عزاداري خالصانه
شنبه, ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۱۹
خاطره ای از شهید حاج حسین بصیر
سال 64 در نزديكي فاو بوديم. محل استقرار گردان يا رسول(ص) به خط دشمن خيلي نزديك بود. چند روزي به محرم مانده بود كه رزمنده ها خودشان را آماده عزاداري سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين (ع) مي كردند؛ اما حاجي(فرمانده گردان) شديداً به دليل نزديك بودن مقر با خط دشمن، مخالفت مي كرد. حق هم داشت. دشمن در آن روزها مدام به طرفمان خمپاره مي زد. بعد از چند روز اصرار رزمنده ها، حاجي بالاخره با اين كارشان موافقت كرد. هر شب 2 الي 3 ساعت عزاداري صورت مي گرفت كه حاج حسين خودش مداحي مي كرد. او دستور داده بود كه آنها در يك نقطه جمع نشوند، چون ممكنه در لحظه اصابت خمپاره هاي دشمن، زخمي شوند. آن شب ها به ياد ماندني بودند و دشمن كه صدايمان را مي شنيد، مدام خمپاره مي زد. در اين 10 الي 12 شب محرم هيچگونه حادثه اي براي گردان رخ نداد.
راوي: حبيب ا... اعظمي، همرزم شهيد
سال 64 در نزديكي فاو بوديم. محل استقرار گردان يا رسول(ص) به خط دشمن خيلي نزديك بود. چند روزي به محرم مانده بود كه رزمنده ها خودشان را آماده عزاداري سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين (ع) مي كردند؛ اما حاجي(فرمانده گردان) شديداً به دليل نزديك بودن مقر با خط دشمن، مخالفت مي كرد. حق هم داشت. دشمن در آن روزها مدام به طرفمان خمپاره مي زد. بعد از چند روز اصرار رزمنده ها، حاجي بالاخره با اين كارشان موافقت كرد. هر شب 2 الي 3 ساعت عزاداري صورت مي گرفت كه حاج حسين خودش مداحي مي كرد. او دستور داده بود كه آنها در يك نقطه جمع نشوند، چون ممكنه در لحظه اصابت خمپاره هاي دشمن، زخمي شوند. آن شب ها به ياد ماندني بودند و دشمن كه صدايمان را مي شنيد، مدام خمپاره مي زد. در اين 10 الي 12 شب محرم هيچگونه حادثه اي براي گردان رخ نداد.
راوي: حبيب ا... اعظمي، همرزم شهيد
نظر شما