ناگفته های فرمانده حشدشعبی از شهید دقایقی: مجاهدين عراقي شجاعت را از اسماعيل آموختند
در حقيقت پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، مردم مسلمان عراق به ويژه محافل شيعي آن كشور، انقلاب را تأييد کردند و با آن همگام شدند. در آن هنگام طيف تندرو حزب بعث عراق به سركردگي صدام در پي اين پيروزي شكوهمند و به منظور زمينه سازي براي جنگ با ايران، احمد حسن البکر رئيس جمهوري وقت را از قدرت عزل کرد و پاکسازي گستردهاي را در درون حزب بعث به عمل آورد. شيعيان عراق به خصوص حوزههاي علميه و طرفداران حزب الدعوه را به محاصره در آورد و همه گروهها و سازمانهاي مخالف به ويژه شخصيتهاي ديني و علمي را به طرز وحشيانه سركوب كرد. اين سركوب از روز اول سپتامبر سال 1979 و تا آخرين روز حكومت صدام ادامه داشت. اوج اين حمله وحشيانه در اعدام شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر (ره) و دهها تن از کادرهاي جنبش اسلامي عراق تجلي يافت.
در نتيجه اين اقدامات سرکوبگرانه دهها تن از کادرهاي جنبش اسلامي و مردم بيگناه عراق از كشورشان فرار کردند و به جمهوري اسلامي پناه آورند، و در شهرهاي مناطق مرزي همچون اهواز، آبادان، كرمانشاه و ساير شهرهاي ايران به ويژه تهران و قم مستقر شدند و در ابتداي ورود فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي خود را آغاز كردند. ولي با آغاز تجاوز نظامي عراق به جمهوري اسلامي، جوانان مجاهد عراقي براي مبارزه با صدام، به حمل اسلحه روي آوردند، و در پادگان شهيد صدر در 20 کيلومتري اهواز استقرار يافتند و به دفاع از جمهوري اسلامي شتافتند كه تعداد زيادي از آنان به شهادت رسيدند و در گلزار شهداي اهواز به خاک سپرده شدند. بعد از آزاد سازي خرمشهر و در پاسخ به پيام امام خميني (ره) که عراقيها را به سازماندهي گروههاي بسيجي دعوت کرده بودند، در همان پادگان شهيد صدر اهواز يگان بسيج مجاهدين عراقي تشکيل شد. دوره آموزشي اين افراد در اواخر سال 1361 مصادف با سالگرد شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر آغاز گشت و در اوايل سال 1362 پايان يافت.
در پايان اين دوره آموزشي، يک گردان رزمي به نام گردان شهيد صدر و دو گروهان ديگر شکل گرفتند. بعد از گذشت مدت كوتاهي، گردان امام موسي کاظم (ع) و گردان شهيد دستغيب و گردان شهيد بهشتي تشکيل شد. آنگاه گردان انصار الحسين (ع) مخصوص نيروهاي عشاير جنوب عراق شکل گرفت. مأموريت اين گردانها در ابتداي امر دفاعي و شركت در عمليات شناسايي بود، ولي بعد از گذشت مدتي در قالب تيپ امام صادق (ع) سازماندهي شدند و حالت رزمي به خود گرفتند.
در اواخر سال 1363 با انتصاب شهيد اسماعيل دقايقي به فرماندهي اين تيپ، کار عملياتي سه گردان از گردانهاي ياد شده در محورهاي جبهه جنوب آغاز گرديد، و اولين اقدام او شرکت دادن تيپ در عمليات بزرگ بدر بود كه منطقه «الترابه» در هور الهويزه در اين عمليات توسط مجاهدين عراقي آزاد گشت. در حقيقت شركت مجاهدين عراقي در عمليات بدر در سايه فرماندهي اسماعيل دقايقي، و تصرف منطقه «الترابه» آزمون موفقي براي اين شهيد بود. شهيد اسماعيل دقايقي بعد از اين عمليات، گردان انصار الحسين را در سازمان سه گردان فوق الذكر ادغام کرد و اين تيپ از آن روز به ميمنت عمليات بدر به «تيپ 9 بدر» نامگذاري شد.
شهيد دقايقي براي يكپارچگي و سازماندهي مجاهدين عراقي چه روشي و چه ابتکار عملي به كار برد؟
اقدامات سرکوبگرانه رژيم بعث همه هوادارن و نيروهاي جنبش اسلامي عراق را به شدت شوكه كرده بود. مجاهدين عراقي كه با سرکوب وحشيانه توأم با زندان و شکنجه از خانه و کاشانه خود آواره شده بودند. بنابر اين اصل حضور مجاهدين عراقي در جبهههاي جنگ در کنار رزمندگان سلحشور ايران يک اصل عقيدتي و بر اساس انجام تکليف شرعي بود. بر مبناي دستورات امام خميني (ره) و دفاع از آرمانها و اهداف مقدس اسلام بود. براي رويارويي با صدام و حزب بعث طاغوتي عراق بود. مجاهدين عراقي حضور در جبهههاي نبرد حق و باطل را يک فرصت بزرگ يافتند تا در برابر طاغوتيان جهاد کنند. تهاجم صدام اين فرصت را براي مجاهدين عراقي فراهم کرد. لذا اصل حضور مجاهدين عراقي در جبههها روشن است كه يک اصل اعتقادي دروني براي نجات عراق و سرنگوني رژيم صدام بود.
البته قبل از انتصاب شهيد اسماعيل دقايقي به فرماندهي تيپ 9 بدر، فرماندهان متعددي از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي وجود داشتند که در امر سازماندهي و مسلح نمودن مجاهدين عراقي کمک ميکردند. زمينه حضور مجاهدين را در جبههها فراهم ميکردند. به آنها كمك مالي ارائه ميدادند. اما شهيد دقايقي چه ويژگيهايي داشت؟ يکي از ويژگيهاي شهيد دقايقي شجاعت او بود. شجاعت فقط به حضور او در جبهه محدود نبود. يکي از نشانههاي شجاعت او نحوه تعامل با برادران مجاهد عراقي و اعتماد سازي متقابل با نيروهاي مجاهد بود. در حقيقت با آمدن شهيد دقايقي يک نوع اعتماد متقابل بين او و ساير نيروهاي مجاهدين عراقي به وجود آمد.
ويژگي دوم شهيد دقايقي، صداقت و راستگويي او بود. صداقت او خيلي روشن و آشکار بود. آدم مخلص و فداکار بود. انساني متدين بود كه هيچ وقت قرآن از دست او زمين گذاشته نميشد. هر جا كه ميرفت قرآن همراه داشت. از هر فرصتي که فراهم ميشد قرآن را باز ميکرد و قرآن ميخواند. مطلب مهمتر اين است که شهيد اسماعيل دقايقي به مجاهدين عراقي با چشم برادر نگاه ميکرد و نه به عنوان افراد بيگانه. هر چند که روش فرماندهي او قاطع و مقرراتي بود، ولي شکي نيست كه مجاهدين عراقي به او مانند يک برادر نگاه ميکردند. مجاهدين عراقي قبل از اينکه مطيع دستورات او باشند، او را مانند پدر و برادر خود ميدانستند. با اين وصف دل همه را به دست آورده بود.
وقتي که شهيد دقايقي را با ساير فرماندهان سپاه آن زمان که با تيپ 9 بدر همکاري ميکردند مقايسه کنيم. ميبينيم روش و تعامل او بهتر از ديگران بود. از نظر فکري و فرماندهي و صبر و سعه صدر خيلي از ديگران بهتر بود. ميزان توانمندي او براي برقراري روابط دوستانه با ديگران بيشتر بود. در آن زمان ميانگين سني نيروهاي مجاهد عراقي بين 15 تا 70 سال بود. کساني که معاصر شهيد دقايقي بودند چه نوجوان و چه بزرگسال احساس ميکردند که با او روابط دوستانه و شخصي دارند. اين ويژگي و ساير ويژگيهاي شهيد دقايقي باعث شده بود که مورد اعتماد مجاهدين عراقي قرار گيرد. از زماني که شهيد دقايقي اعتماد سازي را آغاز کرد و مورد اعتماد مجاهدين عراقي قرار گرفت، عملياتهاي تهاجمي تيپ 9 بدر به طور منظم آغاز گرديد. شركت تيپ 9 بدر در عمليات بزرگ بدر اولين عمليات تهاجمي مجاهدين عراقي در جبههها به شمار رفت و اين برکت فرماندهي و اصرار شهيد دقايقي بود.
اين ويژگيها به مجاهدين عراقي انگيزه داد تا به شهيد دقايقي اعتماد کنند و در سايه فرماندهي او بجنگند. او با افرادي در درون تيپ بدر آشنا شد که واقعا با اخلاص و فداکار بودند. اغلب مجاهدين عراقي در آن برهه از عراق فرار کرده بودند و بخش ديگري هم آواره شده بودند، يا به دلخواه خودشان به ايران مهاجرت کرده بودند. در ميان آنها افراد بيسواد و افراد تحصيل کرده از قبيل پزشک، مهندس، درجه دار نظامي وجود داشت. از زماني که شهيد دقايقي اين اقشار مختلف را شناخت، با مديريت خود از اين توانمنديها بهره برداري کرد. به طور مثال واحد مهندسي تيپ بدر در مرحلهاي هشت مهندس داوطلب در اختيار داشت. شهيد دقايقي با ويژگيهاي منحصر به فردي كه داشت، توانست از خود يک شخصيت محوري در تيپ 9 بدر بسازد.
شهيد دقايقي با استناد به چه معياري فرماندهان گردانهاي تيپ 9 بدر را از ميان مجاهدين عراقي انتخاب ميكرد؟
همانگونه که به اين نکته اشاره کردم، شهيد دقايقي مجاهدين عراقي را از نزديک شناخت. متقاعد شد که مجاهدين افرادي فداکار و بسيجيان نمونه هستند. به همين خاطر کار بهره برداري از آنان را آغاز کرد. در تيپ امام صادق (ع) قبل از آمدن شهيد دقايقي، مسئوليت يک مجاهد عراقي در سطح جانشين فرمانده گردان بود. شهيد دقايقي بعد از عمليات بدر کار انتصاب فرماندهان گردانها را از ميان مجاهدين عراقي آغاز کرد. در عين حال اصرار داشت که مسئوليت واحدهاي اداري و ستادي را هم به دست مجاهدين عراقي بسپارد. حتي مسئوليت واحدهاي تدارکات، تبليغات و اداره عقيدتي و سياسي را به عهده برادران مجاهدان عراقي گذاشته بود. بعد از عمليات کربلاي 2 کار به جايي رسيد که مسئوليت ستاد تيپ را هم به يكي از مجاهدين عراقي سپرد. گمان کنم كه برادران مسئول قرارگاه منطقه هشت به اين انتصابها اعتراض کردند و گفتند که مسئول پرسنلي نبايد از مجاهدين عراقي باشد.
شهيد دقايقي نسبت به اين اعتراض چه واکنشي نشان داد؟
شهيد دقايقي آمد در درون تيپ واحد بسيج تشکيل داد و يک مجاهد عراقي را به نام ابو ابراهيم نجفي در رأس آن قرار داد كه در عملياتهاي بعدي به شهادت رسيد. او گفت كه 90 در صد نيروهاي بسيجي تيپ عراقي هستند. آنگاه مسئوليت ساير بخشها را به برادران سپاهي ايراني واگذار کرد. حتي قوانين و مقررات سپاه پاسداران را متناسب با اوضاع و احوال مجاهدين عراقي تعديل کرد. اصولا کوشيد هويت تيپ 9 بدر را صد در صد عراقي کند و اين کار را انجام داد. حضور برادران ايراني را در تيپ کاهش داد. اين راهکار فقط از قدرت مديريت شهيد دقايقي ناشي نميشد. بلکه به دليل ميزان اعتمادي بود که به مجاهدين عراقي داشت. براي افسران عراقي احترام خاص قايل بود و از آنها براي آموزش نيروهاي تيپ استفاده کرد. زماني که مسئله بهره برداري از اسيران آزاده عراقي در تيپ بدر مطرح شد. از افسران آزاده هم به خوبي استفاده کرد.
اشاره کرديد که مجاهدين عراقي، نيروهاي مؤمن و معتقدي بودند، بفرماييد كه نحوه جنگيدن آنها در جبههها چگونه بود؟
شكي نيست كه مجاهدين عراقي خيلي با انگيزه ميجنگيدند. چرا كه آنها براي رهايي کشورشان از شر يک رژيم مستبد ميجنگيدند. اين انگيزه قبل از آمدن شهيد دقايقي هم وجود داشت. مجاهدان عراقي اين احساس را داشتند که ديدگاههاي شهيد دقايقي به ديدگاههاي امام خميني (ره) نزديک است. ما بر اين عقيده بوديم كه شهيد دقايقي و آقاي محسن رضايي کانال ارتباطي تيپ 9 بدر با امام خميني (ره) هستند. به تعبيري اين احساس را داشتيم که از طريق شهيد دقايقي و آقاي رضايي با امام ارتباط عميق داريم. محوريت آقاي رضايي و شهيد دقايقي را يك محور پاک، دوست داشتني، مخلص، متدين و معتقد به امام ميدانستيم که به مجاهدين عراقي اعتماد کامل دارند. بعد از گذشت مدت کوتاهي احساس کرديم که شهيد دقايقي يکي از مجاهدين عراقي است. با يکايک ما آشنا شده بود. از اخلاق و رفتار و آداب و رسوم و دسنتهاي ما شناخت داشت. ضمن اينکه هيبت فرماندهي و مديريت خود را حفظ کرده بود، بكلي خودموني شده بود.
يکي ديگر از ويژگيهاي برجسته شهيد دقايقي، مشورت خواهي باكادرهاي سابقه دار تيپ بود. هميشه در تصميم گيريها با مجاهدين عراقي مشورت ميکرد. اين مشورت خواهي خيلي خوب به مجاهدين انگيزه مقاومت و پايداري ميبخشيد. اصولا تصميمات سرنوشت سازي که اتخاذ ميشد به طور مشترک بود. با وجودي که او به عنوان فرمانده و تصميم گيرنده نهايي بود، ولي تصميم گيريهاي او با مشورت مجاهدين عراقي اتخاذ ميشد. شهيد دقايقي در هنگامه عمليات در پيشاپيش مجاهدين حرکت ميکرد. به طور مثال در جريان عمليات کربلاي پنج پيش از اينکه نيروهاي مجاهد عراقي وارد منطقه صالحيه شوند، شهيد دقايقي به شهادت رسيد. اين يک نکته مهمي است كه او در همه عملياتها پيشاپيش مجاهدين حرکت ميکرد. معمولا رزمندگان و مجاهدان به فرماندهاي اعتماد پيدا ميکنند که آن فرمانده پيشاپيش آنها حرکت ميکند و نه پشت سر آنها.
ايده بهره برداري از آزادگان عراقي در جنگ توسط چه كسي مطرح شد؟
مجاهدين عراقي بعد از عمليات بزرگ بدر، در عمليات قدس چهار و عمليات عاشوراي چهار شرکت کردند. شهيد دقايقي بعد از اين عمليات با کادر تيپ 9 بدر جلسهاي تشکيل داد و درباره لزوم توسعه تيپ بدر صحبت کرد. در آن جلسه صحبت شد که تعداد زيادي از اسيران عراقي که در اردوگاهها و کمپهاي نگهداري اسرا در ايران بسر ميبرند افرادي متدين هستند. تعداد زيادي از آنها با نيروهاي ايراني نجنگيده و خود را تسليم کردهاند. تعداد زياديشان هم از جنگ فرار کرده و به جمهوري اسلامي پناه آورده بودند. شهيد دقايقي با تيزهوشي که داشت طرح بهره برداري از اين اقشار از اسيران عراقي را گرفت و به منظور بهره برداري از آنها با فرماندهي سپاه پاسداران آقاي محسن رضايي و مسئولان کميته نگه داري اسراي عراقي تماس بر قرار کرد. بي ترديد نبايد در اين بحث نقش شهيد آيت الله سيد محمد باقر حکيم را که در کميسيون اسراي عراقي عضويت داشت ناديده گرفت. مقام هاي ياد شده پس از بررسي اين طرح به اين نتيجه رسيدند که ابتدا و به عنوان نمونه افراد مشخصي از اسيران عراقي را آزاد نمايند و از آنها در تيپ 9 بدر بهره برداري کنند. اولين گروهي که آزاد شدند به پادگان مجاهدين عراقي در شهر سنقر انتقال يافتند.
در آن زمان مسئوليت بخش فرهنگي دوره بازآموزي مجاهدين عراقي را به عهده داشتم و برادر ابو احمد المقدم که در حال حاضر يکي از فرماندهان ارتش عراقي ميباشد مسئول نظامي آن دوره بود. قبل از اينکه من و ابو احمد وارد پادگان سنقر شويم، آزادگان عراقي دو روز قبل وارد آنجا شده بودند و پيرامون آنها سيم خاردار کشيده بودند تا به نظر مسئولان كميته اسرا، فرار نکنند. دقيقا مانند زندان. من و برادر ابو بهاء نسبت به اين سيم خاردار اعتراض کرديم. وقتي هم که شهيد دقايقي به آنجا آمد و به او گفتيم که ما با نگهداري آزادگان در ميان سيم خاردار مخالفيم. اگر قرار است به مجاهدين بپيوندند، پس چرا پيرامون آنها سيم خاردار کشيدهاند؟ ما حاضر نيستيم آنها را تحويل بگيريم. شهيد دقايقي اين موضوع را پيگيري کرد و به مسئولان ذيربط ابلاغ کرد و اصرار ورزيد که با آنها به عنوان مجاهد عراقي تعامل شود.
در جلسهاي که با مسئول امنيتي آزادگان تشکيل شد گفته شد که تعداد زيادي از اسيران عراقي اظهار ندامت کرده و در داخل اردوگاهها خود را «توابين» ناميدهاند و در صورت آزادي آنها به تيپ 9 بدر بپيوندند. ما به ميمنت نام حر بن يزيد رياحي از آن پس آنها را «حُر» يعني آزاده نام گذاري كردهايم. درست است که اين افراد تواب ناميده شدهاند، ولي وقتي تواب ناميده ميشوند که هنوز در اردوگاههاي اسارت بسر ميبردند. اما اگر با موافقت مسئولين سپاه آزاد شدند و به تيپ 9 بدر پيوستند دليلي ندارد كه آنها را همچنان درون سيم خاردار نگه داري كنيم. لذا بايد آزاده تلقي شوند. به هر حال شهيد دقايقي اولين دوره بازآموزي اين آزادگان را دوره «حمزه سيد الشهداء» (ع) نامگذاري کرد و از شرکت کنندگان اين دوره در عمليات کربلاي 2 بهره برداري كرد اين آزادگان در اين عمليات مانند ساير مجاهدين عراقي جنگيدند و تعداد 12 تن از آنان به شهادت رسيدند.
شهيد اسماعيل دقايقي بعد از موفقيت اين تجربه همچنين از دومين و سومين دوره بازآموزي آزادگان عراقي، دو گردان ديگر تشکيل داد كه نيروهاي آن در قالب يک گردان در عمليات کربلاي پنج شرکت کردند. اسماعيل در آن سه دوره بازآموزي توجه خود را معطوف افسران و درجه داران آزاده عراقي کرد و در اين زمينه گامهاي بلندي براي پايه گذاري ارتش مستقل آينده عراق برداشت. اگر چه تعداد آزادگان عراقي زياد نبود ولي شهيد دقايقي با دورنگري، چشم انداز پايه گذاري ارتش آينده عراق را در سر ميپروراند.
هيچ وقت به عملكرد شهيد دقايقي اعتراض نميكرديد؟
همانگونه كه قبلا به آن اشاره كردم شهيد دقايقي خيلي از كارهاي تيپ 9 بدر را با مشورت مجاهدين عراق انجام ميداد. ولي گاهي با برخي از عملكردهاي او كه اعتراض ميكرديم، با دليل قانع كننده ما را به قبول آن متقاعد ميكرد. به طور مثال روزي ما تعدادي از مجاهدين عراقي نسبت به واگذاري مسئوليت به برادر مجاهد ابو احمد مقدم به شهيد دقايقي اعتراض کرديم و به او گفتيم که تعيين نامبرده به عنوان مسئول ما کار درستي نيست. آن روز در يکي از کانتينرهاي پادگان شهيد غيور اصلي اهواز نشسته بوديم كه او با شنيدن اعتراض ما عصباني شد و اولين بار بود که او را عصباني ديدم. بعد به ما گفت که شما با اين طرز فکر ميخواهيد در عراق انقلاب کنيد؟ با اين طرز فکر نميتوانيد انقلاب کنيد. بايد موقعيت هر يک از اين افسران را حفظ کنيد. هويت و جايگاه افسر و سرباز عادي بايد محفوظ بماند. با اين وصف اين قشر از نظاميان عراقي هم صميمانه به شهيد دقايقي علاقمند شدند و با هر يك از مجاهدين و آزادگان روابط صميمانه برقرار کرد.
شخصا چه خاطره اي از شهيد دقايقي داريد؟
با توجه به مسئوليتي که درتيپ 9 بدر داشتم و يکي از نزديکان شهيد دقايقي به شمار ميرفتم. خاطرات زيادي از او دارم. ابتدا در واحد مهندسي تيپ فعاليت داشتم و در واپسين روزهاي حيات شهيد دقايقي مسئول تبليغات شدم. شهيد دقايقي از آگاهي سياسي نسبتا بالايي برخوردار بود. بينش سياسي او بسيار عالي بود. در درجه اول از صحنه سياسي عراق شناخت کامل داشت. يکي از نکات مهم راهکار شهيد دقايقي اين است که روابط او فقط با مجاهدين عراقي محدود نبود. چه او با همه اقشار سياسي معارض عراقي مقيم جمهوري اسلامي ايران ارتباط برقرار کرده بود. در آن مرحله حدود 200 هزار عراقي در ايران بسر ميبردند که شهيد دقايقي با اغلب محافل مهاجران و آوارگان عراقي روابط انساني داشت. او اولين کسي بود که به اردوگاههاي محل اسکان آوارگان عراقي توجه کرد. خارج از بحث اداري از اردوگاهها بازديد به عمل ميآورد و براي بهبود زندگي آوارگان امکانات مهندسي و رفاهي به اردوگاهها ارسال ميکرد.
شهيد دقايقي از محافل و حسينيههاي عراقيهاي مقيم قم و تهران بازديد به عمل ميآورد و سخنراني ميکرد. روابط او با شخصيتهاي سياسي و احزاب معارض عراقي خيلي روشن و صميمانه و بر اساس احترام متقابل بود به ويژه با شخصيتهايي که در تيپ 9 بدر تأثير گذار بودند. او با آن شخصيتها مينشست و سياست و راهکارهاي خود را شرح ميداد و تبادل نظر ميکرد. هميشه توصيه ميکرد که تيپ بدر به همه گروههاي معارض عراقي تعلق دارد. بشرط اينکه به حزب گرايي و گروهگرايي در تيپ بدر دامن نزنند. شهيد دقايقي مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را تنها نهاد رسمي دربرگيرنده احزاب و گروههاي معارض عراقي ميدانست و به طور مستقيم با آن ارتباط داشت. بر اين اساس به ما توصيه ميکرد که رسما با مجلس اعلا كه گويا دولت در تبعيد بود همکاري کنيم. در عين حال توصيه ميکرد به ساير احزاب و گروههاي سياسي احترام قايل شويم بشرط اينکه فعاليتهاي فرهنگيشان را در تيپ بدر متوقف کنند. گروهها و احزاب سياسي معارض هم ديدگاههاي شهيد دقايقي را محترم شمردند و روابط خود را با او حفظ کردند، و براي تصميم گيريهاي فرماندهي تيپ 9 بدر احترام قايل شدند. لذا بسياري از علما و شخصيتهاي سياسي و مردمي و مسئولان احزاب عراقي همواره از تيپ بدر بازديد به عمل ميآوردند.
اين گفته چه انداره واقعيت دارد که مجاهدين عراقي شهيد اسماعيل دقايقي را به عنوان صدر دوم ناميده بودند؟
اين نامگذاري بعد از شهادت اسماعيل دقايقي اتفاق افتاد. ما مجاهدين عراقي شهيد دقايقي را خيلي دوست داشتيم و براي او احترام خاص قايل بوديم. شهادت او به شدت ما را اندوهگين کرد. من شخصا بعد از شهادت شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر چنين احساسي داشتم. شهيد صدر مانند ستون خيمه ما در داخل عراق بود. مرجع تقليد و رهبر ديني ما بود. شهادت مظلومانه او ما را يتيم کرد. اکثر نيروهاي مردمي عراق تا اين لحظه همچنان براي شهادت مظلومانه شهيد صدر افسوس ميخورند. شهادت صدر داغي بر دلهاي مجاهدين عراقي گذاشته است. هنگامي که اسماعيل دقايقي هم به شهادت رسيد، مجاهدين و همه آزادي خواهان عراق را داغدار كرد. مجاهدين را يتيم کرد. پس از شهادت اسماعيل دقايقي دوباره احساس يتيمي کرديم. همانگونه که با شهادت آيت الله صدر احساس يتيمي کرده بوديم. لذا پيامدهاي ناگوار از دست دادن شهيد دقايقي و شهيد صدر همچنان بر سر مجاهدين عراقي سايه افکنده است. احساس ميکنم نيروهاي سابق تيپ 9 بدر اکنون هم همين احساس را دارند. چرا که شهيد دقايقي بخشي از مظلوميت مردم مسلمان عراق را بر دوش داشت. هرگاه از شهيد دقايقي ياد ميکنند با اندوه و افسوس از او ياد ميکنند. البته حق او به عنوان يک سردار بزرگ جبهه و جنگ ادا نشده است.
همانگونه كه ميدانيد هر يك از لشكرها و سپاههاي شرکت کننده در دفاع مقدس به يك استان تعلق دارد و هر استاني ياد سرداران شهيد خود را به خوبي گرامي و زنده نگه ميدارد. ولي چون شهيد دقايقي به تيپ 9 بدر تعلق داشت و مجاهدين عراقي مظلوم واقع شده بودند، شهيد دقايقي هم تا حدودي مظلوم واقع شده است. شکي نيست که جهاد و پيکار شهيد دقايقي در قالب تيپ بدر به نمايندگي از سوي جمهوري اسلامي ايران خيلي جدي و کيفي بوده است. در اين جهاد خستگي ناپذير مجاهدين عراقي هم سهمي داشتهاند. به ويژه در زمينه تشکيل تيپ 9 بدر. ولي شهيد دقايقي نماد اين تيپ بوده است. يعني پرچمدار نهضت اسلامي عراق بوده است. به طور مثال وقتي از نهضت امام حسين (ع) صحبت ميکنيم، معتقديم كه پرچمدار اين نهضت حضرت ابا الفضل العباس (ع) بوده است. اگر خواسته باشيم درباره پرچمدار تيپ بدر صحبت کنيم بايد به دو دستان قطع شده شهيد دقايقي اشاره کنيم.
احساس ميكنم هنگامي كه درباره شهيد دقايقي صحبت ميکنيد، انگار يكي از عزيزان خود را از دست دادهايد.... اين طور نيست؟
در حقيقت من آخرين فرزند خانوادهام هستم. وقتي که مادرم را از دست دادم حدود 26 ساله بودم و احساس حزن و اندوه کردم که همچنان اين احساس را دارم. زماني که شهيد صدر و شهيد دقايقي را از دست دادم همين احساس را داشتم. من همچنان با احساس حزن و اندوه زندگي ميکنم. شايد روزي نيست که به ياد اسماعيل دقايقي نباشم. اكنون هم وقتي دو تن از مجاهدين سابق تيپ بدر در کنار هم مينشينند حتما از شهيد دقايقي به نيكي ياد ميکنند. او را پدر و برادر و فرمانده خود ميدانند. مانند مادري دلسوز و مهربان ميدانند. خداوند او را رحمت کند.
رمز موفقيت شهيد دقايقي را در تيپ 9 بدر در چه ميدانيد؟
من معتقدم که شهيد دقايقي يک شخصيت قوي بود و انتخاب او هم به فرماندهي اين تيپ كار حساب شده و دقيق بوده است. همچنين معتقدم که اوضاع صحنه عراق او را تحت تأثير قرار داد. مظلوميت و جهاد ملت مسلمان عراق نقش بسزائي در تبلور راهکار و مديريت شهيد دقايقي در تيپ 9 بدر داشت. شايد شخصيت شهيد دقايقي در مراحل گذشته نمايان نشده بود. ولي با آمدن او به تيپ بدر اين شخصيت کاملا تبلور يافت. با همه ويژگيهايي که به آن اشاره کردم شجاعت، اعتقاد، اخلاص، اعتماد و ذوب بودن او در شخصيت امام خميني (ره) از او يک فرمانده به تمام معني واقعي به وجود آورده بود. بعد از عمليات عاشوراي 4 ما را در منطقه هور الهويزه گردهم آورد و به ما گفت که امروز قرار است امام خميني (ره) سخنراني کنند كه در برنامه اخبار ساعت 14 راديو پخش ميشود. او افزود که امام در اين سخنراني از مسئولان ميخواهد که در کار عمليات در جبهه وقفهاي ايجاد نشود. لذا بر ما واجب است كه وظايف مان را ادامه دهيم.
شهيد دقايقي سپس از ما نظر خواهي کرد که ديدگاهتان درباره رهنمودهاي امام (ره) چيست؟ برادراني که در جلسه حضور داشتند همه اعلام آمادگي کردند و شهيد دقايقي پس از چند روز نيروهاي تيپ را به کردستان انتقال داد تا در داخل خاك عراق به عمليات دست بزنند. از ميان مجاهدين عراقي يك يگان رزمي و چريكي به نام «نيروهاي امام خميني» تشکيل داد که اين نيروها به داخل عراق نفوذ کرده و به مدت سه ماه در منطقه کردستان مستقر شدند. شهيد دقايقي علاوه بر فعاليت نظامي کلاسيک در جبههها يک نوع کار نهضتي را نيز در داخل خاک عراق آغاز کرده بود. يعني از نهضت همگاني و فراگير مردم عراق بر ضد رژيم صدام بحث را شروع کرده بود. مجاهدين را تشويق ميکرد به امکانات دروني خود تکيه کنند و جمهوري اسلامي ايران هم از آنها پشتيباني خواهد کرد. درباره سرنوشت ملت عراق پس از سرنگوني صدام ميانديشيد. يعني با دورنگري درباره سرنوشت مردم عراق پس از صدام بحث ميکرد. همواره تأکيد ميکرد که مجاهدين عراقي بايد در تعيين سرنوشت آينده عراق نقش حياتي داشته باشند.
بعد از گذشت 26 سال از شهادت اسماعيل دقايقي، اکنون درباره او چگونه فکر ميکنيد؟
شهيد دقايقي آدم با هوش و عاقل بود. او در عين حالي که عاشق آرمانهاي امام (ره) و انقلاب اسلامي بود، معشوق مجاهدين عراقي هم بود. ما هميشه بر اين عقيده بوديم که آدم خدمتگزاري است و دوست دارد به مبارزات ملت ستمديده عراق خدمت کند. يعني بين مجاهدين عراقي و شهيد دقايقي يک نوع احساس متقابل وجود داشت. بر اين اساس مجاهدين عراقي تحت فرماندهي شهيد دقايقي فداکاري و جانثاري وصف ناپذيري به عمل آوردند. آنها خود را در مسلخ عشق قرباني کردند. مجاهدين عراقي تنها در دوران دفاع مقدس حدود يک هزار شهيد تقديم آرمان خود کردند. شهيد دقايقي ما را دوست داشت و ما او را دوست داشتيم. او خود را فداي آرمان مقدس ما کرد و ما نيز خود را فداي او کرديم. اين فداکاري متقابل عملا يکي از نشانههاي صدور انقلاب اسلامي بود. اگر خواسته باشيد انقلاب را صادر کنيد، بياييد انديشه امام (ره) را به وسيله راهکار شهيد دقايقي و جوانان امثال او صادر کنيد.
آخرين سخن شما درباره شهيد دقايقي چيست؟
با وجودي که شهيد دقايقي حدود يک سال و ده ماه ميان ما بود و فرماندهي تيپ بدر را به عهده داشت. ولي در اين مدت کوتاه توانست تيپ بدر را سازماندهي کند. کار بزرگي را پايه گذاري کرد. مجاهدين عراقي در عملياتي که به فرماندهي شهيد دقايقي شرکت کردند اين عمليات را بهترين تجربه در تاريخ جهاد خستگي ناپذير خود ميدانند. شجاعت و بردباري را از او آموختند. در عمليات کربلاي 2 حدود 120 مجاهد عراقي به شهادت رسيدند. اين تعداد شهيد محافل عراقي مقيم ايران را تکان داد. شهيد دقايقي همه عراقيها در شهرهاي مختلف ايران را براي شرکت در تشييع پيکرهاي پاک اين شهيدان بسيج کرد. بعد از شهادت اين مجاهدين، ميزان داوطلبان عضويت در تيپ 9 بدر به طرز چشمگيري افزايش يافت. او آدم متدين و مخلص و مطيع فرامين امام خميني (ره) بود.
در صورت امكان چند جمله هم به زبان فارسي درباره شهيد دقايقي سخن بگوييد....
روزي همراه شهيد دقايقي در جمع رزمندگان در هور الهويزه بودم و براي ما چاي آوردند و يکي از جوانان گفت من چاي نميخورم. شهيد دقايقي از او پرسيد سيگار هم نميکشيد؟ آن جوان گفت خير سيگار هم نميکشم.
دقايقي از او پرسيد: مجرد يا متأهل هستيد؟
آن جوان گفت مجرد هستم.
شهيد دقايقي به او گفت: «شما چه جور رزمنده هستي؟ نه متأهل هستي و نه سيگار ميکشي و نه چاي ميخوري؟».
خاطره ديگري كه از شهيد دقايقي دارم اين است كه وقتي که قرار شد دو گردان از تيپ 9 بدر را به داخل خاک عراق اعزام کند، فصل زمستان و برف باران بود. گردان امام موسي کاظم (ع) و گردان شهيد بهشتي را در قالب يک گردان ادغام و آن را گردان امام خميني (ره) نامگذاري کرد. نيروهاي اين گردان نتوانستند به اهدافشان برسند و عقب نشيني کردند. در حين عقب نشيني خسته بودند و لازم بود از ارتفاعات عبور کنند تا وارد خاک ايران شوند. شهيد دقايقي كه همراه نيروها حركت ميكرد اسلحه و مهمات افرادي را که خسته شده بودند به دوش گرفت و در پيشاپيش آنها از کوه بالا رفت.
اين حرکت ميزان تواضع او را نشان ميدهد. شهيد دقايقي همانگونه که قبلا به آن اشاره کردم از ميزان آگاهي بالايي برخوردار بود. از رفتار مجاهدين عراقي به شدت مراقبت ميکرد. ميتوان گفت که آنها را زير ذره بين داشت و ذهن و فکر آنها را از نظر اعتقادي پرورش ميداد. با وجودي که يک شخص نظامي بود اما به تربيت عقيدتي خيلي اهميت قايل بود. تبليغات و اطلاع رساني را خيلي حايز اهميت ميدانست. هميشه اهل مطالعه بود. همواره اوضاع و احوال عراق و مردم آن كشور را جويا ميشد. به جمع آوري اطلاعات نظامي اکتفا نميکرد. بلکه از عموم اوضاع عراق اطلاعات جمع آوري ميکرد. با اين وصف ميتوان گفت که يک شخصيت جامع و چند بعدي داشت.