شهید حاج مهدی عراقی به روایت شهید اسدالله لاجرودی
چهارشنبه, ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۵۸
نوید شاهد: شهيد هميشه زنده ما «مهدي»، در تظاهرات عظيم سال 43 كه به ابتكار «جمعيتهاي موتلفه اسلامي» ترتيب يافت، سخنراني پرهيجاني را ايراد كرد كه در آن زمان و در چنان تظاهراتي، كمتر كسي را جرئت چنين كاري بود
خاطره ای از زبان شهید سید اسدالله لاجوردی:
منِ كوفته و خسته و تازه از زير فشار آن جنگ توانفرسا رسته، ميخواستم كه راهي راهش شوم كه معشوقم بود و غايت آرزويم و تمامي ايمانم! ولي توانم نبود و نيازم: ياري و ياوري. بسيار جستم و يافتم واله و شيدائي، نه كه عاشقي و مجنوني و از خود بيخودي و وجودش، همه فاني در «آن خط» بيمفهوم! دست در دستش نهادم، حرارتش توانم بخشيد و روح تازهاي در من دميد، ايمانم را دو صد چندان كرد و نيرويم را در رهسپاري در راه امامم و جانم و معشوقم و قلبم، پرتوانتر!
گوئي نظام آفرينش، برادرم «مهدي» را براي من و ديگر برادرانم ذخيره كرده بود كه از كان عظيم شور و عشقش بهرهها گيريم و از نيروي عظيمش، «موتوري» كه قدرت كشش ماشين عظيم «جمعيتهاي موتلفه اسلامي» را داشته باشد!
بدو متوسل شديم، با بزرگواري و كرامت خاص خود، پذيرايمان شد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد. او ايثار را از مولايش علي(ع) آموخته بود و چون جز جان، چيزي نداشت تا فدا كند، هميشه قبل از ديگران، خود را به خطر ميافكند و نثار جان برايش گواراتر از آبي سرد براي تشنهاي آفتابزده!
هنگامي كه امام در خانه محقري در قم بودند، پروانهوار گرد شمع وجود ايشان ميچرخيد و سخت علاقمند بود كه حافظ جان امامش باشد و خود را فداي او كند، ولي علوطبع امام و شجاعت و اعتماد به نفس و تكيه بر قضا و قدرش، هيچگاه اجازه نداد كه برادرمان عراقي بتواند اين تمايل را آن گونه كه ميخواست برآورده سازد، ولي از آنجا كه ميخواست خود را محو در امامش كند و امكان نمييافت، بارها به گريه مينشست و از اين عدم توفيق رنج ميبرد.
برادرمان شهيد حاج مهدي عراقي از شخصيتي كاملا مردمي برخوردار بود و در عين اينكه فردي قاطع و جسور بود، روحي لطيف و پر احساس داشت. خيلي سريع با انسانها بالاخص با توده مردم جوش ميخورد و همه را به خود جلب ميكرد. انساني دوستداشتني و زودآشنا بود؛ با برادرانش با احساسي وصفناشدني برخورد ميكرد بههنگام معارفه و معانقه، آنها را به آغوش ميكشيد و سخت ميفشرد، گويي با اين فشار، تمام مهرباني و وجودش را به برادرش منتقل ميكرد. با دشمنان، بسيار كينهتوزانه و غيرقابل انعطاف، برخورد ميكرد و همين خشم و نفرتها و شور و عشقها و جذبهها بود كه موجب شد زماني كه امام را شبانه از قم دزديدند و به زندان عشرتآباد در تهران منتقل كردند، خشم و كينه نهفته در وجودش يكباره سر برآورد و ميدان ترهبار تهران را يكجا عليه نظام طاغوتي شاه به قيام وادار كرد و سهم بس عظيمي را در قيام 15 خرداد به خود اختصاص داد.
شهيد هميشه زنده ما «مهدي»، در تظاهرات عظيم سال 43 كه به ابتكار «جمعيتهاي موتلفه اسلامي» ترتيب يافت، سخنراني پرهيجاني را ايراد كرد كه در آن زمان و در چنان تظاهراتي، كمتر كسي را جرئت چنين كاري بود. او معتقد بود كه به مصداق آيه «اشداء عليالكفار» بايد بر كفر پيشگان بشورد و شدائد ممكنه را بر سر دشمنان خدا ببارد و با همياري ديگر برادرانش، چنين نيز كرد و جرثومه فساد و كفر، منصور خائن به دين و امام و ملت را بهدرك فرستاد.
او پس از دستگيري، مردانه در برابر بازجوهايش ايستاد و مقاومتش، آنها را به سبعيت ذاتيشان كشانيد. آنان از شهامت و جسارتش بيم داشتند. روح بزرگ او بر آنها چيره بود و بهجاي آنكه برادر شهيد ما مرعوب درندهخوئي بازجويان ساواكي قرار گيرد، آن جانيان بالفطره مرعوب قوت روحي او ميشدند. شهيد بزرگوار ما هيچگاه در برابر بازجويان و شكنجهگران سرتسليم فرود نياورد و تا آخرين لحظات، سربلند زيست. همزنجيرهاي شهيد عراقي جملگي بر اين مسئله گواهند كه تمام وقت او وقف آسايش همبنديها و بهويژه برادرانش ميشد. او از مديريتي بالا برخوردار بود و به دليل همين ويژگي، توانست در مدت كوتاهي ابتدا مسئوليت طبخ غذاي زندانيان سياسي را كه ساليان درازي به عنوان اعتراض به كيفيت غيرقابل استفاده بودن غذا، از گرفتن آن امتناع ورزيده بودند، به عهده بگيرد و كيفيت غذا را با همان مواد اوليه به مطلوبترين وجه ممكن بدل سازد.
او به اين بسنده نكرد و روح متعالي و دردمند و حساسش او را بر آن داشت تا مسئولين زندان را وادار نمايد مسئوليت طبخ غذاي كليه زندانيان شش هفت هزار نفره قصر را بهعهده وي بگذارند و يكتنه به مقابله با تمام سودجوئيهاي كثيف و دغلكاريها و دزديهاي زورمندان زندان بايستد و كيفيت غذاي زندانيان عادي را تا آن حد بالا ببرد كه زبانزد همه زندانيان شود. او يگانه كسي بود كه توانست حق زندانيان، اعم از سياسي و عادي از عدهاي كلاش لاشخور كه بر نيمه جان زندانيان افتاده بودند، باز پس بگيرد و رنجش خاطر زندانيان و رضايت زندانيان را فراهم كند. دژخيمان زندان آن زمان از شهيد عراقي كينه به دل گرفتند و مترصد فرصتي بودند تا انتقام بگيرد.
سرانجام چنين فرصتي به دست آمد و بههنگاميكه رژيم منحوس پهلوي از اقامه نماز بهوقت برادران ما جلوگيري كرد و با اعتراض برادران مسلمان مواجه شد، در زمره كساني كه به سلولهاي انفردي قصر منتقل و شكنجه شدند، برادر شهيدمان، مهدي بود كه علاوه بر ضربات طاقتفرسا و شكنجههاي قرون وسطائي آن نابكاران و شكنجههاي متداول، شكنجه جداگانهاي را هم به جرم اعمال انسانياش متحمل شد. سودجوياني كه وجود عراقي در آشپزخانه، منافع آنها را به خطر انداخته بود، بهترين بهانه را به دست آوردند و براي هميشه مانع از ورودش به آشپزخانه شدند.
پس از اعدام انقلابي منصور، شهيد عراقي ابتدا به اعدام و سپس با يك درجه تخفيف، به حبس ابد محكوم شد و دوران پر افتخار و پرباري ا زعمر وي در زندان آغاز گرديد. حكم اعدامش را ساواك و رژيم منفور وابسته به آمريكا صادر كرده بودند، اما پس از 14 سال زجر و شكنجه، توسط گروه خائن و ضد اسلامي «فرقان» اجرا شد و براي هميشه قلب همرزمان و برادرانش را به آتش كشيد كه لهيبش فرو ننشيند و انشاءالله همه عوامل ضد خدائي را در خود بسوزاند.
يادش زنده، روحش شاد و راهش جاودانه باد و طرز تفكر و گروهي كه شهيدش نمود، همراه با رهبر و ايدئولوگش به دوزخ سرازير و از عذاب جاودانه الهي پرنصيب باد.
آمين يا ربالعالمين
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 36
منِ كوفته و خسته و تازه از زير فشار آن جنگ توانفرسا رسته، ميخواستم كه راهي راهش شوم كه معشوقم بود و غايت آرزويم و تمامي ايمانم! ولي توانم نبود و نيازم: ياري و ياوري. بسيار جستم و يافتم واله و شيدائي، نه كه عاشقي و مجنوني و از خود بيخودي و وجودش، همه فاني در «آن خط» بيمفهوم! دست در دستش نهادم، حرارتش توانم بخشيد و روح تازهاي در من دميد، ايمانم را دو صد چندان كرد و نيرويم را در رهسپاري در راه امامم و جانم و معشوقم و قلبم، پرتوانتر!
گوئي نظام آفرينش، برادرم «مهدي» را براي من و ديگر برادرانم ذخيره كرده بود كه از كان عظيم شور و عشقش بهرهها گيريم و از نيروي عظيمش، «موتوري» كه قدرت كشش ماشين عظيم «جمعيتهاي موتلفه اسلامي» را داشته باشد!
بدو متوسل شديم، با بزرگواري و كرامت خاص خود، پذيرايمان شد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد. او ايثار را از مولايش علي(ع) آموخته بود و چون جز جان، چيزي نداشت تا فدا كند، هميشه قبل از ديگران، خود را به خطر ميافكند و نثار جان برايش گواراتر از آبي سرد براي تشنهاي آفتابزده!
هنگامي كه امام در خانه محقري در قم بودند، پروانهوار گرد شمع وجود ايشان ميچرخيد و سخت علاقمند بود كه حافظ جان امامش باشد و خود را فداي او كند، ولي علوطبع امام و شجاعت و اعتماد به نفس و تكيه بر قضا و قدرش، هيچگاه اجازه نداد كه برادرمان عراقي بتواند اين تمايل را آن گونه كه ميخواست برآورده سازد، ولي از آنجا كه ميخواست خود را محو در امامش كند و امكان نمييافت، بارها به گريه مينشست و از اين عدم توفيق رنج ميبرد.
برادرمان شهيد حاج مهدي عراقي از شخصيتي كاملا مردمي برخوردار بود و در عين اينكه فردي قاطع و جسور بود، روحي لطيف و پر احساس داشت. خيلي سريع با انسانها بالاخص با توده مردم جوش ميخورد و همه را به خود جلب ميكرد. انساني دوستداشتني و زودآشنا بود؛ با برادرانش با احساسي وصفناشدني برخورد ميكرد بههنگام معارفه و معانقه، آنها را به آغوش ميكشيد و سخت ميفشرد، گويي با اين فشار، تمام مهرباني و وجودش را به برادرش منتقل ميكرد. با دشمنان، بسيار كينهتوزانه و غيرقابل انعطاف، برخورد ميكرد و همين خشم و نفرتها و شور و عشقها و جذبهها بود كه موجب شد زماني كه امام را شبانه از قم دزديدند و به زندان عشرتآباد در تهران منتقل كردند، خشم و كينه نهفته در وجودش يكباره سر برآورد و ميدان ترهبار تهران را يكجا عليه نظام طاغوتي شاه به قيام وادار كرد و سهم بس عظيمي را در قيام 15 خرداد به خود اختصاص داد.
شهيد هميشه زنده ما «مهدي»، در تظاهرات عظيم سال 43 كه به ابتكار «جمعيتهاي موتلفه اسلامي» ترتيب يافت، سخنراني پرهيجاني را ايراد كرد كه در آن زمان و در چنان تظاهراتي، كمتر كسي را جرئت چنين كاري بود. او معتقد بود كه به مصداق آيه «اشداء عليالكفار» بايد بر كفر پيشگان بشورد و شدائد ممكنه را بر سر دشمنان خدا ببارد و با همياري ديگر برادرانش، چنين نيز كرد و جرثومه فساد و كفر، منصور خائن به دين و امام و ملت را بهدرك فرستاد.
او پس از دستگيري، مردانه در برابر بازجوهايش ايستاد و مقاومتش، آنها را به سبعيت ذاتيشان كشانيد. آنان از شهامت و جسارتش بيم داشتند. روح بزرگ او بر آنها چيره بود و بهجاي آنكه برادر شهيد ما مرعوب درندهخوئي بازجويان ساواكي قرار گيرد، آن جانيان بالفطره مرعوب قوت روحي او ميشدند. شهيد بزرگوار ما هيچگاه در برابر بازجويان و شكنجهگران سرتسليم فرود نياورد و تا آخرين لحظات، سربلند زيست. همزنجيرهاي شهيد عراقي جملگي بر اين مسئله گواهند كه تمام وقت او وقف آسايش همبنديها و بهويژه برادرانش ميشد. او از مديريتي بالا برخوردار بود و به دليل همين ويژگي، توانست در مدت كوتاهي ابتدا مسئوليت طبخ غذاي زندانيان سياسي را كه ساليان درازي به عنوان اعتراض به كيفيت غيرقابل استفاده بودن غذا، از گرفتن آن امتناع ورزيده بودند، به عهده بگيرد و كيفيت غذا را با همان مواد اوليه به مطلوبترين وجه ممكن بدل سازد.
او به اين بسنده نكرد و روح متعالي و دردمند و حساسش او را بر آن داشت تا مسئولين زندان را وادار نمايد مسئوليت طبخ غذاي كليه زندانيان شش هفت هزار نفره قصر را بهعهده وي بگذارند و يكتنه به مقابله با تمام سودجوئيهاي كثيف و دغلكاريها و دزديهاي زورمندان زندان بايستد و كيفيت غذاي زندانيان عادي را تا آن حد بالا ببرد كه زبانزد همه زندانيان شود. او يگانه كسي بود كه توانست حق زندانيان، اعم از سياسي و عادي از عدهاي كلاش لاشخور كه بر نيمه جان زندانيان افتاده بودند، باز پس بگيرد و رنجش خاطر زندانيان و رضايت زندانيان را فراهم كند. دژخيمان زندان آن زمان از شهيد عراقي كينه به دل گرفتند و مترصد فرصتي بودند تا انتقام بگيرد.
سرانجام چنين فرصتي به دست آمد و بههنگاميكه رژيم منحوس پهلوي از اقامه نماز بهوقت برادران ما جلوگيري كرد و با اعتراض برادران مسلمان مواجه شد، در زمره كساني كه به سلولهاي انفردي قصر منتقل و شكنجه شدند، برادر شهيدمان، مهدي بود كه علاوه بر ضربات طاقتفرسا و شكنجههاي قرون وسطائي آن نابكاران و شكنجههاي متداول، شكنجه جداگانهاي را هم به جرم اعمال انسانياش متحمل شد. سودجوياني كه وجود عراقي در آشپزخانه، منافع آنها را به خطر انداخته بود، بهترين بهانه را به دست آوردند و براي هميشه مانع از ورودش به آشپزخانه شدند.
پس از اعدام انقلابي منصور، شهيد عراقي ابتدا به اعدام و سپس با يك درجه تخفيف، به حبس ابد محكوم شد و دوران پر افتخار و پرباري ا زعمر وي در زندان آغاز گرديد. حكم اعدامش را ساواك و رژيم منفور وابسته به آمريكا صادر كرده بودند، اما پس از 14 سال زجر و شكنجه، توسط گروه خائن و ضد اسلامي «فرقان» اجرا شد و براي هميشه قلب همرزمان و برادرانش را به آتش كشيد كه لهيبش فرو ننشيند و انشاءالله همه عوامل ضد خدائي را در خود بسوزاند.
يادش زنده، روحش شاد و راهش جاودانه باد و طرز تفكر و گروهي كه شهيدش نمود، همراه با رهبر و ايدئولوگش به دوزخ سرازير و از عذاب جاودانه الهي پرنصيب باد.
آمين يا ربالعالمين
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 36
نظر شما