يکشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: نشست نقد و بررسي كتاب «مباني منطقي استقراء و جايگاه آن در آراي كلامي شهيد صدر»، چهارشنبه 23 فروردين با حضور دكتر غلامرضا ذكياني، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي و از مؤلفان اين كتاب و دكتر محمد سعيدي مهر عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس و دكتر مالك شجاعي، كارشناس و مجري اين نشست در سراي اهل قلم برگزار شد.


اكنون بخش هايي از سخنراني هاي اين نشست را با هم مي خوانيم.

شجاعي: آثار و انديشه هاي شهيد صدر مورد بي توجهي است

كتاب مباني منطقي استقراء تلاش مي كند تا در سه فصل به بحث درباره ديدگاه شهيد صدر در باب مسأله استقراء ـ كه يكي از مسائل مهم در ادبيات فلسفه علم و به نوعي در روش شناسي علم است ـ بپردازد و ضمن تقرير نقدهايي كه مرحوم شهيد صدر در رويكرد عقلگرايانه و تجربه گرايانه به مسأله استقراء دارد ـ ضمن طرح ديدگاه ايجابي شهيد صدر و نوآوري هاي ايشان در باب استقراء ـ در فصل سوم كتاب كه به نظر مي رسد مهم ترين فصل كتاب و كار جدي مؤلفان باشد، در واقع تقرير و تفصيل لوازم كلامي يا الهياتي يا به فلسفه ديني ديدگاه شهيد صدر در حوزه منطق باشد.

در ايران معاصر ـ همان گونه كه مؤلف در مقدمه كتاب به آن اشاره كرده ـ به دلايل و عللي به شهيد صدر كمتر پرادخته شده است.

مستحضريد كه ادبيات ديني و كلامي بعد از انقلاب عمدتا متأثر از آثار مرحوم علامه طباطبايي و شاگردان ايشان بوده و جالب است كه يكي از دلايل بي مهري يا كم توجهي به متفكراني مثل شهيد صدر، اتفاقا همين غلبه نگاهي است كه عمدتا از آثار علامه طباطبايي و شهيد مطهري است كه از قضا در مسأله استقراء نيز به نظر مي رسد كه آن بزرگواران با شهيد صدر همداستان نباشند.

تا آنجا كه بنده بررسي كرده ام، در ايران درباره شهيد صدر كار جدي انجام نشده و تنها كتاب مباني منطقي استقرائي شهيد صدر ​ سال 1359 توسط آيت الله سيداحمد فهري ترجمه شده است.

كتابي كه بنده از كتابخانه دانشگاه تهران به امانت گرفتم، از زمان تأليف تاكنون بيش از 3 بار به امانت گرفته نشده است كه نشان از اقبال كم به اين اثر است.

مجله حوزه، يك شماره از خود را به شهيد صدر اختصاص داده و ويژه نامه خوبي در مورد ايشان منتشر كردند و آرا و انديشه هاي ايشان را مورد نقد و بررسي قرار دادند.

شهيد صدر در ايران بيشتر به خاطر آثار اقتصادي و اصولي شناخته شده اند و هم اكنون نيز كتاب حلقات شهيد صدر در برخي از مدارس حوزوي تدريس مي شود، اما آراي شهيد صدر در حوزه منطق و فلسفه و ابتكارات اين حوزه ها كمتر مورد اعتنا بوده است.

اهميت كتاب «مباني منطقي استقراء و جايگاه آن در آراي كلامي شهيد صدر»، در اين است كه مؤلفان آن تلاش كردند تا طرح جديدي را در مباحث كلام جديد داشته باشند، از اين جهت كه به تبع شهيد صدر كوشيده اند تا كاربرد رويكرد استقرائي را در مباحث الهياتي مانند اثبات وجود خدا و نبوت نشان دهند و همچنين روش شهيد صدر را در ديگر مباحث كلامي بازسازي كنند.

بويژه از دهه 60 به اين طرف، روش عقلاني در ميان استادان ما حاكم شده است و پرداختن به چرايي حاكم شدن اين روش و امكان روي آوردن به روش استقراء بحث مباركي است.

دكتر ذكياني قرآن را نيز داراي روش استقرائي مي داند كه البته بررسي اين موضوع، بسيار پيچيده است.

به اعتقاد بنده، شهيد صدر در دوره اي مي زيست كه ساينتيسيزم (علم گرايي) و پوزيتيويسم در اوج خود بودند بنابراين بعيد نيست كه وي بدون اين كه بخواهد، از اين روش ها متأثر شده و روش استقراء را پيش گرفته باشد. با اين توضيح نبايد تنها چنين تصور كرد كه شهيد صدر روش استقراء را از قرآن اخذ كرده بود.

سعيدي مهر: جاي تحليل و نقد خالي بود

اين اثر دشوارياب و پيچيده است. شايد يكي از دلايل استقبال نكردن از اين كتاب ها، دشواري آنها باشد. همت خانم جان نثاري و آقاي ذكياني در نگارش و تدوين اين اثر، ستودني است.

يكي ديگر از كارهاي ارزشمند نويسندگان كتاب، جستجو در آثار شهيد صدر براي يافتن استفاده هاي ابتكاري او از روش استقراست.

نويسندگان كتاب هر يك از منابع را شماره گذاري و در انتهاي كتاب آنها را ذكر كردند، به همين دليل براي دانستن منبع يك مطلب مدام بايد به انتهاي كتاب مراجعه كرد كه همين موضوع مطالعه كتاب را مشكل مي كند، البته به نظر مي رسد اين شيوه اي غربي است كه گويي به ما ايرانيان تحميل شده است.

گاهي مطالبي از يك فيلسوف يا متفكر در اين كتاب نقل شده است و به منابع اصلي ارجاع داده نشده كه بهتر بود اين كار با منابع اصلي انجام مي شد؛ مثلا در صفحه 38 بحثي به ارسطو نسبت داده شده است كه ما مرجع اين بحث را از تاريخ فلسفه كاپلستون در كتاب مي بينيم كه بهتر آن بود با توجه به آن كه در فهرست منابع، آثار ارسطو را هم داريم، به خود آثار ارسطو ارجاع داده مي شد.

در همين خصوص نقطه ابهامي براي بنده پيش آمد كه در واقع به استناد حرف هاي شهيد صدر و كاپلستون نسبت داده شده با ارسطو كه او مبناي همه گزاره هاي اوليه را استقراي تام مي داند كه اين مقداري براي خود من نيز ادعايي نامأنوس بود و بعد به نظرم آمد كه با برخي مطالب كتاب هم سازگار نيست؛ مثلا در صفحه 42 نوشته شده كه «ارسطو به وجود و معارف عقلي يا پيشين كه مستقر از حس و تجربه هستند و به نحو پيشين براي عقل حاصل شده اند، معتقد است.»

در صفحه 49 كتاب نيز پانوشتي داريم كه البته اگر جلوتر عنوان مي شد؛ بهتر بود، در آن پانوشت آمده است: «ارسطو معارف عقلي را به 2 دسته تقسيم مي كند: معارف اوليه و ثانويه...»، كه اين ابهام هست كه ما بگوييم گزاره هاي اوليه در ارسطو ريشه اش استقرائات تام است كه اين مسأله در كتاب براي شخص من نيز سؤال بود؛ مثل اين كه ما بگوييم اصل اجتماع نقيضين كه مبنايش استقراي تام است، اين خود نياز به توضيح دارد.

گزارشي مختصر و نسبتا دقيق از ديدگاه هاي صدر در اين اثر بيان شده است، اما اين امكان نيز وجود داشت كه يك بازخواني از نظريه او ارائه شود.

در نظر داشته باشيم كه بازخواني فراتر از مروري تحليلي است. بهتر بود درباره برخي بحث هاي پيچيده، تحليل و نقد نيز صورت مي گرفت. همچنين برخي مباحث كتاب نيز در هاله اي از ابهام قرار دارند كه نيازمند بازخواني است. در فصل دوم نيز مطلبي مهم، نيمه كاره رها مي شود.

به اعتقاد بنده، در استفاده از روش عقلاني و استقرايي در مباحث ديني بايد به يك تعادل و تناسب برسيم نه اين كه به صورت صفر و يك به آن نگاه كنيم.

به نظر مي رسد دكتر ذكياني در اين كتاب، نگاهي صفر و يكي به روش عقلاني و استقرايي دارد. او روش عقلي را يكسره رد مي كند و تنها بر استقراء تمركز مي كند، در حالي كه روش عقلاني را نيز بايد بخوبي شناسايي و در جاي مناسب از آن استفاده كرد.

در واقع دكتر ذكياني در برابر افراط معاصران در استفاده از روش عقلي، دچار تفريط مي شود. دكتر ذكياني مدعي است كه قرآن از روش استقراء استفاده كرده است، در حالي كه برخي روايات به افرادي در آخرالزمان اشاره مي كنند كه در پس ظواهر قرآن، مباحث پيچيده آن را كشف مي كنند بنابراين نمي توان چنين تصور كرد كه قرآن به دليل نداشتن مباحث پيچيده عقلي از روش استقراء استفاده كرده است.

ذكياني: شناخت بسيار كمي از شهيد صدر داريم

خوشبختانه اين جلسه با سي و دومين سالگرد شهادت صدر مقارن شده است. ما شناخت بسيار كمي ـ حتي در سطح شناخت شناسنامه اي ـ از ايشان داريم.

جالب است بدانيم كه ايشان در 16 سالگي به اجتهاد رسيدند و كتاب هاي مختلفي تأليف مي كنند و در 26 سالگي كتاب «فلسفتنا» (فلسفه ما) را نوشته اند كه تقريبا معاصر با دوره اي بوده كه كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» در ايران با شرح شهيد مطهري منتشر مي شد.

شهيد پس از نگارش «اقتصادنا» (اقتصاد ما)، در 36 سالگي «مباني منطقي استقراء» را نگاشت. تاكنون حدود 34 جلد از مجموعه آثار ايشان در كشور منتشر شده است.

نكته جالب كتاب مباني منطقي استقراء اين است كه شهيد صدر تقريبا مباني اصلي خود در كتاب فلسفتنا را در اين كتاب مورد نقد قرار مي دهند و چون ​فلسفتنا با مباني مقبول و رايج ما ـ چه فلسفه مشاء و چه فلسفه متعاليه ـ سازگار بود، اين كتاب در واقع نقد مباني فلسفي خود ما حداقل از بعد معرفت شناسي هم تلقي مي شود، البته عوامل ديگري را نيز مي توان بر شمرد كه چرا شهيد صدر و همچنين پسرعموي گرامي ايشان، امام موسي صدر آنچنان كه شايسته و بايسته بوده، كمتر به آنها پرداخته شده است كه از موضوع بحث ما خارج است.

خوب است كه يك بار با اين تصور سراغ قرآن و حديث برويم كه قرآن و اهل بيت(ع) علاوه بر دارا بودن مضامين عالي، روش​هاي عالي و بي نظيري دارند و بايد كوشش كنيم روش ها را از قرآن استخراج كنيم و با آنها به تربيت نسل هاي خود بپردازيم

شهيد صدر در 39 سالگي در كنار آيت الله العظمي خويي به مرجعيت مي رسند و كتاب رساله ايشان با عنوان «الفتاوي الواضحه» نخستين بار در مصر به چاپ مي رسد و بعدها از طريق لبنان به عراق مي رسد.

زماني كه حضرت امام خميني(ره) در عراق حضور داشتند، تماس زيادي با ايشان داشتند و در پيروزي انقلاب اسلامي نيز از آن بسيار حمايت كردند. تنها مجلس ترحيمي كه براي مرحوم مطهري در عراق برگزار شد، توسط ايشان بوده و اولين پيش نويس اولين قانون اساسي ايران نيز توسط ايشان نگاشته شده است.

حمايت شهيد صدر از انقلاب اسلامي ايران و تحريم حزب بعث از سوي او در آخرين فتاوايش، سبب شهادت او شد. او به طرز فجيعي به شهادت رسيد و پيش از شهادت شاهد مثله شدن خواهرش بنت الهدي بود.

گفته مي شود تير خلاص را صدام به سوي وي شليك كرد. او به صورت پنهاني دفن شد و بر مدفنش جاده اي احداث كردند.

پس از 17 سال محل دفن ايشان به خانواده شان اطلاع داده شد و بعد از آن قبرشان شكافته شد كه جسدشان سالم بود و به قبرستان وادي السلام منتقل شدند و اكنون داراي بارگاهي هم هستند.

اين كتاب در واقع پايان نامه اي است كه به همت محبوبه جان نثاري، دانشجوي فلسفه دين دانشگاه علامه طباطبايي تهيه شد كه وي سعي كرد تقرير ساده تري نسبت به مباحث بسيار پيچيده و سنگين اين كتاب ارائه دهد و فصل آخر اين كتاب كه موضوع بحث ماست، نحوه استفاده شهيد صدر از استقراء در مباحث تفسيري، كلامي، تاريخي و حتي اصولي است؛ يعني ايشان به بحث استقراء به صورت تاكتيكي و موقتي نگاه نكرده اند.

اين گونه نبود كه ايشان اين تلقي را داشته باشد كه حال كه استقراء و روش تجربي در جهان جا افتاده است ما هم در گوشه اي از دين خود از اين سبك استفاده كنيم.

ايشان در درس هاي اصولي خودشان كه آقايان حائري و شاهرودي جزو شاگردانشان در اين درس بودند به اين مبحث مي رسند و اين مبحث را باز مي كنند تا جايي كه در اين جلسه كه طلبه هاي خاص و در حد مجتهد بودند فقط آقاي حائري در پاي درس ايشان ماند و ايشان سبب شد كه اين كتاب نوشته شود.

به تعبير آيت الله شاهرودي آخرين اثري كه از ايشان تأليف كرده بودند و متأسفانه در غارت نهايي منزل ايشان از بين رفته فقط 400 بحث وجود ذهني از طريق استقراء بوده است.

بنده خود شاگرد مكتب كلامي هستم كه قبل و بعد از انقلاب اسلامي تا امروز در كشور حاكم بوده است (مكتب علامه طباطبايي و شاگردان او)؛ روشي كه عقلاني است و در آن مباحث معرفت شناسي بر مباحث هستي شناسي مقدم باشد و در مباحث هستي شناسي نيز يك سري لوازم بايد رعايت شود تا به خداشناسي و احيانا معادشناسي و امور ديگر برسد.

وقتي كم اثري اين روش عقلاني خاص را ديدم و پس از آن كه با اثر شهيد صدر آشنا شدم، در مواجهه با قرآن ملاحظه كردم كه قرآن يا برهاني براي وجود خدواند نياورده يا اين كه اگر آورده، براهين آن از سنخ براهين نظم، حدوث و... است و نه براهين صرفا فلسفي، اما در كنار آن به طور مفصل به طبيعت شناسي و مسائل تجربي پرداخته و جالب تر از آن اين كه تقريبا غالب مباحث توحيد را با مباحث معاد توأم كرده است.

با اين روش شناسي خاصي كه ما داريم، اگر در يك ترم اگر معرفت شناسي اجازه دهد كه به خداشناسي برسيم، قطعا اجازه نخواهد داد به معاد، مرگ و مسائل از اين دست برسيم بنابراين اصل سخن ما اين است قرآن صرفا محتواي مقدس نيست و روش نيز براي خود دارد. ما تصور مي كنيم كه روش را ما به قرآن ارائه مي دهيم و قرآن را با روش هاي خاص خودمان پياده مي كنيم، اما خوب است كه يك بار هم با اين تصور سراغ قرآن برويم كه قرآن و اهل بيت(ع) علاوه بر دارا بودن مضامين عالي، روش هاي عالي و بي نظيري دارند و ما بايد كوشش كنيم تا اين روش ها​ را از قرآن استخراج كنيم و با آنها به تربيت نسل هاي خود بپردازيم.

در فصل سوم مقداري به اين مطلب پرداخته ايم و البته اين منعي ندارد كه ما ساير روش هاي رايج و معتبر را نيز به كار بگيريم؛ اما آن روش ها بايد تاكتيكي و موقتي حساب شود، اگر علامه طباطبايي و شهيد مطهري مي خواهند در برابر ماركسيسم بايستند، بايد از روش هايي استفاده كنند كه مخاطبين ماركسيسم و جذب شدگان به آن با اقناع عقلي به سمت دين برگردند (و آنها چنين مي كنند).

خود قرآن روش دارد و روش آن با روش هاي صرفا عقلاني، احساسي و عاطفي يا روش هاي گفتماني متفاوت است.

معتقدم كه در برابر افراط نبايد دچار تفريط شد، ما در شرايطي قرار داريم كه هيچ تمايلي به انديشه استقرايي وجود ندارد و سراسر شاهد افراط در عقلگرايي هستيم. دكتر سعيدي مهر به روايتي اشاره كرد مبني بر اين كه عده اي در آخرالزمان مي آيند و معاني پيچيده قرآن را در مي يابند.

مسلمانان همواره با تصور اين كه در دوره آخرالزمان به سر مي برند، روش هاي مورد علاقه خود را بهترين روش براي درك پيچيدگي هاي قرآن دانستند.

از كجا معلوم كه ما در دوره آخرالزمانيم و فلسفه نيز بهترين روش براي فهم قرآن است؟ من مخالف فلسفه نيستم، بلكه دانشجوي فلسفه ام. من بر استقرايي بودن قرآن تأكيد دارم، زيرا مصداق هايي مي توان در قرآن يافت كه بر اين ادعاي من مهر تاييد بزنند.

نحوه ارجاع دادن اين كتاب را در يكي از نشريات خارجي ديدم و آنرا پسنديدم. به نظرم اين شيوه به مراتب از شيوه سنتي ما بهتر است. ما در اين كتاب از نقد مباحث شهيد صدر خودداري كرديم، زيرا تنها قصد داشتيم اين مباحث را طرح كنيم. آقاي سعيدي مهر به يكي از مباحث فصل دوم اشاره كرد كه نيمه كاره رها شده است.

من اين موضوع را مي پذيرم، زيرا در اين بخش به موضوع تطبيق هاي چهارگانه پرداختيم كه مبحثي بسيار دشوار است. در اين مجموعه نقدها را نياورديم و اساسا بنده و خانم جان نثاري مقيد بوديم كه نقدها در كتاب نيايد كه اين امر دو علت داشت؛ يكي اين كه معرفي از متن كنيم و نكته دوم اين بود كه متن پيچيده بود؛ اين بحث وقتي به بخشي تحت عنوان «تطبيق هاي چهارگانه» مي رسد به قدري پيچيده و داراي اضلاع متعددي است كه من و خانم جان نثاري شايد هفته ها در موردش بحث كرديم؛ به بيان بهتر اين كه نقدي مطرح شد كه بحث ها به حال خود رها شده اند، ما نيز خود بدان معترفيم، اما مؤلف در مقالات و دو اثري كه در رابطه با كتاب اصلي وجود دارد اصلا وارد بحث تطبيق هاي چهارگانه نشدند و معتقدم تا بحث تطبيق ها حل نشود، نمي شود داوري نهايي در بسياري موارد داشت.

مباني منطقي استقرا​ء و جايگاه آن در آراء​ كلامي شهيد صدر

كتاب «مباني منطقي استقراء و جايگاه آن در آراء كلامي شهيد صدر» توسط دكتر غلامرضا ذكياني و محبوبه جان نثاري نگاشته شده و مولفان در اين كتاب به معرفي مباني منطقي استقراء ​ از ديدگاه شهيد صدر و نيز جايگاه استقراء در آراء كلامي او پرداخته اند.

اين كتاب از يك پيش گفتار و سه فصل تشكيل شده است؛ نگارندگان در فصل اول به تعريف و تاريخچه استقراء مي پردازند و در فصل دوم مباني منطقي استقراء را در سه بخش شامل «بررسي استقراء در مكتب عقل گرايي»، «بررسي استقراء در مكتب تجربه گرايي» و «بررسي استقراء در روش ذاتي ايجاد معرفت» معرفي و تبيين مي كنند.

در فصل سوم نيز مولفان جايگاه استقراء در آراء كلامي شهيد صدر را مورد بررسي قرار داده، به اهميت حس و جايگاه آن در تربيت ديني و همچنين دلايل اين اهميت مي پردازند.

ذكياني در پيش گفتار اين كتاب ضمن نشان دادن اهميت استقراء در آثار شهيد صدر، به تبيين دلايل مهجوريت اين بخش از تفكر وي پرداخته و در قالب طرح يك پرسش درباره شهيد صدر مي نويسد: با اين كه آن شهيد از جهات مختلفي چون فقه، اصول، كلام، تفسير، معرفت شناسي و روش شناسي دآراءي نوآوري بوده، چگونه است كه پس از گذشت 30 سال از شهادت ايشان، رويكرد مناسبي به آثار و تاليفات ايشان در جامعه ما وجود ندارد؟

وي در پاسخ اين پرسش مي نويسد: ظاهرا يكي از عوامل مهجوريت ايشان در جامعه ما به ديدگاه شهيد صدر درباره استقراء مربوط مي شود. تعارض جدي بين ديدگاه ايشان در مساله اساسي استقراء با انديشه هاي فلسفي رايج كشور از عوامل مهجوريت انديشه هاي علامه شهيد در جامعه ما شده است.

مولف در ادامه به بيان دلايل اهميت استقراء در نزد شهيد صدر بحث استقراء و حس را در همه آراءي شهيد صدر مستقيما موثر مي داند، به نحوي كه بحث هاي كلامي، تاريخي و تفسيري ايشان مساله محور است و صبغه عيني پيدا كرده است.

به باور وي نكته قابل تأمل در آثار شهيد صدر، توجه وي به بحث استقراء در مباحث علوم انساني مانند اثبات خدا و نبوت و همچنين در زمينه هاي تاريخ، تفسير و كلام است؛ لذا مولف در اين اثر تلاش مي كند تا غالب مباحث وي را در زمينه هاي مذكور گردآوري كرده و با حداقل تغييرات در معرض ديد خوانندگان قرار دهد.

كتاب «مباني منطقي استقراء و جايگاه آن در آراء كلامي شهيد صدر»، نوشته ​غلامرضا ذكياني​ و ​محبوبه جان نثاري​، در 277 صفحه و به شمارگان 1000 نسخه به بهاي 55000 ريال به همت انتشارات نشر علم، روانه بازار نشر شده است.

منبع: جام جم آنلاين

انتهاي پيام/
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده