برگرفته از خاطرات شهیدسیّد جمال احمد پناهی

شهید سیّد جمال احمد پناهی

غیبت ممنوع

توی مسجد دور هم نشسته بودیم. سّید جمال وارد مسجد شد. یکی از بچّه ها با خنده گفت:«تابلوی غیبت ممنوع! حرفتون رو عوض کنین!».

نزدیکمان شد. با همدیگر دست دادیم و احوال پرسی کردیم. موقع نشستن گفت:«اگه از بیکاری دارین غیبت می کنین من نیستم!».

یکی از بچّه ها گفت:«ما می گیم فلانی این کار رو کرد نباید انجام می داد اشتباه کرده، غیبته؟».

جدی گفت:«اگه حرفی بزنین که راضی نباشه آره!».

برگرفته از خاطرات مجید قادری (دوست شهید) .


استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده