مهدی نصیری لاری به روایت همسر شهید
يکشنبه, ۰۶ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۴:۱۲
شهید مهدی نصیری لاری همیشه دعا می کرد و می گفت: «خدایا روزی برسد که من به عنوان یک سرباز اسلام اسلحه بردوش بگیرم و از اسلام و دین و مردم پاسداری کنم»
به گزارش نوید شاهد از کرمان؛ شهید مهدی نصیری لاری در فروردین ماه 1312 در روستای سلطان آباد از توابع ارزوئیه بافت به دنیا آمد و در شامگاه هفتم تیر سال 1360 در حادثه بمب گذاری مقر حزب جمهوری اسلامی با 72 تن از همرزمانش به شهادت رسید.
مهدی خیلی با استعداد بود، از همان کودکی به مکتب برای آموختن قرآن می رفت. در 8 سالگی پدرش رااز دست داد. مهدی 12 ساله بود به شیراز رفت و در کمتر از یک سال با شرکت در آزمون، مقطع دروس ابتدایی را پشت سر گذاشت و وارد مقطع متوسطه شد. مهدی نصیری لاری با علاقه ای که به آموختن داشت، گواهی پایان دوره را در طی یکسال با احراز رتبه سومی به پایان رساند و با کسب رتبه اول وارد دانشسرای مقدماتی شد.
همزمان با تحصیل، از مباحث اخلاقی و دینی شهیدآیت الله دستغیب نیز استفاده می کرد. او در دانشسرای مقدماتی نیز توانست طی دو سال با رتبه ممتازی دیپلم بگیرد.
مسئولان آموزش و پرورش شهر شیراز که به روحیات اسلامی وی آگاه بودند، نتوانستند حضور وی در شهر شیراز را تحمل کنند بنابراین او را به منطقه «اوز»، یکی از مناطق بد آب و هوای استان فارس (در آن مقطع زمانی) اعزام کردند. او توانست شاگردان زیادی را تربیت کند ودر 26 سالگی ازدواج کرد و یکسال بعد به همراه همسرش، محل خدمت خود را از شیراز به لار یعنی زادگاهش تغییر داد. در سال 1339 به سبب انس والفتی که با سیرجان داشت راهی این شهرستان شد. وی در این شهر نیز به آموزش کودکان این دیار پرداخت.
در شهریور سال 1341 چند روز مانده به امتحانات دانشسرای عالی،از زمان آزمون مطلع شد و علیرغم فرصت کم در میان همه شرکت کنندگان استان کرمان باز هم رتبه نخست را به خود اختصاص داد و برای ادامه تحصیل رهسپار تهران گردید و در یکی از مناطق جنوب تهران سکونت گزید.
مهدی عضو حزب جمهوری اسلامی ودر مدارس هم تدریس می کرد ودر سال 1357 عضو کمیته استقبال از حضرت امام خمینی و در ادامه فرماندار سیرجان ونماینده مردم لارستان در مجلس شورای اسلامی بود.
او پنج بار توسط عمال رژیم به دلیل مبارزه با جریانهای فاسد فکری نظیر حزب توده و منافقین، تشکیل سخنرانی در ساماندهی اعتراضات مردمی دستگیر شد.
یکی از ویژگی های ذاتی شهید نصیری لاری علاقه مندی او به شعر و ادب فارسی و نیز هنر اصیل اسلامی بود. او از دوران جوانی دارای طبع شعر و نویسندگی بود و از زمان حضور در دانشسرا سعی کرد با تهیه روزنامه دیواری و ... آنها را به عرصه ظهور برساند. در یکی از روزها که مهدی نصیری لاری مقاله ای را با عنوان «درشت استخوان در مانده» بر وزن «بزرگ ارتشداران فرمانده» قرائت و در آن از ظلم و عصیان رژیم پهلوی نام برده بود. مرحوم جلال آل احمد دستی بر شانه او زده و با همان لحن خاص خود گفته بود: «حضرت، کار کنی،چیزی می شوی»
او پس از سوء قصد منافقین به حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) در تاریخ ششم تیرماه 1360 سروده ای را آغاز کرد ولی یک روز بعد از آن بواسطه حضور در ساختمان مرکزی حزب جمهوری اسلامی آن را ناتمام گذارد.
سال دوم دانشجویی و همزمان با 13 و 14 خرداد سال 1342 (هـ.ش) که مصادف بود با تاسوعا و عاشورای حسینی، در تظاهرات شرکت کرد. صبح روز بعد (15 خرداد) به قصد دانشگاه از منزل خارج شد و حوالی ظهر با حالتی پریشان و نگران بازگشت. در این روز ایشان که در تظاهرات شرکت کرده بود، توسط یکی از تظاهر کنندگان مجبور به بازگشت می شود.
همسر ایشان ماجرا را اینگونه شرح می دهد:
«... ایشان جریان را گفتند و اینکه مردم بعد از اطلاع از دستگیری حضرت امام راحل به خیابانها ریختند و تظاهرات کردند و من هم با آنها بودم. وقتی مردم می خواستند ایستگاه رادیویی را تصرف کنند، مأمورین آنها را به گلوله بستند. من هم در میان جمعیت بودم که یک وقت فردی از میان جمعیت فریاد زد: آقا تو دانشجویی و همین پلی کپی که در دست داری برای محکومیت تو کافی است. خواهش می کنم از میان جمعیت برو. و وقتی دید به حرف او اعتنایی نمی کنم، دست مرا گرفت و برد و در یکی از مغازه های اطراف و کرکره مغازه را هم کشید. و نصیری با تأسف گفت: می بینی که حالا هم اینجا هستیم و زنده ...»
وقتی حضرت امام خمینی(ره) از زندان آزاد شد نصیری لاری جزو نخستین دیدار کننده ها بود و تا مدتی که حضرت امام راحل در قم بودند، بارها به دیدار ایشان شتافت.
فعالیت های انقلابی شهید نصیری لاری کم کم از سیرجان نیز فراتر رفت و به دلیل مجاورت جغرافیایی و اشتراکات فرهنگی به شهرستان های بافت، بندرعباس،حاجی آباد، میناب و رفسنجان نیز کشیده شد.
شهید نصیری لاری در طول مبارزه همواره از سوی ساواک تهدید می شد. او بواسطه مبارزه با ظلم و بیداد پنج مرتبه توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. اولین طعم تبعید را در سال 1348 به اتهام پخش نوار یک روحانی مبارز در کلاس درس، چشید و دو ماه در جیرفت به سر برد.
در سال 1354 (هـ .ش) به دستور ساواک قرار شد او را به نقطه دور دستی منتقل کنند و شغل آموزش را هم از او بگیرند. اواخر شهریور سال 1354 (هـ .ش) او را وادار کردند به اصفهان منتقل شود و با هدف قطع ارتباط او با دانش آموزان او را در کارگزینی ناحیه 4 اصفهان به کار گماردند.
ماموران ساواک در سال 54 در پرونده وی چنین آورده اند:
«نامبرده از افراد ناراحت و از متعصبین مذهبی طرفدار خمینی بوده که به علت تحریک دانش آموزان،فعالیت های خلاف مصالح مملکت و شرکت در جلسات حاد مذهبی، ترتیب انتقال وی از سیرجان به استان اصفهان داده شده است.»
بعد از گذشت چند ماه حضور در اصفهان، شهید نصیری لاری طی نامه ای به وزیر آموزش و پرورش که رونوشت آن را نیز به اداره ساواک ارسال کرده بود: با بیان اینکه «من شغل را فقط برای نان و آبش نخواستم که معلمی را انتخاب کردم ... بنابراین سه پیشنهاد دارم:1. همان شغل آموزش را بدهید. 2. بازنشسته ام کنید. 3. همین نامه را به عنوان استعفای من قبول کنید،زیرا اطمینان دارم حقوق اداری یکی از راه های رزقی است که خداوند مقر فرموده است. نصیری لاری قبل از اینکه نتیجه کار معلوم شود همراه همسرش به سیرجان بازگشت و رژیم نیز با بازنشستگی او موافقت کرد.
رژیم تصور کرد توانسته است با این اقدام میان او و مردم جدایی بیاند اما شهید نصیری لاری که دیگر مقید نبود جایی ساکن باشد، با خیال راحت به سفرهای تبلیغی و مبارزاتی در سایر شهرها رفت و پرده از چهره کریه دیکتاتوری پهلوی برداشت.
وی در تیرماه سال 1357 در لار پس از چند جلسه سخنرانی دستگیر و حدود 10 روز زندانی شد و بعد از آزادی هم شدیداً،زیر نظر مأمورین ساواک بود و بارها قصد ترور وی را داشتند که نا فرجام ماند.
شهید مهدی نصیری لاری همیشه دعا می کرد و می گفت: «خدایا روزی برسد که من به عنوان یک سرباز اسلام اسلحه بردوش بگیرم و از اسلام و دین و مردم پاسداری کنم» و خداوند دعای برخاسته از عقل و دین وی را در 22 بهمن سال 1357 (هـ .ش) اجابت کرد.
شهید نصیری لاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و دمیده شدن طلوع فجر بر سرزمین پهناور ایران،مهدی نصیری لاری بواسطه سه دهه سابقه مبارزاتی و فرهنگی، با نظر انقلابیون مسلمان و روحانیت مبارز بعنوان فرماندار سیرجان منصوب شد.
او که همواره برای دست یابی به حکومت عدل علوی و خدمت در زیر پرچم ولایت فقیه دعا می کرد، خود را برای احقاق حقوق مردم طاغوت زده سیرجان آماده کرد و با ورود به سنگر فرمانداری به رفع غبار محرومیت و عقب ماندگی از صحنه های زندگی مردم و سیستم اداری شهرستان مبادرت نمود. شهید نصیری لاری پس از تاسیس حزب جمهوری اسلامی، حضور در آن را به منزله جهادی دیگر پذیرفت و با افتخار در کنار شهید بهشتی و یارانش به مبارزه علیه استکبار و ایادی داخلی آن پرداخت. او هیچگاه از بیت المال استفاده شخصی نکرد و همواره به فکر رفع مشکلات مردم بود.
او در این عرصه همواره آماج حملات ددمنشانه منافقین و گروهک های ضد انقلاب بود اما هیچگاه از مبارزه با آنان دست برنداشت و همواره مهیا بود تا خون خود را تقدیم انقلاب نماید.
شهید نصیری لاری در سنگر خانه ملت
در آستانه تشکیل نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، به پیشنهاد جمعی از انقلابیون و تأیید جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی، آمادگی خود را برای نامزدی از حوزه انتخابیه لارستان اعلام کرد. وی هیچگاه در مبارزات انتخابی از اصول اعتقادی و اخلاقی خود عدول نکرد و مردم را با وعده های خود فریب نداد.
مردم لارستان با شناختی که از او داشتند او رابه عنوان وکیل خود راهی خانه ملت کردند. وی در مجلس شورای اسلامی به عضویت کمیسیون امور اقتصادی و دارایی درآمد و در طول خدمت در این سنگر منشأ خدمات فراوانی شد.
شهید مهدی نصیری لاری استفاده از نیروهای متخصص و متعهد را برای آبادانی کشور امری مهم می دانست و در مقابل برخی افراد که می خواستند از موضوع تخصص سوء استفاده کنند چنین می گفت:
«...مسئله تعهد و تخصص ... را به .... ابتذال درآورده اند و به صورت مسئله روز آن را جلوه گر نموده¬اند تا آنجا که [فردی] ... در روزنامه می نویسد که به من .... گفتند«به جای تخصص بگویید کاردان و گرنه چنین و چنان» ... ما تعجب داریم ... کدام عاقل منکر تخصص می شود این چه بازی است که درآورده اند. تمام اسلام تخصص و تقلید و اجتهاد بر مبنای تخصص است. اما متخصص متعهد جایش روی سر و چشم، مسئله این است که اگر امر دایر شود بر اینکه ناگزیر باشیم از متخصص بی دین یا غیر متخصص دین دار استفاده بکنیم، عقل می گوید دومی را برگزین،زیرا «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا»
راوی: همسر شهید
نظر شما