فراماسون ها يكي از مهم ترين عوامل ترور آيت بودند
جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۱۸
نویذ شاهد: تنها فراماسون ها نبودند، بلکه سازمان سیا هم بود که می دانست اگر آیت زنده بماند، در آینده خطر بزرگی برای آن ها می شود، بنابراین بایستی این خطر را از بین می بردند و او را از پیش پای خود بر می داشتند و بنابراین او را ترور کردند.
نوید شاهد: « جستارهايي در منش سياسي شهيد دكترآيت» در گفت و شنود با فوادكريمي
نحوه آشنايي شما با شهيد آيت چگونه بود؟
آشنايي من با مرحوم شهيد آيت از طريق شهيد محمد منتظري بود. شهيد منتظري و مرحوم شهيد آيت در مقطعي كه در اصفهان بودند، سابقه همكاري وسيعي در مبارزه با رژيم داشتند .بعد از آنكه انقلاب اوج گرفت و راه پيمايي هاي تهران شروع شد، نيروهاي انقلابي همه به تهران آمدند. من هم به تهران آمدم. مرحوم شهيد محمد منتظري هم كه به خارج متواري شده بود ،به تهران برگشت و ما نيروهاي انقلاب در جريان انقلاب همديگر را پيدا كرديم. ما با شهيد آيت جلسات مختلفي در زمينه نحوه ادامه مبارزه و تحليل داشتيم. در آن شرايط انقلاب كسي باور نمي كرد مردمي كه هيچ سلاحي در اختيار ندارند، بتوانند با رژيم طاغوت مبارزه كنند.
بعضي ها پيش بيني مي كردند كه اين انقلاب هم مانند انقلاب 15 خرداد 42 خواهد شد، يعني شاه موفق مي شود با ارتش و نيروهاي مسلح خود مردم را قتل عام و انقلاب را سركوب كند.
در وضعيت بسيار رعب آميز و فضاي بسيار خفه كننده اي، جرقه هاي انقلاب زده شد و انقلاب اوج گرفت. در آن شرايط، مرحوم آيت اعتقاد داشت كه اين انقلاب سريعاً پيروز مي شود و تحليل هاي سياسي او در مورد پيروزي انقلاب، يكي بعد از ديگري خودش را نشان داد.
راه پيمايي هايي كه برگزار مي شدند، قبلاً برنامه ريزي شده بودند و يك تيم برنامه ريزي كه در رأسشان شهيد بهشتي و شهيد مفتح بودند، شهيد آيت هم حضور داشت و در آنجا بررسي و تصميم گيري مي كردندكه چه روزي و در كدام مسير راه پيمايي برگزار شود.
فعاليت ايشان در حزب جمهوري چگونه بود؟
شهيد آيت به همراه مرحوم شهيد بهشتي جزو بنيانگزاران حزب جمهوري اسلامي بودند. شهيد بهشتي طرح حزب جمهوري اسلامي را پيشنهاد و مطرح كرد. ايشان شهيد آيت را به حزب جمهوري آورد و او را مسئول كميته سياسي كرد. شهيد بهشتي ايده اش اين بود كه تمام نيروهاي متضاد سياسي و اسلامي را در كنار هم بگذارد.
چرا؟
چون اگر اين كار را انجام نمي داد و اينها را در يك حزب واحد جمع نمي كرد، اختلافات سياسي نيروهاي انقلاب باعث تضادها و درگيري هايي مي شد و اين درگيري ها بعد از پيروزي انقلاب موجب مي شد كه نيروهاي اسلامي هر كدام براي هم لشكركشي كنند، بنابراين هدف حزب جمهوري اسلامي اين بود كه تمام افراد با انديشه هاي اسلامي متضاد و متفاوت دور هم جمع بشوند و بتوانند با هم بحث آزاد داشته باشند و بعد به نتايج مشتركي برسند و آن نتايج مشترك اساس و پايه حزب جمهوري بشود. شهيد بهشتي اعتقاد داشت كه ما هيچ وقت نمي توانيم انديشه ها را واحد كنيم و هميشه تفاوت و تضاد در انديشه وجود دارد، اما بايد مشتركات را حفظ كنيم.
رابطه شهيد آيت با شهيد بهشتي چگونه بود؟
شهيد بهشتي اعتماد زيادي به آيت داشت و او را خيلي قبول داشت. هم از نظر فكر و انديشه سياسي، او را ممتاز مي دانست، هم از نظر سلامت فردي و در بيشتر كارهاي سياسي با او مشورت مي كرد. در واقع ايشان شهيد آيت از مشاورين و نزديكان شهيد بهشتي بود.
نقش شهيد آيت در تشكيل سپاه چه بود؟
بعد از پيروزي انقلاب، نيروهاي انقلاب متشتت بودند. نيروهاي مبارز و مسلحي كه قبل از انقلاب مبارزه مي كردند، مشخص نبود بعد از پيروزي انقلاب ادامه فعاليتشان به چه شكل خواهد بود. در جلسه اي كه شهيد آيت و شهيد محمد منتظري و من و افراد ديگري بوديم، گفتيم اگر انقلاب بخواهد به اين ترتيب جلو برود، ميان نيروهاي انقلابي كه انقلاب را به پيروزي رساندند، اختلافاتي به وجود مي آيد و ممكن است بايكديگر درگير شوند. درآن جلسه، شهيد آيت اين ايده را مطرح كرد كه بياييم تمام نيروهاي انقلابي و مبارز را كه اسلحه دارند، جمع و تشكيلات جديدي به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را تاسيس كنيم.
چه سالي اين بحث رامطرح كرد؟
تازه انقلاب پيروز شده بود و نيروهاي انقلاب متشتت بودند. يك عده به عنوان كميته انقلاب اسلامي و يك عده به عنوان گروه هاي انقلابي فعاليت مسلحانه داشتند. در آن مقطع، اكثراً شب ها صداي شليك تير شنيده مي شد و دولت موقت نتوانست اوضاع و جريانات بعد از انقلاب را مهار كند. در آن جلسه شهيد آيت، ايده تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را مطرح كرد كه نظريه او و شهيد محمد منتظري بود.
يادم هست در اولين تجمعي كه سپاه پاسداران در دژبان پادگان برگزار و اعلام موجوديت كرد، هر دوي آنها حضور داشتند.
موضع شهيد آيت نسبت به دولت موقت چه بود؟
شهيد آيت در جلسات، انتقادات بسيار تندي به بازرگان مي كرد. يادم هست در يك جلسه خصوصي به او گفتم: « تو كه اين همه انتقاد به بازرگان داري، چرا گذاشتي امام، او را نخست وزير كند؟» گفت: «آقاي كريمي! امام يك رهبر و انديشمند سياسي است. خواهي ديد كه بازرگان را كنار مي گذارد. درست است كه ما به بازرگان انتقادات شديدي داريم، اما او در اين مقطع بهترين انتخاب امام بوده. او از نظر اجرايي نخست وزير توانايي نيست و همين ضعف اجرايي اش باعث خواهد شد كه نهايتاً نتواند ادامه بدهد»
در مورد نقش شهيد آيت در تدوين قانون اساسي به نكاتي اشاره كنيد.
يكي از وظايفي كه دولت موقت بايد انجام مي داد، تدوين پيش نويس قانون اساسي بود. دولت اين پيش نويس را توسط آقاي دكتر حسن حبيبي نوشت و به شوراي انقلاب تحويل داد.
از اين مقطع تا وقتي كه انتخابات مجلس خبرگان برگزار شد، من و شهيد آيت و آقاي سيد محمد خامنه اي، پيش نويس قانون اساسي راكه به تصويب شوراي انقلاب رسيده بود، بررسي كرديم و اشكالاتش را درآورديم و آنها را به اطلاع شهيد بهشتي و سايرين رسانديم. بعضي ازاين اشكالات به نظر آنها خيلي اساسي بود.
ظاهرا شما پيش نويسي براي قانون اساسي نوشته بوديد؟
بله، بعد از اينكه اشكالات را به شوراي انقلاب ارائه كرديم، آنها به ما گفتند شما خودتان پيش نويسي را تهيه كنيد. من، شهيد آيت و سيد محمد خامنه اي و مرحوم زواره اي و چند نفر ديگر، يك پيش نويس قانون اساسي تهيه كرديم و پيش نويس را به مجلس خبرگان داديم.
شما در پيش نويس، اصل ولايت فقيه را هم آورده بوديد؟
بله، ما قبل از آنكه مجلس خبرگان شروع به كار كند، كنگره اي به نام كنگره نقد و بررسي قانون اساسي تشكيل داديم. شهيد آيت رئيس، من دبير و آقاي سيد محمد خامنه اي از اعضاي اين كنگره بودند. ما از تمام كساني كه در سراسر كشور در قانون اساسي صاحب نظر بودند، خواستيم نظرات و پيشنهادات خود را براي كنگره بفرستند. محل برگزاري اين كنگره هم دانشگاه تهران، تالار علامه اميني بود. عده زيادي پيش نويس هايي از قانون اساسي را براي ما فرستادند. بعضي ها هم گفتند ما مي خواهيم سخنراني كنيم. برنامه ريزي ما براي يك هفته بود، اما كنگره را دو هفته تمديد كرديم و در نهايت مجموعه نظرات كتبي و شفاهي آن را به مجلس خبرگان داديم.
به علاوه آن پيش نويس؟
بله، به اضافه پيش نويسي كه خودمان تهيه كرده بوديم .در اولين جلسه بعد از افتتاح مجلس، مهندس بازرگان كه هنوز نخست وزير بود، در مجلس حضور پيدا كرد و پيش نويس قانون اساسي را كه به تصويب شوراي انقلاب رسيده بود، به مجلس خبرگان تقديم كرد و گفت: «شما نمايندگان ملت هستيد، اما به اطلاع شما برسانم كه اين پيش نويس را شوراي انقلاب تصويب كرده و آن را به نظر امام هم رسانده ايم. ايشان به بعضي از موارد آن اشكالاتي گرفته اند و به نظر من اين مجلس براي بررسي آن اشكالات است، بنابراين آنها را در دستور كار قرار بدهيد و به طور كلي، اساس كار مجلس خبرگان همين پيش نويسي باشد كه ما در شوراي انقلاب تصويب كرده ايم».
بعد از سخنان مهندس بازرگان، عده اي از نمايندگان اعتراض كردند، چون آقاي بازرگان خيلي از امام مايه گذاشت و در واقع معناي حرفش اين بود كه چون شوراي انقلاب اين پيش نويس را تصويب كرده و امام هم چند تا ايراد گرفته اند، ديگر حرفي بيشتر از اين زده نشود، يكي از علماي حاضر در جلسه گفت: «اين طور كه آقاي بازرگان فرمودند، نيست كه تنها همين پيش نويس باشد. همين الان براي ما چندين پيش نويس آمده و ما نمي توانيم يك پيش نويس را مبناي كار خودمان قرار بدهيم. شما نمايندگان مردم هستيد و بايد قانون اساسي را تدوين كنيد. يكي از اشكالات اساسي كه پيش نويس اين آقايان دارد، نبودِ اصل ولايت فقيه است. ما بايد اصل ولايت فقيه را در قانون اساسي مطرح كنيم».
بعد از صحبت هاي آيت الله منتظري، شهيد آيت صحبت كرد و ايرادهاي اساسي و بنيادي به پيش نويس قانون اساسي گرفت و نه تنها به نبود اصل ولايت فقيه، بلكه در مورد حقوق ملت، تقسيم قوا و اختيارات رئيس جمهور هم به نكاتي اعتراض كرد. شهيد آيت در آنجا گفت: «با اين اختياراتي كه شما به رئيس جمهور داده ايد، او را به يك ديكتاتور تبديل مي كنيد. آيا واقعاً ما مي خواهيم ديكتاتوري جديدي رابه وجود بياوريم؟ ما شاه را كنار زديم كه حالا ديكتاتور ديگري به نام رئيس جمهور را بياوريم و حاكم كنيم».
حرف هاي شهيد آيت كلاً جوّ را در مجلس برگرداند و نمايندگان را متقاعد ساخت كه همه پيش نويس ها و نظرات بايد مورد بررسي قرار بگيرند.
ظاهرا ايشان در بحث ولايت فقيه هم نقش داشتند؟
بله توضيح مي دهم. در مجلس كميسيون هايي براي بررسي اصول قانون اساسي تعيين شدند. دريكي ازاين كميسيو ن ها، اصل ولايت فقيه مورد بحث و بررسي قرارگرفت. شهيد آيت در بعد سياسي و آيت الله منتظري در بعد فقاهتي در نوشتن اصل ولايت فقيه نقش داشتند. ما در نهايت، پيش نويسي را با لحاظ كردن اين اصل نوشتيم و به كميسيون ارائه داديم. در آن موقع در مورد اصل ولايت فقيه، در مجلس خبرگان تشتت آراي بسيار زيادي وجود داشت. بعضي از نمايندگان مجلس خبرگان اساساً با اصل ولايت فقيه و محتواي آن مخالف بودند و ابايي هم از ابراز آن نداشتند. بعضي ها با اصل ولايت فقيه مخالف نبودند، ولي اعتقاد داشتند كه اگر اصل ولايت فقيه در قانون اساسي گذاشته شود، موج مخالفت شديدي ازسوي افراد، جناح ها و جريانات غيرمذهبي كه با انقلاب همراه بودند، به وجود مي آيد و آنان را به مخالف نظام تبديل مي كند. عده اي هم اعتقادشان بر اين بود كه ولايت فقيه باشد، ولي كمرنگ نوشته شود، يعني با اختيارات محدود.
عده ديگري هم اعتقاد داشتند اختيارات ولي فقيه بايد در حد اختيارات پيامبر (ص)و ائمه معصوم(ع) باشد .
شهيد آيت چه اعتقادي داشتند؟
ما و شهيد آيت همان اعتقادي را داشتيم كه امام در كتاب ولايت فقيه نوشته بودند و الان هم در قانون اساسي هست، يعني ولي فقيه بايد همان اختياراتي را كه پيامبر(ص) و اميرالمومنين(ع) به عنوان حاكم اسلامي داشتند، داشته باشد، البته در چهارچوب قانون و ما عين اين حرف امام را در قانون اساسي پياده كرديم. مرحوم آيت هم در تهيه و هم در تدوين اين اصل نقش داشت.
در باره ديدگاه مخالفين اصل ولايت فقيه صحبت كنيد؟
وقتي اصل ولايت فقيه در مجلس خبرگان مطرح شد، اختلاف نظر در باره آن بسيار زياد بود. يكي از اشكالاتي كه در جلسات خصوصي مجلس خبرگان مطرح مي شد، اين بود كه مي گفتند اصل ولايت فقيه درست است، اما نمي تواند شكل قانوني پيدا كند .شما اگر راست مي گوييد شكل قانوني به آن بدهيد؛ چون ولايت فقيه بايد در چهارچوب قانون باشد. شهيد آيت، من و آقاي سيد محمد خامنه اي نشستيم و شكل قانوني آن را نوشتيم و داديم به آقاي منتظري كه از نظر فقهي تحريرش كنند، اما چون اختلاف نظر در اصل ولايت فقيه بسيار زياد بود ،تصميم گرفته شد پيش نويس اصل ولايت فقيه را خدمت امام ببرند و امام هر نظري كه دادند، اعمال شود.
آيت الله منتظري پيش نويس را بردند خدمت حضرت امام . ايشان بعضي از بخش هاي آن را خط زده و فرموده بودند اين چيزهايي كه شما نوشته ايد، جزو اختيارات امام و ولايت هست، اما صلاح نيست در قانون اساسي بيايد. بيشتراز اين موارد را من صلاح نمي دانم.
چيزي راكه امام مشخص كرده بودند، به عنوان اصل 110 قانون اساسي در مجلس خبرگان به تصويب رسيد، بنابراين مي توانيم بگوييم اصولي كه در حال حاضر به عنوان اصول ولايت فقيه است، نوشته مرحوم شهيد آيت است، البته تغييراتي هم در كميسيون پيدا كرد.
اعتقاد بني صدر در مجلس چه بود؟
بگذاريد در اينجا خاطره اي را برايتان تعريف كنم. بعضي وقت ها در غذاخوري مجلس خبرگان دور هم جمع مي شديم و با هم بحث مي كرديم. يك روز بني صدر گفت: « ولايت فقيه منجر به ديكتاتوري مي شود و ما نبايد ولايت فقيه را در قانون اساسي بگنجانيم. مردم رئيس جمهور را انتخاب كرده اند، بنابراين با وجود رئيس جمهور، ديگر نيازي به ولايت فقيه نيست. با اين اختياراتي كه شما( منظورش من و آيت بوديم ) در قانون اساسي به رهبر مي دهيد، فردا اگر من رئيس جمهور بشوم(هنوز بني صدر رئيس جمهور نشده بود، ولي خواب رئيس جمهوري را مي ديد) ، رهبر يك فوت به من بكند، من را باد مي برد».
شهيد آيت در جوابش گفت: «آقاي بني صدر چرا بايد شما كاري بكني كه ولايت فقيه به شما فوت بكند كه روي هوا بروي؟ براي چي؟ آيا ولايت فقيه همين طور الكي و بي خود و بي جهت تو را فوت مي كند؟
نه، حتما تو يك كاري مي كني يا يك حرفي مي زني، ولي با اين همه بدان كه ولايت فقيهي كه ما نوشته ايم، اين گونه نيست.
درمجلس خبرگان روحانيون برجسته اي حضور داشتند. چطور شد كه شهيد آيت در ميان آنها از اين اصل دفاع كرد؟
اولاً شهيد آيت درس هاي حوزه علميه را گذرانده بود. درست است كه به اصطلاح كت و شلواري بود، اما تمام درس هاي فقهي را مي دانست. خودش يك فقيه بود ،اما چهره فقاهت شهيد آيت در چهره سياسي او گم شده بود، چون بيشتر صبغة و رنگ سياسي داشت.
دوماً اينكه شهيد آيت مردي معتقد و مومن بود.
سوم اينكه شهيد آيت بسيار شيفته و عاشق امام بود وچهارم اينكه ولايت فقيه احتياج به اين داشت كه يك شكل حقوقي و قانوني پيدا كند. ولايت فقيهي كه امام در كتاب ولايت فقيه نوشته بود، فقط يك كتاب بود. اين كتاب بايد در چند خط در قانون اساسي خلاصه مي شد تا بشود به صورت يك اصل در قانون اساسي درآيد. خب چه كسي مي توانست اين كتاب را در چهار جمله خلاصه كند؟
كسي كه هم فقاهت بلد باشد و هم حقوق خوانده باشد و هم سياستمدار باشد و شهيد آيت همه اينها را داشت. هم فقه خوانده بود، هم حقوق خوانده بود و هم مرد سياست بود. البته لازم است اين را هم بگويم كه شهيد آيت پيشنهادهاي ديگري را هم در قانون اساسي از جمله اصل ششم و هفتم، اصل قانون مطبوعات و يا اصل 49 كه در ارتباط با غصب ثروت هاي ناشي از ربا و رشوه بود.
اين توضيح را هم بدهم كه يكي از نكات بسيار ظريفي كه شهيد آيت در قانون اساسي گنجاند و نقش اساسي و مهمي را در آينده سياسي كشور ايفا كرد، بحث اصل عزل رئيس جمهور بود . در اصل 110 شهيد آيت بندي را پيشنهاد كرد كه مي گفت كه اگر رئيس جمهور كار غيرقانوني انجام بدهد، بايد در محكمه اي محاكمه بشود. بالاترين محكمه در جمهوري اسلامي ،ديوان عالي كشوراست و اگر ديوان عالي كشور، رئيس جمهور را محاكمه كرد و ثابت شد كه رئيس جمهور از وظايف قانوني اش تخلف كرده، بايد عزل بشود. اين بحث مرحوم آيت در مجلس خبرگان جنجال زيادي به پا كرد، ولي نهايتاً تصويب شد و جزو بندهاي اصل 110 قرار گرفت.
بنابراين چنين نبود كه شهيد آيت فقط براي تصويب اصل ولايت فقيه زحمت كشيده باشد، بلكه در مورد ديگر اصول قانون اساسي، من جمله اصول مربوط به حقوق ملت نيز بسيار تلاش كرد.
عزت الله سحابي در خاطرات خود گفته دكتر مظفر بقايي، اصل ولايت فقيه را توسط آيت در مجلس مطرح كرد و اعضاي مجلس خبرگان قانون اساسي تحت تاثير او، اين اصل را تصويب كردند. نظر شما در اين مورد چيست؟
اولاً اصل ولايت فقيه را قبل از امام، فقهاي ديگر هم گفته بودند، اما امام اين بحث را احيا كرد و اين اصل را كه شكل اجرايي حكومتي نداشت ،در كتاب خود در قالب حكومت اسلامي بيان كرد.آقاي سيد محمد خامنه اي زنده است، من زنده هستم وبعضي از دوستاني هم كه در آن جلسات بودند، زنده هستند و شهادت مي دهند كه ما در منزل آقاي محمد خامنه اي نشستيم و اين اصل را براي اولين مرتبه نوشتيم. بعد كه اصول قانون اساسي را نوشتيم، من به اتفاق شهيد آيت برديم خدمت يكي از علماي قم و به ايشان گفتيم شما به اين اصل نگاه كنيد و از نظر فقاهتي اگر اشكالي درنوشته ما هست، اصلاح كنيد و ما هم بعد از اصلاحات ايشان، آن را به مجلس خبرگان داديم.
از آن گذشته در آن مجلس هم كه يك عده بچه ننشسته بودند كه يكدفعه كسي بيايد و اصلي را در آنجا بياورد. در مجلس، آيت الله منتظري رئيس بود. بعضي از علما و مجتهديني در آن مجلس بودند كه هنوز زنده هستند، مي توانند شهادت بدهند كه اين اصل ولايت فقيه را ما نوشتيم. اين اصل در مجلس پردازشي ديگر شد. از آن گذشته آيت الله منتظري اين اصل را بردند خدمت امام. امام ملاحظه و آخرين اصلاحات را در اصل ولايت فقيه اعمال كرد، حتي دستخط امام را هم بردند خدمت افراد. افرادي كه دستخط امام را ديدند، بعضاً هنوز زنده هستند و شهادت مي دهند. بنابراين با وجود اين اسناد و مدارك اين گونه حرف ها بي اساس است .
اختلاف ايشان با بني صدر چه بود ؟
ما بني صدر را مي شناختيم و قبل از آنكه رئيس جمهور بشود، مخالفش بوديم. رئيس جمهور كه شد، مركزي به نام دفتر هماهنگي رئيس جمهور و مردم تشكيل داد و دفاتر آن را در سراسر كشور باز كرد. اين مركز در واقع يك حزب سياسي بود و به اسم اينكه فقط اينها با آقاي رئيس جمهور هماهنگ هستند، ليستي را ارائه داد و اين در حالي بود كه رئيس جمهور، يك شخصيت دولتي و رسمي است و حق ندارد از هيچ كانديدايي حمايت كند.
در انتخابات رياست جمهوري، مردم به بني صدر رأي داده بودند، اما در انتخابات مجلس، هركسي معتمد شهر خودش را مي شناخت و هيچ وقت هيچ حزبي نمي توانست رأي بياورد، چرا؟ چون مردم احزاب را نمي شناختند، بلكه نيروهاي انقلابي محل خودشان را مي شناختند. من چون آن زمان در اهواز مبارزه كرده و زندان رفته بودم، مردم من را مي شناختند و لذا به من رأي دادند. اسم من نه تنها در ليست دفتر هماهنگي رئيس جمهور نبود، بلكه عليه من در روزنامه انقلاب اسلامي تبليغ هم مي كرد.
همين اتفاق براي مرحوم حسن آيت افتاد. نام ايشان را به عنوان مخالف رئيس جمهور اعلام كرده و گفته بودند كه طرفداران رئيس جمهور نبايد به حسن آيت رأي بدهند، اما با اين همه حسن آيت رأي آورد و آمد مجلس.
ابتدا مخالفين بني صدر در مجلس آن هم در خفا نه علني، 3 نفر بودند، اول مرحوم آيت بود، بعد من بودم، بعد مرحوم شهيد ديالمه بود. ما سه تا بوديم، بعداً بقيه كم كم به ما پيوستند. يعني آقاي زواره اي هم به ما پيوست. جلال فارسي هم كه به خودي خود رقيب بني صدر بود، آمد. در آن مقطع، تحليل افرادي اين بود كه بني صدر رئيس جمهوري نيست كه بتواند اين مملكت را به رستگاري برساند، اما امام اعتقادشان اين بود كه ميزان، رأي ملت است و به همين دليل از او حمايت مي كردند .امام بعدها گفتند: «من از اول با بني صدر موافق نبودم، اما ابراز نكردم و به خاطر اينكه مردم به بني صدر راي داده بودند، از او حمايت كردم چون ميزان، رأي ملت است.»
ما هم كه نماينده بوديم، در ابتدا به رئيس جمهور احترام مي گذاشتيم ،اما كم كم خود بني صدر كارهاي خلاف قانون كرد و ما به عنوان نمايندگان مجلس، به رئيس جمهور تذكر مي داديم و تذكرات قانوني ما به رئيس جمهور، او را برمي آشفت و در روزنامه انقلاب اسلامي شديداً به شهيد آيت حمله مي كرد.
اولين حمله اي كه در مجلس به مرحوم آيت شد موقعي بودكه اعتبارنامه ها مطرح شدند، چون بعد از تشكيل مجلس، اولين اقدام، تصميم گيري در بارة اعتبارنامه هاست. مجلس به شعبي تقسيم مي شود.
چرا مي خواستند اعتبارنامه شهيدآيت را رد كنند؟
شيوه بررسي اعتبارنامه ها اين بود كه بر اساس قرعه، اعتبارنامه هارا بين شعبه هايي در مجلس تقسيم مي كردند. هر شعبه اعتبارنامه يك عده را بررسي مي كرد. اعتبارنامه آيت در يك شعبه بود و اعتبارنامه آقاي سلامتيان هم در شعبه ديگر. من پرونده ساواك آقاي غضنفرپور و آقاي سلامتيان را خوانده بودم و سوابق آنها را مي دانستم، بنابراين وقتي اعتبارنامه هاي آنها در صحن مجلس مطرح شد ،من به اعتبارنامه اين دو نفر و تيمسار مدني كه به عنوان نماينده مردم از كرمان آمده بود. من جزو نماينده هاي خيلي معترض مجلس بودم. نوبت به اعتبارنامه آيت كه رسيد، اينها هم به اعتبارنامه آيت اعتراض كردند. پرونده هايي كه مورد اعتراض قرارگرفته بود، به كميسيون تحقيق مي رفت و بررسي مي شد. در آنجا آقاي سلامتيان رفت و تمام دلايل و مداركي را كه عليه شهيد آيت داشت، ارائه كرد.
چه دلايلي داشت؟
ايشان پرونده اي را از شهيد آيت مطرح كرد كه مربوط به مقطعي بود كه شهيد آيت به دامغان تبعيد شده و معلم كلاس دخترانه بوده. در آن كلاس دختري كه از عوامل ساواك بوده، برنامه ريزي مي كند كه در كلاس برود و او را ببوسد! البته آن دختر موفق به اين كار نمي شود، اما مي رود و شكايت مي كند ودر شهر شايع مي شود كه آيت به او نظر سوء داشته!
چون اين شكايت يك مورد اخلاقي بوده، به ساواك نمي رود، بلكه براي بررسي به شهرباني مي رود. مامورين شهرباني تحقيق محلي مي كنند و همه مي گويند كه آيت مرد بسيار مومن ومتديني است . شهرباني هم درنهايت اين پرونده را بنا به استشهاد و گواهي محلي و دانش آموزاني كه در آن كلاس بودند، مختومه اعلام مي كند؛ اما اين پرونده در ساواك مي ماند و سلامتيان بعد از سال ها مي آيد و اين پرونده را در مجلس مطرح مي كند.
يكي ديگر از از بحث هايي كه سلامتيان مطرح كرد، عضويت آيت در حزب زحمتكشان بود. سلامتيان از شهيد آيت پرسيد: «آيا شما در حزب زحمتكشان بوده ايد؟» آيت جواب داد: «بله من بودم، اماخود تو در چه حزبي بودي؟تو در حزب ملت ايران كه اعتقادات لائيك داشت و ضد مذهبي بود، اما حزب من، حزب زحمتكشان، اسلام و تشيع را به عنوان دين رسمي پذيرفته بود، امام را به عنوان رهبر و فقيه قبول داشت. حزب زحمتكشان در قيام 15 خرداد 42 از امام حمايت كرد، اما شما در حزبي بودي كه عليه امام بود. من از حزب زحمتكشان به عنوان تريبوني براي بيان حقايق اسلام و حكومت اسلامي استفاده كردم. سخنراني هاي من در شعبه هاي حزب زحمت كشان را بياوريد. در آنجا من حرفم دفاع از حكومت اسلامي بوده، نه چيز ديگري».
مورد ديگري را كه سلامتيان مطرح كرد، ماجراي نوار آيت بود. برخي ازنمايندگان اين نوار را گوش مي كنند و مي گويند ما هم اين اين انتقاداتي كه آيت از بني صدر كرده ، داريم. اگر مي خواهيد به پرونده آيت اعتراض كنيد، بايد به پرونده ما هم اعتراض كنيد، چون ما هم همين حرف هاي آيت را داريم.
خلاصه اعتبارنامه آيت در كميسيون تحقيق تصويب شد و به صحن مجلس آمد. در آنجا بني صدر و نهضت آزادي ها خيلي تلاش كردند نمايندگان به آيت راي منفي بدهند . دليلش هم اين بود كه آيت دشمن بني صدر بود واو را كاملا مي شناخت. بني صدر هم مي دانست اگر آيت در مجلس باشد، مشكل پيدا مي كند، بنابراين مي خواست آيت را حذف كند.
اوايل كار، بني صدر هنوز در مجلس طرفدار داشت، اما چون دلايلي كه عليه آيت مطرح كرد، براي محكوم كردن او كافي نبودند و البته به دليل دفاع جانانه اي كه آيت كرد،مجلس به او رأي مثبت داد.
موقعي كه نوبت به اعتبارنامه سلامتيان و غضنفرپور رسيد، من اعتراض و پرونده آنها را رو كردم. از سوابق دوران دانشجويي شان گفتم كه اينها آدم هاي مذهبي نبودند و به گروه هاي غيرمذهبي تعلق داشتند و فعاليت هاي ضدمذهبي مي كردند. حالا چطور شده كه مي خواهند به عنوان نماينده مردم بيايند به مجلس شوراي اسلامي؟ اينها كه عقايد انحرافي دارند، نماينده كدام مردم مسلمانند؟پرونده سلامتيان را از روي گزارش ساواك خواندم كه در چند مورد، عليه دانشجويان به ساواك گزارش داده بود. غضنفرپور كه اساساً از مأموران ساواك بود.
در اين مقطع از دفتر رياست جمهوري و بني صدر فشار مي آوردند كه چون اعتبارنامه آيت را تصويب كرديد، اعتبارنامه سلامتيان را هم بايد تصويب كنيد. در آن موقع هنوزعده اي از روحانيون، علما، ائمه جمعه و حتي كساني كه نماينده امام بودند، هنوز درست بني صدر را نشناخته بودند
اين مجموعه فشار مي آوردند كه حالا كه اعتبارنامه آيت تصويب شده، پرونده سلامتيان را هم تصويب كنيد. خلاصه عده اي هم مي گفتند چون ما به آيت رأي داده ايم، اگر به اينها رأي ندهيم، يعني با بني صدر مخالفت كرده ايم و ما نمي خواهيم مجلس از روز اول در مقابل بني صدر موضع بگيرد. بالاخره با فشار اينها اعتبارنامه سلامتيان و غضنفرپور با رأي كمتري از آيت تأئيد شد.
بگذاريد در اينجا براي شما مطلبي را بگويم كه تا به حال در جايي مطرح نشده است و آن نقش آقاي هاشمي رفسنجاني است. در طول تاريخ سياسي مجلس، اكثراً آقاي هاشمي نقش وسط را مي گرفتند. آقاي هاشمي چون خودش را رئيس مجلس مي دانست، با يك سناريويي وارد مجلس مي شد. يك عده هم در مجلس از عوامل ايشان بودند و اين سناريو را اجرا مي كردند. به نظر من در آن موقع سياست آقاي هاشمي رفسنجاني اين بود كه شهيد آيت رأي بياورد، ولي رأي ضعيف.
چرا؟
چون او براي رياست يا نائب رئيسي مجلس مطرح بود و آقاي هاشمي رفسنجاني نمي خواست آيت رئيس و يا نائب رئيس بشود. البته افراد ديگري هم در مجلس بودند كه اين را مي خواستند و برخي از آنها هنوز زنده هستند.
چه كساني ؟
كساني كه در هيئت رئيسه مجلس و يا بيرون مجلس بودند. اينها عوامل آقاي هاشمي رفسنجاني بودند. آقاي حسن روحاني زنده است. آقايان ديگر زنده هستند و مي توانند دفاع كنند. اينها عواملي بودند كه در مجلس دنبال اين بودند كه اعتبارنامه شهيد آيت با رأي ضعيفي تصويب شود . البته اين موضوع يك مقدار بني صدر را تسلي مي داد كه خيلي ناراحت نباشد كه آيت با رأي ضعيفي وارد مجلس شده است. به نظر من آن موقع سياست اين بود.
اما من و ديگران كه طرفدار حق بوديم، محكم از شهيد آيت دفاع كرديم و گفتيم اين حرف ها چيست كه مي زنيد؟ مگر گزارش آن موقع شهرباني را نخوانده ايد؟ مگر كميسيون تحقيق به نفع آيت راي نداده؟ پس چرا مي خواهيد اعتبارنامه آيت را رد كنيد؟
شهيد آيت خواست كه راي گيري علني باشد؟
بله درست است. آخر نمي شد كه هر كسي بيايد و بدون دليل راي منفي بدهد. ما مي گفتيم هر كسي كه مي خواهد رأي منفي بدهد، بايد دليل بياورد، بايد پشت تريبون حرف بزند و جوابگوي مردم و مطبوعات باشد.بر همين اساس هم شهيد آيت با استفاده از حق قانوني خود گفت رأي گيري را علني كنيد تا هر كسي كه رأي منفي داد، فردا جواب رأي خودش را بدهد و بگويد چرا رأي منفي داده است . راي گيري كه علني شد، خيلي ها گير كردند، چون مي خواستند رأي منفي به آيت بدهند، ولي جوابي نداشتند، بنابراين مجبور شدند رأي مثبت و يا ممتنع بدهند. البته يك عده هم اصلا در راي گيري شركت نكردند و مجلس را ترك كردند!
مرحوم شهيد آيت نماينده اي بود كه به تمام وظايف نمايندگي اش عمل مي كرد. در قانون گذاري، يكي از قوي ترين قانون گذاران و قانون نويسان مجلس بود. همه او را به عنوان يك حقوق دان قبول داشتند. شهيد آيت از نظر قدرت نظارت قانوني و از نظرتحقيق و تفحص در اوج بود.
نقش شهيد آيت را در عزل بني صدر چقدر موثر مي دانيد؟
اصلاً اصل و اساس سقوط بني صدر را شهيد آيت در قانون اساسي گذاشت. آيت بود كه عدم كفايت رئيس جمهور را قانوني كرد. عقل هيچ كسي به اين موضوع نرسيده بود و در واقع اين قانون بود كه به مجلس اجازه داد كه بعد از اينكه بني صدر تخلفات خود را شروع كرد، او را از رياست جمهوري عزل كرد.
بني صدر و ديگران حق دارند هر جا مي رسند، عليه آيت حرف بزنند و او را خراب كنند. چرا؟ چون آيت بنيانگذار قانون عدم كفايت سياسي رئيس جمهور است .البته عامل اصلي اش اعمال خود بني صدربود. تحليل من و شهيد آيت از همان ابتدا اين بود كه خود بني صدر در مقابل مجلس مي ايستد وهمين هم شد. اگر بني صدر آن كارها را نمي كرد ،هيچ وقت كارش به آنجا نمي كشيد كه امام فرماندهي كل قوا را از او بگيرد و مجلس هم به عدم كفايت سياسي اش رأي بدهد.
امام بعد ازآن كه بني صدر از رياست جمهوري عزل شد، بلافاصله نمايندگان مجلس را خواستند و ما همه رفتيم خدمت ايشان. فرمودند: «هرچه بوده ،گذشته. مجلس به وظيفه اش عمل كرده ، اما آقاي بني صدر شخصيت روشنفكري است. برود كار تحقيقاتي كند و كتاب بنويسد.» امام آشكارا و علناً به بني صدر امان دادند، اما بني صدرگفت:«من رئيس جمهورم،11 ميليون رأي دارم، مي روم فرانسه و ملت ايران را عليه امام مي شورانم.» با اين فكر و خيال رفت آنجا و حالا تبديل به يك فسيل سياسي شده.
در باره ترور شهيد آيت هنوز هم ابهاماتي وجود دارند. نظر شما در اين مورد چيست؟
شهيد آيت به اين دليل به شهادت رسيد كه يك متفكر بود و يك مغز سياسي و تحليلگر داشت. او آدم نترس و شجاعي بود و در بيان مطالبش هيچ ترس و واهمه اي نداشت.
به علاوه، او جريان فراماسوني و عوامل جاسوسي بيگانه را مي شناخت و گاه و بيگاه، مستقيم و غيرمستقيم، درمحافل خصوصي از آنها مي گفت. اين بسيار براي سيستم جاسوسي خارجي سنگين بود و نمي توانستند تحمل كنند كه آيت اسرار را فاش كند.
شما نگاه كنيد هنوز انگلستان اسرار زماني را كه شهيد رئيسعلي دلواري با آنها جنگيد وآنها را شكست داد، فاش نكرده است، در حالي كه سال هاي سال گذشته و تمام كساني كه درآن زمان جاسوس انگليس بودند، مرده اند، اما باز هم دولت انگليس حاضر نيست اين اسرار را فاش كند.
حالا يك كسي آمده بود كه ليست فراماسونرها را فاش مي كرد. بديهي است كه اين از نظر بيگانگان، جرمي بسيار سنگين و نابخشودني بود، بنابراين او بايد ترور مي شد، آن هم بسيار مظلومانه.
ديگراني كه كمتر از شهيد آيت بودند، محافظين بسيار و ماشين ضد گلوله داشتند، اما آيت نداشت. يك اشكال اساسي به ما اين است كه از مغزهاي خود خوب دفاع نكرديم؛ از شهيد مطهري خوب دفاع نكرديم و از ديگران. ما كوتاهي كرديم. كشميري چگونه توانست در نخست وزيري نفوذ كند؟ اگر آن افرادي كه كنترل مي كردند سهل انگاري نمي كردند، كشميري چگونه مي توانست اين كار را انجام دهد؟
ما در مورد آيت اشتباه كرديم. آيت كه آن قدر شجاع بود و مطالب را صريح مي گفت ، در خطر بود و بايد ماشين ضد گلوله و محافظ مي داشت.
شما يك روز پس از شهادت شهيد آيت، طي نطقي در مجلس، فراماسونرها را عامل ترور ايشان معرفي كرديد. در اين باره توضيحي بفرماييد
به نظر من فراماسون ها يكي از مهم ترين عوامل ترور آيت بودند، براي اينكه شهيد آيت يكي از افشاء كنندگان فراماسون ها بود، اما تنها فراماسون ها نبودند، بلكه سازمان سيا هم بود كه مي دانست اگر آيت زنده بماند، در آينده خطر بزرگي براي آنها مي شود، بنابراين بايستي اين خطر را از بين مي بردند و او را از پيش پاي خود برمي داشتند و بنابراين او را ترور كردند. به نظر من پروژه ترور آيت يك پروژه اطلاعاتي بسيار پيچيده است كه بايد وزارت اطلاعات روي آن مطالعه كند. با اين اظهار نظرها و تحليل هاي سياسي ساده نمي شود راجع به او نظر داد.
يعني به نظرشما اين پرونده بايد باز شود؟
بله اين پرونده را بايد وزارت اطلاعات مطالعه و بررسي كند. سرنخ پروژه ترور به فراماسون ها برمي گردد. اين چيزي نيست كه ما بنشينيم وساده تحليل كنيم. جا دارد خودِ وزارت اطلاعات يك كار اطلاعاتي وسيع بكند تا حقيقت قضيه مشخص شود.
اما اين يك مقدماتي مي خواهد. مقدماتش هم اين هست كه شهيد آيت بيشتر به مردم معرفي شود كه اميدوارم شما اين كار را انجام بدهيد.
وقتي خبر شهادت ايشان را شنيديد كجا بوديد؟
وقتي خبر شهادت ايشان رسيد، من در مجلس بودم. بعد هم جنازه ايشان را آوردند به مجلس و تشييع جنازه اي كه اصلا در شأن ايشان نبود. گرچه شهيد را فرشتگان تشييع مي كنند. شهيد پيش خدا مقام دارد و احتياجي هم به تشييع جنازه ندارد. اما واقعا چه تشييع جنازه اي از آيت شد؟ هيچ! اگر مي خواستند واقعاً بايد همه را جمع مي كردند و اطلاع مي دادند، اما متاسفانه فقط عده اي از نمايندگان آمدند. من همراه همسرم در كنار خانم شهيد آيت بوديم و ايشان را تسلي مي داديم . كسي ديگر نبود. 30سال از شهادتش مي گذرد، اما هنوز مظلوميت تشييع جنازه اش درخاطر من هست و تا به امروز هم مظلوميت او ادامه دارد.
شما نگاه كنيد درمورد شهيد آيت چند تا مقاله نوشته شده؟ چقدرگفته شده؟ پرونده ضاربين شهيد آيت را چه كسي رفته باز كرده؟ چرا بعد از شهادت او حقايق را نگفتند؟ و از آيت آن چنان كه بايد دفاع نكردند؟ كسي كه در جريان تشكيل سپاه پاسداران نقش داشته، كسي كه بناي اصلي عدم كفايت سياسي بني صدر گذاشته، كسي كه فراماسون ها را افشا كرده، كسي كه به انقلاب و اسلام خدمت كرده، جمهوري اسلامي بايد قدردان او باشد. انقلاب نبايد خدمتگزاران خودش را فراموش كند.
آيت نبايد در تاريخ گم شود. مردم بايد بفهمند كه شهيد آيت چه خدماتي به آنها كرده است . اما خيلي ها شهيد آيت را نمي شناسند والبته يك عده اي هم آيت را در هاله اي از ابهامات بردندتا فراموش شود، چون اگر شهيد آيت را مطرح مي كردند، دوباره انديشه هايش هم مطرح مي شدند.، بنابراين بايستي او را كنار مي گذاشتند تا حرف ها، جهت گيري ها و خدماتش فراموش شوند.
