شهید «محمدعلی بینائیانسفید» دومین روز خرداد ۱۳۴۳ در روستای کلاتهرودبار به دنیا آمد. میگفت: تا جان دارم جبهه را رها نمیکنم. میخواست که کامش به شهادت شیرین شود. سرانجام نهمین روز از روزهای گرم مرداد...
شهید «مختار کاویانی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «و شما برادران همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید و هیچ وقت دست از یاری امام نکشید...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در نویدشاهد ببینید.
همرزم شهید «نوروزعلی اکبریچاشم» نقل میکند: «به عنوان فرمانده دسته گذاشتمش. تواناییهای خوبی داشت. گفت: پدرشون رو درمییاریم و نمیگذاریم منافقین بیان جلو. چند بار این جمله را تکرار کرد. از دلم گذشت:...
جانباز «علی تاجی» که نوجوانی کم سن و سال بود و پدر به ایشان اجازه حضور در جبهه را نمیداد با شروع عملیات شیاکوه از خانه فرار کرد و راهی جبهه شد. در همان عملیات از ناحیه پا به مجروحیت رسید اما قرار نبود...
پدر شهید «حسین امانیوارمرزانی» نقل میکند: «بهش گفتم: ممکنه اسیر بشی. گفت: قبول دارم. گفتم: ممکنه شهید بشی. با خوشحالی گفت: آرزومه! اینها را که شنیدم، بوسهای به پیشانیاش زدم. گفتم: برو در پناه خدا!»
شهید «محمد شفیع فیضی زاده» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که مرداد ۱۳۶۲ در جبهه مهران عملیات والفجر ۳ جاویدالاثر و پس از ۴۱ سال غربت اردیبهشت ۱۴۰۳ پیکر این شهید والامقام شناسایی شد. همسر گرانقدر شهید...
شهید «علی سلامی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «در شگفتم از آن کسی که سرای فانی را آباد میکند و سرای جاویدان آخرت را رها میکند...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در نوید شاهد ببینید.
مادر شهید مدافع سلامت «لیلا بهمنزاده» میگوید: «مادر خوبی برای بچههایش بود. با من و پدرش خیلی خوب بود، خداروشکر میکنم که هیچکس از دخترم ناراضی نیست. یک روز که پیش شهید بودم گفت مادر حالم خوب نیست و...
شهید «حمیدرضا مستفیضی» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «بشتابید به سوی کاروان امام حسین(ع) و یاری امام عزیزمان کنید که راه سعادت همین است...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در نویدشاهد ببینید.
شهید «عبدالعلی منتشر» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «همیشه و در هر حالی خدا را به یاد داشته باشید...» موشن گرافی تولد این شهید بزرگوار را در نویدشاهد ببینید.
مادر شهید «سید مهدی احمدپناهی» نقل میکند: «سید مهدی نشانهای نداشت. به او گفتم: مهدیجان! سلامم رو به مادرت زهرا برسون و بگو روز قیامت گوشه چشمی به من گناهکار رو سیاه کنه.»
«رضا کاوند» فرزند شهید والامقام «جلال کاوند» که در زمان شهادت پدرش تنها هفت سال داشته، در خصوص شهادت و خاکسپاری پدرش خاطرهای را تعریف کرده که در ادامه آن را میخوانید.
شهید «رستم گوشه نشین» در گوشهای از وصیت خود مینویسد: «برادران و خواهران این دنیا، دنیای آزمایش است و همه میدانیم که هیچکدام ماندگار نیستیم. مواظب باشیم پرونده ما سفید باشد...» موشن گرافی تولد این شهید...
کتاب «ف. ال. 31» با رزمندگانی مواجه میشویم که هر کدام، در مقطعی عضو لشکر عاشورا بودند و توفیق همنشینی و همسنگری با شهید باکری را داشتند و برخی از آنان شاهد شهادت او بودند.
کتاب «سربه زیر و سخت؛ روایت زندگی شهید محسن حیاتپور» نوشته «سوسن رادمان» است. حیاتپور، معاون گردان تخریب لشکر 27 محمد رسولالله بود. کتاب از کودکی، نوجوانی و جوانی حیاتپور را روایت میکند که توسط نشر 27 بعثت منتشر شد.
بعدازظهر از جزیره بازگشتیم. در مقر خاکی لشکر عاشورا با برادر (مهدی) باکری صحبت کردیم و به اینتصمیم رسیدیم که تیپ بیتالمقدس در کنار لشکر عاشورا مستقر شود.