تحميلي يکي دو نوبت به همراه حضرت آيهالله خامنهاي به مناطق جنگي رفت. يکبار به اتفاق هم از تهران به اهواز، سپس به دزفول رفتند و در آنجا در پشت جبهه خدمات ارزندهاي انجام داد."
نظر شما