منبع: مجله شاهد یاران
نحوه آشنايي شما با شهيد آيت چگونه بود؟
آشنايي من با مرحوم شهيد آيت از طريق شهيد محمد منتظري بود. شهيد منتظري و مرحوم شهيد آيت در مقطعي كه در اصفهان بودند، سابقه همكاري وسيعي در مبارزه با رژيم داشتند .بعد از آنكه انقلاب اوج گرفت و راه پيمايي هاي تهران شروع شد، نيروهاي انقلابي همه به تهران آمدند. من هم به تهران آمدم. مرحوم شهيد محمد منتظري هم كه به خارج متواري شده بود ،به تهران برگشت و ما نيروهاي انقلاب در جريان انقلاب همديگر را پيدا كرديم. ما با شهيد آيت جلسات مختلفي در زمينه نحوه ادامه مبارزه و تحليل داشتيم. در آن شرايط انقلاب كسي باور نمي كرد مردمي كه هيچ سلاحي در اختيار ندارند، بتوانند با رژيم طاغوت مبارزه كنند.
بعضي ها پيش بيني مي كردند كه اين انقلاب هم مانند انقلاب 15 خرداد 42 خواهد شد، يعني شاه موفق مي شود با ارتش و نيروهاي مسلح خود مردم را قتل عام و انقلاب را سركوب كند.
در وضعيت بسيار رعب آميز و فضاي بسيار خفه كننده اي، جرقه هاي انقلاب زده شد و انقلاب اوج گرفت. در آن شرايط، مرحوم آيت اعتقاد داشت كه اين انقلاب سريعاً پيروز مي شود و تحليل هاي سياسي او در مورد پيروزي انقلاب، يكي بعد از ديگري خودش را نشان داد.
راه پيمايي هايي كه برگزار مي شدند، قبلاً برنامه ريزي شده بودند و يك تيم برنامه ريزي كه در رأسشان شهيد بهشتي و شهيد مفتح بودند، شهيد آيت هم حضور داشت و در آنجا بررسي و تصميم گيري مي كردندكه چه روزي و در كدام مسير راه پيمايي برگزار شود.
فعاليت ايشان در حزب جمهوري چگونه بود؟
شهيد آيت به همراه مرحوم شهيد بهشتي جزو بنيانگزاران حزب جمهوري اسلامي بودند. شهيد بهشتي طرح حزب جمهوري اسلامي را پيشنهاد و مطرح كرد. ايشان شهيد آيت را به حزب جمهوري آورد و او را مسئول كميته سياسي كرد. شهيد بهشتي ايده اش اين بود كه تمام نيروهاي متضاد سياسي و اسلامي را در كنار هم بگذارد.
چرا؟
چون اگر اين كار را انجام نمي داد و اينها را در يك حزب واحد جمع نمي كرد، اختلافات سياسي نيروهاي انقلاب باعث تضادها و درگيري هايي مي شد و اين درگيري ها بعد از پيروزي انقلاب موجب مي شد كه نيروهاي اسلامي هر كدام براي هم لشكركشي كنند، بنابراين هدف حزب جمهوري اسلامي اين بود كه تمام افراد با انديشه هاي اسلامي متضاد و متفاوت دور هم جمع بشوند و بتوانند با هم بحث آزاد داشته باشند و بعد به نتايج مشتركي برسند و آن نتايج مشترك اساس و پايه حزب جمهوري بشود. شهيد بهشتي اعتقاد داشت كه ما هيچ وقت نمي توانيم انديشه ها را واحد كنيم و هميشه تفاوت و تضاد در انديشه وجود دارد، اما بايد مشتركات را حفظ كنيم.
رابطه شهيد آيت با شهيد بهشتي چگونه بود؟
شهيد بهشتي اعتماد زيادي به آيت داشت و او را خيلي قبول داشت. هم از نظر فكر و انديشه سياسي، او را ممتاز مي دانست، هم از نظر سلامت فردي و در بيشتر كارهاي سياسي با او مشورت مي كرد. در واقع ايشان شهيد آيت از مشاورين و نزديكان شهيد بهشتي بود.
نقش شهيد آيت در تشكيل سپاه چه بود؟
بعد از پيروزي انقلاب، نيروهاي انقلاب متشتت بودند. نيروهاي مبارز و مسلحي كه قبل از انقلاب مبارزه مي كردند، مشخص نبود بعد از پيروزي انقلاب ادامه فعاليتشان به چه شكل خواهد بود. در جلسه اي كه شهيد آيت و شهيد محمد منتظري و من و افراد ديگري بوديم، گفتيم اگر انقلاب بخواهد به اين ترتيب جلو برود، ميان نيروهاي انقلابي كه انقلاب را به پيروزي رساندند، اختلافاتي به وجود مي آيد و ممكن است بايكديگر درگير شوند. درآن جلسه، شهيد آيت اين ايده را مطرح كرد كه بياييم تمام نيروهاي انقلابي و مبارز را كه اسلحه دارند، جمع و تشكيلات جديدي به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را تاسيس كنيم.
چه سالي اين بحث رامطرح كرد؟
تازه انقلاب پيروز شده بود و نيروهاي انقلاب متشتت بودند. يك عده به عنوان كميته انقلاب اسلامي و يك عده به عنوان گروه هاي انقلابي فعاليت مسلحانه داشتند. در آن مقطع، اكثراً شب ها صداي شليك تير شنيده مي شد و دولت موقت نتوانست اوضاع و جريانات بعد از انقلاب را مهار كند. در آن جلسه شهيد آيت، ايده تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را مطرح كرد كه نظريه او و شهيد محمد منتظري بود.
يادم هست در اولين تجمعي كه سپاه پاسداران در دژبان پادگان برگزار و اعلام موجوديت كرد، هر دوي آنها حضور داشتند.
موضع شهيد آيت نسبت به دولت موقت چه بود؟
شهيد آيت در جلسات، انتقادات بسيار تندي به بازرگان مي كرد. يادم هست در يك جلسه خصوصي به او گفتم: « تو كه اين همه انتقاد به بازرگان داري، چرا گذاشتي امام، او را نخست وزير كند؟» گفت: «آقاي كريمي! امام يك رهبر و انديشمند سياسي است. خواهي ديد كه بازرگان را كنار مي گذارد. درست است كه ما به بازرگان انتقادات شديدي داريم، اما او در اين مقطع بهترين انتخاب امام بوده. او از نظر اجرايي نخست وزير توانايي نيست و همين ضعف اجرايي اش باعث خواهد شد كه نهايتاً نتواند ادامه بدهد»
در مورد نقش شهيد آيت در تدوين قانون اساسي به نكاتي اشاره كنيد.
يكي از وظايفي كه دولت موقت بايد انجام مي داد، تدوين پيش نويس قانون اساسي بود. دولت اين پيش نويس را توسط آقاي دكتر حسن حبيبي نوشت و به شوراي انقلاب تحويل داد.
از اين مقطع تا وقتي كه انتخابات مجلس خبرگان برگزار شد، من و شهيد آيت و آقاي سيد محمد خامنه اي، پيش نويس قانون اساسي راكه به تصويب شوراي انقلاب رسيده بود، بررسي كرديم و اشكالاتش را درآورديم و آنها را به اطلاع شهيد بهشتي و سايرين رسانديم. بعضي ازاين اشكالات به نظر آنها خيلي اساسي بود.
ظاهرا شما پيش نويسي براي قانون اساسي نوشته بوديد؟
بله، بعد از اينكه اشكالات را به شوراي انقلاب ارائه كرديم، آنها به ما گفتند شما خودتان پيش نويسي را تهيه كنيد. من، شهيد آيت و سيد محمد خامنه اي و مرحوم زواره اي و چند نفر ديگر، يك پيش نويس قانون اساسي تهيه كرديم و پيش نويس را به مجلس خبرگان داديم.
شما در پيش نويس، اصل ولايت فقيه را هم آورده بوديد؟
بله، ما قبل از آنكه مجلس خبرگان شروع به كار كند، كنگره اي به نام كنگره نقد و بررسي قانون اساسي تشكيل داديم. شهيد آيت رئيس، من دبير و آقاي سيد محمد خامنه اي از اعضاي اين كنگره بودند. ما از تمام كساني كه در سراسر كشور در قانون اساسي صاحب نظر بودند، خواستيم نظرات و پيشنهادات خود را براي كنگره بفرستند. محل برگزاري اين كنگره هم دانشگاه تهران، تالار علامه اميني بود. عده زيادي پيش نويس هايي از قانون اساسي را براي ما فرستادند. بعضي ها هم گفتند ما مي خواهيم سخنراني كنيم. برنامه ريزي ما براي يك هفته بود، اما كنگره را دو هفته تمديد كرديم و در نهايت مجموعه نظرات كتبي و شفاهي آن را به مجلس خبرگان داديم.
به علاوه آن پيش نويس؟
بله، به اضافه پيش نويسي كه خودمان تهيه كرده بوديم .در اولين جلسه بعد از افتتاح مجلس، مهندس بازرگان كه هنوز نخست وزير بود، در مجلس حضور پيدا كرد و پيش نويس قانون اساسي را كه به تصويب شوراي انقلاب رسيده بود، به مجلس خبرگان تقديم كرد و گفت: «شما نمايندگان ملت هستيد، اما به اطلاع شما برسانم كه اين پيش نويس را شوراي انقلاب تصويب كرده و آن را به نظر امام هم رسانده ايم. ايشان به بعضي از موارد آن اشكالاتي گرفته اند و به نظر من اين مجلس براي بررسي آن اشكالات است، بنابراين آنها را در دستور كار قرار بدهيد و به طور كلي، اساس كار مجلس خبرگان همين پيش نويسي باشد كه ما در شوراي انقلاب تصويب كرده ايم».
بعد از سخنان مهندس بازرگان، عده اي از نمايندگان اعتراض كردند، چون آقاي بازرگان خيلي از امام مايه گذاشت و در واقع معناي حرفش اين بود كه چون شوراي انقلاب اين پيش نويس را تصويب كرده و امام هم چند تا ايراد گرفته اند، ديگر حرفي بيشتر از اين زده نشود، يكي از علماي حاضر در جلسه گفت: «اين طور كه آقاي بازرگان فرمودند، نيست كه تنها همين پيش نويس باشد. همين الان براي ما چندين پيش نويس آمده و ما نمي توانيم يك پيش نويس را مبناي كار خودمان قرار بدهيم. شما نمايندگان مردم هستيد و بايد قانون اساسي را تدوين كنيد. يكي از اشكالات اساسي كه پيش نويس اين آقايان دارد، نبودِ اصل ولايت فقيه است. ما بايد اصل ولايت فقيه را در قانون اساسي مطرح كنيم».
بعد از صحبت هاي آيت الله منتظري، شهيد آيت صحبت كرد و ايرادهاي اساسي و بنيادي به پيش نويس قانون اساسي گرفت و نه تنها به نبود اصل ولايت فقيه، بلكه در مورد حقوق ملت، تقسيم قوا و اختيارات رئيس جمهور هم به نكاتي اعتراض كرد. شهيد آيت در آنجا گفت: «با اين اختياراتي كه شما به رئيس جمهور داده ايد، او را به يك ديكتاتور تبديل مي كنيد. آيا واقعاً ما مي خواهيم ديكتاتوري جديدي رابه وجود بياوريم؟ ما شاه را كنار زديم كه حالا ديكتاتور ديگري به نام رئيس جمهور را بياوريم و حاكم كنيم».
حرف هاي شهيد آيت كلاً جوّ را در مجلس برگرداند و نمايندگان را متقاعد ساخت كه همه پيش نويس ها و نظرات بايد مورد بررسي قرار بگيرند.
ظاهرا ايشان در بحث ولايت فقيه هم نقش داشتند؟
بله توضيح مي دهم. در مجلس كميسيون هايي براي بررسي اصول قانون اساسي تعيين شدند. دريكي ازاين كميسيو ن ها، اصل ولايت فقيه مورد بحث و بررسي قرارگرفت. شهيد آيت در بعد سياسي و آيت الله منتظري در بعد فقاهتي در نوشتن اصل ولايت فقيه نقش داشتند. ما در نهايت، پيش نويسي را با لحاظ كردن اين اصل نوشتيم و به كميسيون ارائه داديم. در آن موقع در مورد اصل ولايت فقيه، در مجلس خبرگان تشتت آراي بسيار زيادي وجود داشت. بعضي از نمايندگان مجلس خبرگان اساساً با اصل ولايت فقيه و محتواي آن مخالف بودند و ابايي هم از ابراز آن نداشتند. بعضي ها با اصل ولايت فقيه مخالف نبودند، ولي اعتقاد داشتند كه اگر اصل ولايت فقيه در قانون اساسي گذاشته شود، موج مخالفت شديدي ازسوي افراد، جناح ها و جريانات غيرمذهبي كه با انقلاب همراه بودند، به وجود مي آيد و آنان را به مخالف نظام تبديل مي كند. عده اي هم اعتقادشان بر اين بود كه ولايت فقيه باشد، ولي كمرنگ نوشته شود، يعني با اختيارات محدود.
عده ديگري هم اعتقاد داشتند اختيارات ولي فقيه بايد در حد اختيارات پيامبر (ص)و ائمه معصوم(ع) باشد .
شهيد آيت چه اعتقادي داشتند؟
ما و شهيد آيت همان اعتقادي را داشتيم كه امام در كتاب ولايت فقيه نوشته بودند و الان هم در قانون اساسي هست، يعني ولي فقيه بايد همان اختياراتي را كه پيامبر(ص) و اميرالمومنين(ع) به عنوان حاكم اسلامي داشتند، داشته باشد، البته در چهارچوب قانون و ما عين اين حرف امام را در قانون اساسي پياده كرديم. مرحوم آيت هم در تهيه و هم در تدوين اين اصل نقش داشت.
در باره ديدگاه مخالفين اصل ولايت فقيه صحبت كنيد؟
وقتي اصل ولايت فقيه در مجلس خبرگان مطرح شد، اختلاف نظر در باره آن بسيار زياد بود. يكي از اشكالاتي كه در جلسات خصوصي مجلس خبرگان مطرح مي شد، اين بود كه مي گفتند اصل ولايت فقيه درست است، اما نمي تواند شكل قانوني پيدا كند .شما اگر راست مي گوييد شكل قانوني به آن بدهيد؛ چون ولايت فقيه بايد در چهارچوب قانون باشد. شهيد آيت، من و آقاي سيد محمد خامنه اي نشستيم و شكل قانوني آن را نوشتيم و داديم به آقاي منتظري كه از نظر فقهي تحريرش كنند، اما چون اختلاف نظر در اصل ولايت فقيه بسيار زياد بود ،تصميم گرفته شد پيش نويس اصل ولايت فقيه را خدمت امام ببرند و امام هر نظري كه دادند، اعمال شود.
آيت الله منتظري پيش نويس را بردند خدمت حضرت امام . ايشان بعضي از بخش هاي آن را خط زده و فرموده بودند اين چيزهايي كه شما نوشته ايد، جزو اختيارات امام و ولايت هست، اما صلاح نيست در قانون اساسي بيايد. بيشتراز اين موارد را من صلاح نمي دانم.
چيزي راكه امام مشخص كرده بودند، به عنوان اصل 110 قانون اساسي در مجلس خبرگان به تصويب رسيد، بنابراين مي توانيم بگوييم اصولي كه در حال حاضر به عنوان اصول ولايت فقيه است، نوشته مرحوم شهيد آيت است، البته تغييراتي هم در كميسيون پيدا كرد.
اعتقاد بني صدر در مجلس چه بود؟
بگذاريد در اينجا خاطره اي را برايتان تعريف كنم. بعضي وقت ها در غذاخوري مجلس خبرگان دور هم جمع مي شديم و با هم بحث مي كرديم. يك روز بني صدر گفت: « ولايت فقيه منجر به ديكتاتوري مي شود و ما نبايد ولايت فقيه را در قانون اساسي بگنجانيم. مردم رئيس جمهور را انتخاب كرده اند، بنابراين با وجود رئيس جمهور، ديگر نيازي به ولايت فقيه نيست. با اين اختياراتي كه شما( منظورش من و آيت بوديم ) در قانون اساسي به رهبر مي دهيد، فردا اگر من رئيس جمهور بشوم(هنوز بني صدر رئيس جمهور نشده بود، ولي خواب رئيس جمهوري را مي ديد) ، رهبر يك فوت به من بكند، من را باد مي برد».
شهيد آيت در جوابش گفت: «آقاي بني صدر چرا بايد شما كاري بكني كه ولايت فقيه به شما فوت بكند كه روي هوا بروي؟ براي چي؟ آيا ولايت فقيه همين طور الكي و بي خود و بي جهت تو را فوت مي كند؟
نه، حتما تو يك كاري مي كني يا يك حرفي مي زني، ولي با اين همه بدان كه ولايت فقيهي كه ما نوشته ايم، اين گونه نيست.
درمجلس خبرگان روحانيون برجسته اي حضور داشتند. چطور شد كه شهيد آيت در ميان آنها از اين اصل دفاع كرد؟
اولاً شهيد آيت درس هاي حوزه علميه را گذرانده بود. درست است كه به اصطلاح كت و شلواري بود، اما تمام درس هاي فقهي را مي دانست. خودش يك فقيه بود ،اما چهره فقاهت شهيد آيت در چهره سياسي او گم شده بود، چون بيشتر صبغة و رنگ سياسي داشت.
دوماً اينكه شهيد آيت مردي معتقد و مومن بود.
سوم اينكه شهيد آيت بسيار شيفته و عاشق امام بود وچهارم اينكه ولايت فقيه احتياج به اين داشت كه يك شكل حقوقي و قانوني پيدا كند. ولايت فقيهي كه امام در كتاب ولايت فقيه نوشته بود، فقط يك كتاب بود. اين كتاب بايد در چند خط در قانون اساسي خلاصه مي شد تا بشود به صورت يك اصل در قانون اساسي درآيد. خب چه كسي مي توانست اين كتاب را در چهار جمله خلاصه كند؟
كسي كه هم فقاهت بلد باشد و هم حقوق خوانده باشد و هم سياستمدار باشد و شهيد آيت همه اينها را داشت. هم فقه خوانده بود، هم حقوق خوانده بود و هم مرد سياست بود. البته لازم است اين را هم بگويم كه شهيد آيت پيشنهادهاي ديگري را هم در قانون اساسي از جمله اصل ششم و هفتم، اصل قانون مطبوعات و يا اصل 49 كه در ارتباط با غصب ثروت هاي ناشي از ربا و رشوه بود.
اين توضيح را هم بدهم كه يكي از نكات بسيار ظريفي كه شهيد آيت در قانون اساسي گنجاند و نقش اساسي و مهمي را در آينده سياسي كشور ايفا كرد، بحث اصل عزل رئيس جمهور بود . در اصل 110 شهيد آيت بندي را پيشنهاد كرد كه مي گفت كه اگر رئيس جمهور كار غيرقانوني انجام بدهد، بايد در محكمه اي محاكمه بشود. بالاترين محكمه در جمهوري اسلامي ،ديوان عالي كشوراست و اگر ديوان عالي كشور، رئيس جمهور را محاكمه كرد و ثابت شد كه رئيس جمهور از وظايف قانوني اش تخلف كرده، بايد عزل بشود. اين بحث مرحوم آيت در مجلس خبرگان جنجال زيادي به پا كرد، ولي نهايتاً تصويب شد و جزو بندهاي اصل 110 قرار گرفت.
بنابراين چنين نبود كه شهيد آيت فقط براي تصويب اصل ولايت فقيه زحمت كشيده باشد، بلكه در مورد ديگر اصول قانون اساسي، من جمله اصول مربوط به حقوق ملت نيز بسيار تلاش كرد.
عزت الله سحابي در خاطرات خود گفته دكتر مظفر بقايي، اصل ولايت فقيه را توسط آيت در مجلس مطرح كرد و اعضاي مجلس خبرگان قانون اساسي تحت تاثير او، اين اصل را تصويب كردند. نظر شما در اين مورد چيست؟
اولاً اصل ولايت فقيه را قبل از امام، فقهاي ديگر هم گفته بودند، اما امام اين بحث را احيا كرد و اين اصل را كه شكل اجرايي حكومتي نداشت ،در كتاب خود در قالب حكومت اسلامي بيان كرد.آقاي سيد محمد خامنه اي زنده است، من زنده هستم وبعضي از دوستاني هم كه در آن جلسات بودند، زنده هستند و شهادت مي دهند كه ما در منزل آقاي محمد خامنه اي نشستيم و اين اصل را براي اولين مرتبه نوشتيم. بعد كه اصول قانون اساسي را نوشتيم، من به اتفاق شهيد آيت برديم خدمت يكي از علماي قم و به ايشان گفتيم شما به اين اصل نگاه كنيد و از نظر فقاهتي اگر اشكالي درنوشته ما هست، اصلاح كنيد و ما هم بعد از اصلاحات ايشان، آن را به مجلس خبرگان داديم.
از آن گذشته در آن مجلس هم كه يك عده بچه ننشسته بودند كه يكدفعه كسي بيايد و اصلي را در آنجا بياورد. در مجلس، آيت الله منتظري رئيس بود. بعضي از علما و مجتهديني در آن مجلس بودند كه هنوز زنده هستند، مي توانند شهادت بدهند كه اين اصل ولايت فقيه را ما نوشتيم. اين اصل در مجلس پردازشي ديگر شد. از آن گذشته آيت الله منتظري اين اصل را بردند خدمت امام. امام ملاحظه و آخرين اصلاحات را در اصل ولايت فقيه اعمال كرد، حتي دستخط امام را هم بردند خدمت افراد. افرادي كه دستخط امام را ديدند، بعضاً هنوز زنده هستند و شهادت مي دهند. بنابراين با وجود اين اسناد و مدارك اين گونه حرف ها بي اساس است .
اختلاف ايشان با بني صدر چه بود ؟
ما بني صدر را مي شناختيم و قبل از آنكه رئيس جمهور بشود، مخالفش بوديم. رئيس جمهور كه شد، مركزي به نام دفتر هماهنگي رئيس جمهور و مردم تشكيل داد و دفاتر آن را در سراسر كشور باز كرد. اين مركز در واقع يك حزب سياسي بود و به اسم اينكه فقط اينها با آقاي رئيس جمهور هماهنگ هستند، ليستي را ارائه داد و اين در حالي بود كه رئيس جمهور، يك شخصيت دولتي و رسمي است و حق ندارد از هيچ كانديدايي حمايت كند.
در انتخابات رياست جمهوري، مردم به بني صدر رأي داده بودند، اما در انتخابات مجلس، هركسي معتمد شهر خودش را مي شناخت و هيچ وقت هيچ حزبي نمي توانست رأي بياورد، چرا؟ چون مردم احزاب را نمي شناختند، بلكه نيروهاي انقلابي محل خودشان را مي شناختند. من چون آن زمان در اهواز مبارزه كرده و زندان رفته بودم، مردم من را مي شناختند و لذا به من رأي دادند. اسم من نه تنها در ليست دفتر هماهنگي رئيس جمهور نبود، بلكه عليه من در روزنامه انقلاب اسلامي تبليغ هم مي كرد.
همين اتفاق براي مرحوم حسن آيت افتاد. نام ايشان را به عنوان مخالف رئيس جمهور اعلام كرده و گفته بودند كه طرفداران رئيس جمهور نبايد به حسن آيت رأي بدهند، اما با اين همه حسن آيت رأي آورد و آمد مجلس.
ابتدا مخالفين بني صدر در مجلس آن هم در خفا نه علني، 3 نفر بودند، اول مرحوم آيت بود، بعد من بودم، بعد مرحوم شهيد ديالمه بود. ما سه تا بوديم، بعداً بقيه كم كم به ما پيوستند. يعني آقاي زواره اي هم به ما پيوست. جلال فارسي هم كه به خودي خود رقيب بني صدر بود، آمد. در آن مقطع، تحليل افرادي اين بود كه بني صدر رئيس جمهوري نيست كه بتواند اين مملكت را به رستگاري برساند، اما امام اعتقادشان اين بود كه ميزان، رأي ملت است و به همين دليل از او حمايت مي كردند .امام بعدها گفتند: «من از اول با بني صدر موافق نبودم، اما ابراز نكردم و به خاطر اينكه مردم به بني صدر راي داده بودند، از او حمايت كردم چون ميزان، رأي ملت است.»
ما هم كه نماينده بوديم، در ابتدا به رئيس جمهور احترام مي گذاشتيم ،اما كم كم خود بني صدر كارهاي خلاف قانون كرد و ما به عنوان نمايندگان مجلس، به رئيس جمهور تذكر مي داديم و تذكرات قانوني ما به رئيس جمهور، او را برمي آشفت و در روزنامه انقلاب اسلامي شديداً به شهيد آيت حمله مي كرد.
اولين حمله اي كه در مجلس به مرحوم آيت شد موقعي بودكه اعتبارنامه ها مطرح شدند، چون بعد از تشكيل مجلس، اولين اقدام، تصميم گيري در بارة اعتبارنامه هاست. مجلس به شعبي تقسيم مي شود.
چرا مي خواستند اعتبارنامه شهيدآيت را رد كنند؟
شيوه بررسي اعتبارنامه ها اين بود كه بر اساس قرعه، اعتبارنامه هارا بين شعبه هايي در مجلس تقسيم مي كردند. هر شعبه اعتبارنامه يك عده را بررسي مي كرد. اعتبارنامه آيت در يك شعبه بود و اعتبارنامه آقاي سلامتيان هم در شعبه ديگر. من پرونده ساواك آقاي غضنفرپور و آقاي سلامتيان را خوانده بودم و سوابق آنها را مي دانستم، بنابراين وقتي اعتبارنامه هاي آنها در صحن مجلس مطرح شد ،من به اعتبارنامه اين دو نفر و تيمسار مدني كه به عنوان نماينده مردم از كرمان آمده بود. من جزو نماينده هاي خيلي معترض مجلس بودم. نوبت به اعتبارنامه آيت كه رسيد، اينها هم به اعتبارنامه آيت اعتراض كردند. پرونده هايي كه مورد اعتراض قرارگرفته بود، به كميسيون تحقيق مي رفت و بررسي مي شد. در آنجا آقاي سلامتيان رفت و تمام دلايل و مداركي را كه عليه شهيد آيت داشت، ارائه كرد.
چه دلايلي داشت؟
ايشان پرونده اي را از شهيد آيت مطرح كرد كه مربوط به مقطعي بود كه شهيد آيت به دامغان تبعيد شده و معلم كلاس دخترانه بوده. در آن كلاس دختري كه از عوامل ساواك بوده، برنامه ريزي مي كند كه در كلاس برود و او را ببوسد! البته آن دختر موفق به اين كار نمي شود، اما مي رود و شكايت مي كند ودر شهر شايع مي شود كه آيت به او نظر سوء داشته!
چون اين شكايت يك مورد اخلاقي بوده، به ساواك نمي رود، بلكه براي بررسي به شهرباني مي رود. مامورين شهرباني تحقيق محلي مي كنند و همه مي گويند كه آيت مرد بسيار مومن ومتديني است . شهرباني هم درنهايت اين پرونده را بنا به استشهاد و گواهي محلي و دانش آموزاني كه در آن كلاس بودند، مختومه اعلام مي كند؛ اما اين پرونده در ساواك مي ماند و سلامتيان بعد از سال ها مي آيد و اين پرونده را در مجلس مطرح مي كند.
يكي ديگر از از بحث هايي كه سلامتيان مطرح كرد، عضويت آيت در حزب زحمتكشان بود. سلامتيان از شهيد آيت پرسيد: «آيا شما در حزب زحمتكشان بوده ايد؟» آيت جواب داد: «بله من بودم، اماخود تو در چه حزبي بودي؟تو در حزب ملت ايران كه اعتقادات لائيك داشت و ضد مذهبي بود، اما حزب من، حزب زحمتكشان، اسلام و تشيع را به عنوان دين رسمي پذيرفته بود، امام را به عنوان رهبر و فقيه قبول داشت. حزب زحمتكشان در قيام 15 خرداد 42 از امام حمايت كرد، اما شما در حزبي بودي كه عليه امام بود. من از حزب زحمتكشان به عنوان تريبوني براي بيان حقايق اسلام و حكومت اسلامي استفاده كردم. سخنراني هاي من در شعبه هاي حزب زحمت كشان را بياوريد. در آنجا من حرفم دفاع از حكومت اسلامي بوده، نه چيز ديگري».
مورد ديگري را كه سلامتيان مطرح كرد، ماجراي نوار آيت بود. برخي ازنمايندگان اين نوار را گوش مي كنند و مي گويند ما هم اين اين انتقاداتي كه آيت از بني صدر كرده ، داريم. اگر مي خواهيد به پرونده آيت اعتراض كنيد، بايد به پرونده ما هم اعتراض كنيد، چون ما هم همين حرف هاي آيت را داريم.
خلاصه اعتبارنامه آيت در كميسيون تحقيق تصويب شد و به صحن مجلس آمد. در آنجا بني صدر و نهضت آزادي ها خيلي تلاش كردند نمايندگان به آيت راي منفي بدهند . دليلش هم اين بود كه آيت دشمن بني صدر بود واو را كاملا مي شناخت. بني صدر هم مي دانست اگر آيت در مجلس باشد، مشكل پيدا مي كند، بنابراين مي خواست آيت را حذف كند.
اوايل كار، بني صدر هنوز در مجلس طرفدار داشت، اما چون دلايلي كه عليه آيت مطرح كرد، براي محكوم كردن او كافي نبودند و البته به دليل دفاع جانانه اي كه آيت كرد،مجلس به او رأي مثبت داد.
موقعي كه نوبت به اعتبارنامه سلامتيان و غضنفرپور رسيد، من اعتراض و پرونده آنها را رو كردم. از سوابق دوران دانشجويي شان گفتم كه اينها آدم هاي مذهبي نبودند و به گروه هاي غيرمذهبي تعلق داشتند و فعاليت هاي ضدمذهبي مي كردند. حالا چطور شده كه مي خواهند به عنوان نماينده مردم بيايند به مجلس شوراي اسلامي؟ اينها كه عقايد انحرافي دارند، نماينده كدام مردم مسلمانند؟پرونده سلامتيان را از روي گزارش ساواك خواندم كه در چند مورد، عليه دانشجويان به ساواك گزارش داده بود. غضنفرپور كه اساساً از مأموران ساواك بود.
در اين مقطع از دفتر رياست جمهوري و بني صدر فشار مي آوردند كه چون اعتبارنامه آيت را تصويب كرديد، اعتبارنامه سلامتيان را هم بايد تصويب كنيد. در آن موقع هنوزعده اي از روحانيون، علما، ائمه جمعه و حتي كساني كه نماينده امام بودند، هنوز درست بني صدر را نشناخته بودند
اين مجموعه فشار مي آوردند كه حالا كه اعتبارنامه آيت تصويب شده، پرونده سلامتيان را هم تصويب كنيد. خلاصه عده اي هم مي گفتند چون ما به آيت رأي داده ايم، اگر به اينها رأي ندهيم، يعني با بني صدر مخالفت كرده ايم و ما نمي خواهيم مجلس از روز اول در مقابل بني صدر موضع بگيرد. بالاخره با فشار اينها اعتبارنامه سلامتيان و غضنفرپور با رأي كمتري از آيت تأئيد شد.
بگذاريد در اينجا براي شما مطلبي را بگويم كه تا به حال در جايي مطرح نشده است و آن نقش آقاي هاشمي رفسنجاني است. در طول تاريخ سياسي مجلس، اكثراً آقاي هاشمي نقش وسط را مي گرفتند. آقاي هاشمي چون خودش را رئيس مجلس مي دانست، با يك سناريويي وارد مجلس مي شد. يك عده هم در مجلس از عوامل ايشان بودند و اين سناريو را اجرا مي كردند. به نظر من در آن موقع سياست آقاي هاشمي رفسنجاني اين بود كه شهيد آيت رأي بياورد، ولي رأي ضعيف.
چرا؟
چون او براي رياست يا نائب رئيسي مجلس مطرح بود و آقاي هاشمي رفسنجاني نمي خواست آيت رئيس و يا نائب رئيس بشود. البته افراد ديگري هم در مجلس بودند كه اين را مي خواستند و برخي از آنها هنوز زنده هستند.
چه كساني ؟
كساني كه در هيئت رئيسه مجلس و يا بيرون مجلس بودند. اينها عوامل آقاي هاشمي رفسنجاني بودند. آقاي حسن روحاني زنده است. آقايان ديگر زنده هستند و مي توانند دفاع كنند. اينها عواملي بودند كه در مجلس دنبال اين بودند كه اعتبارنامه شهيد آيت با رأي ضعيفي تصويب شود . البته اين موضوع يك مقدار بني صدر را تسلي مي داد كه خيلي ناراحت نباشد كه آيت با رأي ضعيفي وارد مجلس شده است. به نظر من آن موقع سياست اين بود.
اما من و ديگران كه طرفدار حق بوديم، محكم از شهيد آيت دفاع كرديم و گفتيم اين حرف ها چيست كه مي زنيد؟ مگر گزارش آن موقع شهرباني را نخوانده ايد؟ مگر كميسيون تحقيق به نفع آيت راي نداده؟ پس چرا مي خواهيد اعتبارنامه آيت را رد كنيد؟
شهيد آيت خواست كه راي گيري علني باشد؟
بله درست است. آخر نمي شد كه هر كسي بيايد و بدون دليل راي منفي بدهد. ما مي گفتيم هر كسي كه مي خواهد رأي منفي بدهد، بايد دليل بياورد، بايد پشت تريبون حرف بزند و جوابگوي مردم و مطبوعات باشد.بر همين اساس هم شهيد آيت با استفاده از حق قانوني خود گفت رأي گيري را علني كنيد تا هر كسي كه رأي منفي داد، فردا جواب رأي خودش را بدهد و بگويد چرا رأي منفي داده است . راي گيري كه علني شد، خيلي ها گير كردند، چون مي خواستند رأي منفي به آيت بدهند، ولي جوابي نداشتند، بنابراين مجبور شدند رأي مثبت و يا ممتنع بدهند. البته يك عده هم اصلا در راي گيري شركت نكردند و مجلس را ترك كردند!
مرحوم شهيد آيت نماينده اي بود كه به تمام وظايف نمايندگي اش عمل مي كرد. در قانون گذاري، يكي از قوي ترين قانون گذاران و قانون نويسان مجلس بود. همه او را به عنوان يك حقوق دان قبول داشتند. شهيد آيت از نظر قدرت نظارت قانوني و از نظرتحقيق و تفحص در اوج بود.
نقش شهيد آيت را در عزل بني صدر چقدر موثر مي دانيد؟
اصلاً اصل و اساس سقوط بني صدر را شهيد آيت در قانون اساسي گذاشت. آيت بود كه عدم كفايت رئيس جمهور را قانوني كرد. عقل هيچ كسي به اين موضوع نرسيده بود و در واقع اين قانون بود كه به مجلس اجازه داد كه بعد از اينكه بني صدر تخلفات خود را شروع كرد، او را از رياست جمهوري عزل كرد.
بني صدر و ديگران حق دارند هر جا مي رسند، عليه آيت حرف بزنند و او را خراب كنند. چرا؟ چون آيت بنيانگذار قانون عدم كفايت سياسي رئيس جمهور است .البته عامل اصلي اش اعمال خود بني صدربود. تحليل من و شهيد آيت از همان ابتدا اين بود كه خود بني صدر در مقابل مجلس مي ايستد وهمين هم شد. اگر بني صدر آن كارها را نمي كرد ،هيچ وقت كارش به آنجا نمي كشيد كه امام فرماندهي كل قوا را از او بگيرد و مجلس هم به عدم كفايت سياسي اش رأي بدهد.
امام بعد ازآن كه بني صدر از رياست جمهوري عزل شد، بلافاصله نمايندگان مجلس را خواستند و ما همه رفتيم خدمت ايشان. فرمودند: «هرچه بوده ،گذشته. مجلس به وظيفه اش عمل كرده ، اما آقاي بني صدر شخصيت روشنفكري است. برود كار تحقيقاتي كند و كتاب بنويسد.» امام آشكارا و علناً به بني صدر امان دادند، اما بني صدرگفت:«من رئيس جمهورم،11 ميليون رأي دارم، مي روم فرانسه و ملت ايران را عليه امام مي شورانم.» با اين فكر و خيال رفت آنجا و حالا تبديل به يك فسيل سياسي شده.
در باره ترور شهيد آيت هنوز هم ابهاماتي وجود دارند. نظر شما در اين مورد چيست؟
شهيد آيت به اين دليل به شهادت رسيد كه يك متفكر بود و يك مغز سياسي و تحليلگر داشت. او آدم نترس و شجاعي بود و در بيان مطالبش هيچ ترس و واهمه اي نداشت.
به علاوه، او جريان فراماسوني و عوامل جاسوسي بيگانه را مي شناخت و گاه و بيگاه، مستقيم و غيرمستقيم، درمحافل خصوصي از آنها مي گفت. اين بسيار براي سيستم جاسوسي خارجي سنگين بود و نمي توانستند تحمل كنند كه آيت اسرار را فاش كند.
شما نگاه كنيد هنوز انگلستان اسرار زماني را كه شهيد رئيسعلي دلواري با آنها جنگيد وآنها را شكست داد، فاش نكرده است، در حالي كه سال هاي سال گذشته و تمام كساني كه درآن زمان جاسوس انگليس بودند، مرده اند، اما باز هم دولت انگليس حاضر نيست اين اسرار را فاش كند.
حالا يك كسي آمده بود كه ليست فراماسونرها را فاش مي كرد. بديهي است كه اين از نظر بيگانگان، جرمي بسيار سنگين و نابخشودني بود، بنابراين او بايد ترور مي شد، آن هم بسيار مظلومانه.
ديگراني كه كمتر از شهيد آيت بودند، محافظين بسيار و ماشين ضد گلوله داشتند، اما آيت نداشت. يك اشكال اساسي به ما اين است كه از مغزهاي خود خوب دفاع نكرديم؛ از شهيد مطهري خوب دفاع نكرديم و از ديگران. ما كوتاهي كرديم. كشميري چگونه توانست در نخست وزيري نفوذ كند؟ اگر آن افرادي كه كنترل مي كردند سهل انگاري نمي كردند، كشميري چگونه مي توانست اين كار را انجام دهد؟
ما در مورد آيت اشتباه كرديم. آيت كه آن قدر شجاع بود و مطالب را صريح مي گفت ، در خطر بود و بايد ماشين ضد گلوله و محافظ مي داشت.
شما يك روز پس از شهادت شهيد آيت، طي نطقي در مجلس، فراماسونرها را عامل ترور ايشان معرفي كرديد. در اين باره توضيحي بفرماييد
به نظر من فراماسون ها يكي از مهم ترين عوامل ترور آيت بودند، براي اينكه شهيد آيت يكي از افشاء كنندگان فراماسون ها بود، اما تنها فراماسون ها نبودند، بلكه سازمان سيا هم بود كه مي دانست اگر آيت زنده بماند، در آينده خطر بزرگي براي آنها مي شود، بنابراين بايستي اين خطر را از بين مي بردند و او را از پيش پاي خود برمي داشتند و بنابراين او را ترور كردند. به نظر من پروژه ترور آيت يك پروژه اطلاعاتي بسيار پيچيده است كه بايد وزارت اطلاعات روي آن مطالعه كند. با اين اظهار نظرها و تحليل هاي سياسي ساده نمي شود راجع به او نظر داد.
يعني به نظرشما اين پرونده بايد باز شود؟
بله اين پرونده را بايد وزارت اطلاعات مطالعه و بررسي كند. سرنخ پروژه ترور به فراماسون ها برمي گردد. اين چيزي نيست كه ما بنشينيم وساده تحليل كنيم. جا دارد خودِ وزارت اطلاعات يك كار اطلاعاتي وسيع بكند تا حقيقت قضيه مشخص شود.
اما اين يك مقدماتي مي خواهد. مقدماتش هم اين هست كه شهيد آيت بيشتر به مردم معرفي شود كه اميدوارم شما اين كار را انجام بدهيد.
وقتي خبر شهادت ايشان را شنيديد كجا بوديد؟
وقتي خبر شهادت ايشان رسيد، من در مجلس بودم. بعد هم جنازه ايشان را آوردند به مجلس و تشييع جنازه اي كه اصلا در شأن ايشان نبود. گرچه شهيد را فرشتگان تشييع مي كنند. شهيد پيش خدا مقام دارد و احتياجي هم به تشييع جنازه ندارد. اما واقعا چه تشييع جنازه اي از آيت شد؟ هيچ! اگر مي خواستند واقعاً بايد همه را جمع مي كردند و اطلاع مي دادند، اما متاسفانه فقط عده اي از نمايندگان آمدند. من همراه همسرم در كنار خانم شهيد آيت بوديم و ايشان را تسلي مي داديم . كسي ديگر نبود. 30سال از شهادتش مي گذرد، اما هنوز مظلوميت تشييع جنازه اش درخاطر من هست و تا به امروز هم مظلوميت او ادامه دارد.
شما نگاه كنيد درمورد شهيد آيت چند تا مقاله نوشته شده؟ چقدرگفته شده؟ پرونده ضاربين شهيد آيت را چه كسي رفته باز كرده؟ چرا بعد از شهادت او حقايق را نگفتند؟ و از آيت آن چنان كه بايد دفاع نكردند؟ كسي كه در جريان تشكيل سپاه پاسداران نقش داشته، كسي كه بناي اصلي عدم كفايت سياسي بني صدر گذاشته، كسي كه فراماسون ها را افشا كرده، كسي كه به انقلاب و اسلام خدمت كرده، جمهوري اسلامي بايد قدردان او باشد. انقلاب نبايد خدمتگزاران خودش را فراموش كند.
آيت نبايد در تاريخ گم شود. مردم بايد بفهمند كه شهيد آيت چه خدماتي به آنها كرده است . اما خيلي ها شهيد آيت را نمي شناسند والبته يك عده اي هم آيت را در هاله اي از ابهامات بردندتا فراموش شود، چون اگر شهيد آيت را مطرح مي كردند، دوباره انديشه هايش هم مطرح مي شدند.، بنابراين بايستي او را كنار مي گذاشتند تا حرف ها، جهت گيري ها و خدماتش فراموش شوند.
منبع: مجله شاهد یاران
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۱
هرچه مومن تر مظلوم تر روحشون شاد کاشکی بیشتر قدر این نعمت های خداوند رو بدونیم و انشاءالله ما رو پیش خدا و امام حسین شفاعت بکنن