حاجي براي اينكه بفهمد وضعيت روحي و ايماني رزمنده هاي گردان يا رسول ا... (ص) در چه سطحي است، موقع اذان صبح به گشت و گزار در محوطه گردان مي پرداخت؛ شبي براي خواندن نماز صبح بيدار شدم و او را ديدم كه نزديك چادرمان ايستاده. حاج حسين جلو آمد و مرا سفارش به خواندن نماز اول وقت كرد.
شبي در چادرمان، مراسم عزاداري گرفته بوديم. پس از شروع مداحي، حاجي را سر به سجده ديدم كه چنان شروع به گريه و زاري مي كند كه گويا يكي از بستگان درجه يك او تازه فوت كرده است.
قبل از اينكه براي شركت در عمليات ماووت عراق به كردستان برويم، حاجي در مراسم صبحگاه هفت تپه ( كه كليه نيروها و گردان هاي تابع محور 1 حضور داشتند) شروع به سخنراني كرد. ابتداي حرفش را با دادن سلام به ائمه(ع) و شهدا آغاز نمود.
او در اين سخنراني از اول تا آخر مدام اشك ريخت، بطوري كه جمعي از دوستانش مي گفتند: حاجي با اين روحيه اش سرانجام شهيد مي شود. حاجي در همان عمليات شهيد شد و به سوي خدايش رفت.
راوي: نصر ا... فرهودي، همرزم شهيد
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده