دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۱:۲۵
انسان به امید زنده است ، من و #یسنا کوچولو هم امیدوار به بازگشت قهرمان زندگیمون .
شهید امیرعلی هیودی
 اولین شهید مدافع حرم دزفول
شهادت: آبان ماه ۱۳۹۴
سوریه
راوی خاطره:  همسر شهید



اولین روزهای آبان نود و چهار؛ حِس و حال عجیبی داشتم . ازش بی خبر بودم و دو هفته ای بود که خبرهای مختلفی در مورد زخمی بودن و یا شهادت امیر منتشر می شد .
انسان به امید زنده است ، من و #یسنا کوچولو هم امیدوار به بازگشت قهرمان زندگیمون .

 چهارشنبه بود بغض در گلویم سنگینی می کرد و من ویسنا به قصد زیارت ، توسل و دعا برای سلامتی امیر راهی امامزاده های شهر شدیم و ذکرم این بود :
" خدایا امیرم رو بهم برگردون "

فردای همون روز توی فضای مجازی خبر بازگشت مدافع حرم حضرت زینب امیر علی هویدی منتشر شد اما بازگشت پیکرش ، عرق سردی تمام بدنم را فرا گرفت . خدایا،  من ، یسنا دختر 4 ساله ام و تنهایی ... .
فکرم سخت مشغول شده بود ، از طرفی گریه ام دشمن را خوشحال می کرد از طرف دیگر بغض راه گلویم را بسته بود ...
خلاصه پنج شنبه شب راهی فرودگاه اهواز شدیم . یسنا بسیار خوشحال بود و حال و هوای عجیبی داشت .

در سالن انتظار فرودگاه بودیم که نگاه کردم دیدم یسنا کنارم نیست . وقتی برگشت دیدم چند شاخه گل در دست داره و باخوشحالی بهم گفت : مامان بابا تو راهه ، بابا داره میاد ...

مامان بابایی قول داده بود برام عروسک خوشگلی بیاره و بابا امیرم که بدقولی نمی کنه و حتما برام آورده درسته مامان ؟!

اشک در چشمانم حلقه زده بود و اینکه در خرابه شام چه گذشت بر درُدانه ی اباعبدالله...

گفتم: آره مامان بابا امیر داره میاد ولی خوابه ...
یسنا با شیطنت و معصومیتش گفت: خوب خودم بیدارش می کنم ...
گفتم: نمیشه دخترم . یادته بابا امیر بهت گفت; دعا کن شهید بشم ؟!
الان بابا امیر شهید شده و رفته پیش امام حسین (ع) ...

خبرنگار نوید شاهد.دزفول: علی قاسمی نجف آبادی

وداع تلخ با اولین شهید مدافع حرم دزفول به روایت همسر شهید



وداع تلخ با اولین شهید مدافع حرم دزفول به روایت همسر شهید
تصویر یسنا دختر شهبد در فرودگاه اهواز منتظر پدر
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده