ديدگاه شهدا در انتخاب راه شهادت
دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۹:۲۸
در اين مقاله بعد از مقدمه اي كوتاه، واژه ي شهيد را تعريف خواهيم كرد و به شهادت از ديدگاه قرآن و پيامبر(ص) و ائمه ي معصومين(ع) اشاره اي خواهيم داشت. آنگاه ديدگاه هاي شهدا را بررسي خواهيم كرد كه آنان با آگاهي از مقام والاي شهيدان و به حكم ولي فقيه وتفكر بسيجي كه داشتند، براي دفاع از ميهن اسلامي عاشورائيان كربلا را سرمشق خويش قرار دادند و اين راه را انتخاب كردند و سرانجام به اين نتيجه خواهيم رسيد كه شهدا با آگاهي كامل به فرمان رهبري براي پاسداري از دين وحفظ ميهن اين راه را انتخاب كردند و به فيض شهادت رسيدند.
چكيده
در اين مقاله بعد از مقدمه اي كوتاه، واژه ي شهيد را تعريف خواهيم كرد و به شهادت از ديدگاه قرآن و پيامبر(ص) و ائمه ي معصومين(ع) اشاره اي خواهيم داشت. آنگاه ديدگاه هاي شهدا را بررسي خواهيم كرد كه آنان با آگاهي از مقام والاي شهيدان و به حكم ولي فقيه وتفكر بسيجي كه داشتند، براي دفاع از ميهن اسلامي عاشورائيان كربلا را سرمشق خويش قرار دادند و اين راه را انتخاب كردند و سرانجام به اين نتيجه خواهيم رسيد كه شهدا با آگاهي كامل به فرمان رهبري براي پاسداري از دين وحفظ ميهن اين راه را انتخاب كردند و به فيض شهادت رسيدند.
مقدمه
« ولا تحسبن الّذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عندربهم يرزقون. »
شهادت در راه خدا بهترين مرگي است كه شهيد با اختيار خويش بر مي گزيند. پيامبر اكرم(ص) فرمودند:« بالاي هر نيكي، كار نيك ديگري وجود دارد تا اين كه مرد در راه خدا كشته شود، وقتي در راه خداي عزّوجلّ كشته شد، بالاي آن كار نيكي وجود ندارد.»
شهيد والاترين مقام را دارد، زيرا شهادت يك حادثه و يك رويداد منفي نيست، يك هدف قطعي وآگاهانه وانتخاب شده است. آنگونه كه وقتي حضرت علي(ع) مردم را به جهاد ترغيب مي نمود، جواني بلند شدوگفت: يا اميرالمومنين مرا ازفضيلت جنگجويان در راه خدا آگاه كن. حضرت فرمودند: من پشت رسول خدا(ص) بر شتر او سوار بودم و از جنگ ذات السلاسل بر مي گشتيم كه همين سؤال را كه از من پرسيدي من از او پرسيدم و آن حضرت فرمودند: جنگجويان هنگامي كه اراده ي جنگ مي كنند برائت از آتش براي آن ها نوشته مي شود وهنگامي كه براي جنگ مجهز مي شوند خداوند بر فرشتگان خويش به آن ها افتخار مي كند، وقتي خانواده آن ها با ايشان وداع مي كنند در و ديوار و خانه براي آن ها گريه مي كنند و از گناه خود خارج مي شود همان گونه كه مار از پوست خود خارج مي شود و خداوند براي هر مردي چهل فرشته مي گمارد تا از پيش رو، پشت سر، سمت راست وچپ، او را حفاظت كنند و كار خيري نمي كند مگر اين كه چند برابر براي او نوشته مي شود وهر روز عبادت مي كنند هنگامي كه در برابردشمن خود قرار مي گيرند، علم اهل دنيا از ثواب الهي آن ها قطع مي گردد وهنگامي كه مبارزه آغاز و سرنيزه ها راست مي شود و تيرها در كمان قرار مي گيرد وقدم جلو گذارده فرشته ها آن ها را در بر مي گيرند و براي پيروزي آنان دعا مي كنند. در اين موقع منادي فرياد مي زند: بهشت در زير سايه ي شمشيرهاست و ضربت هاي وارد بر پيكر آنان از آب سرد در تابستان گواراتر است و وقتي شهيد به خاطر ضربه هايي كه بر اندام وارد شده بر زمين مي افتد هنوز بر زمين قرار نگرفته است، كه خداوند همسر بهشتي او را مي فرستد تا براي او آنچه را كه در بهشت آماده كرده است مژده دهد وهنگامي كه بر زمين قرار گرفت، زمين به او مي گويد: مرحبا به روح پاكي كه از جسم پاكي خارج شد بشارت باد تو را كه برايت چيزي آماده شده كه چشمي نديده وگوشي نشنيده و بر قلب انساني خطور نكرده است، و خداوند مي فرمايد: من جانشين او براي اهل و خانواده اش هستم، هر كسي آن ها را راضي كند مرا راضي كرده است و هر كس آن ها را خشمگين سازد مرا خشمگين كرده است.
در جنگ تحميلي و دفاع مقدس هزاران نفر جانباز وهزاران نفر شهيد داشته ايم اين سؤال پيش مي آيد كه آنان كه شهيد شدند چه ديدگاهي داشتند كه اين گونه به سوي جبهه ها شتافتند و سرانجام به شهادت رسيدند. لذا، دراين مقاله سعي خواهيم كرد ديدگاه هاي شهدا را بررسي نمائيم.
تعريف شهيد:
واژه ي شهيد وشهادت از كلمات رايج ومعمولي است كه فقط درباره ي برخي افراد به كار مي بريم. هر كشته يا مرده اي شهيد نيست. به كسي شهيد گفته مي شود كه در يك راه مقدس وبراي هدفي مقدس جان خود را از دست بدهد. به قول استاد مطهري شهيد سه ويژگي دارد: يكي اين كه در راه هدف مقدس كشته مي شود. ديگر اين كه جاودانگي مي يابد. سوم محيط پاك مي دهد. شهيد كسي است كه با خون خود ارزش و ابديت وجاودانگي داده است.
شهادت در لغت به معاني، گواهي دادن، كشته شدن در راه خدا، شهيد گرديدن و عالم شهادت در مقابل عالم غيب آمده است و شهيد يعني؛ حاضر، شاهد، عالم به غيب و حاضر، يكي از اسماء حسناي خدا و سرانجام كشته شدن در راه خدا و دين است. شهادت، فدا كردن آگاهانه ي تمام هستي خود در راه هدف مقدس است. شهادت ارتقا وعالي ترين حد تكامل است.
كلمه ي شهيد بزرگ ترين بار معني را دارد، زيرا شهيد در لغت به معناي حاضر، ناظر، گواه وگواهي دهنده وخبر دهنده ي راستين وامين وهم چنين به معني آگاه ونيز به معني محسوس و مشهود، كسي كه همه ي چشم ها به اوست و بالاخره به معني نمونه، الگو و سرمشق است.
شهيد قلب تاريخ است، هم چنان كه قلب به رگهاي خشك اندام، خون، حيات وزندگي مي دهد، پس بزرگترين معجزه ي شهادت اين است كه به يك نسل ايمان جديد به خويشتن را مي بخشد.
در تفسير نمونه، اطلاق شهيد از ماده ي شهود آمده است و به خاطر حضور رزمندگان اسلام در ميدان نبرد با دشمنان و به خاطر آن است كه در لحظه شهادت فرشتگان رحمت را مشاهده مي كنند.
در لسان العرب شهيد وشهادت در لغت به معناي شهود وحضور است و شاهد وشهيد يعني حاضر و جمع آن شهداست.
در مجمع البحرين آمده است شهيد يعني كشته شده در راه خدا وجه تسميه به خاطر آن است كه ملائكه ي رحمت به اين شهدا مي نگرند.
امام خميني(ره) فرمودند: «شهادت براي ما فيض عظيمي است، جوآن هاي ما شهادت را آرزو دارند و ملتي كه شهادت را آرزو دارد پيروز است. »
شهادت از ديدگاه قرآن
در قرآن آيات فراواني وجود دارد كه شهادت را توصيف نموده است و جايگاه و مقام والاي شهيدان را بيان داشته است كه به نمونه اي از آن ها اشاره اي مي شود:
« فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبين والصديقين والشهدا و الصالحين.»
آنان، كساني هستند كه خدا بر آنان عنايت كرده است از پيامبران و صديقين وشهدا و نيكوكاران.
« والذين آمنوا با الله ورسله اولئك هم الصديقون و الشهدا عند ربهم لهم اجرهم ونورهم. »
و آنان كه به خدا وپيامبرانش ايمان آورده اند، آنان هستند صديقين وشهدا در نزد پروردگارشان مي باشند، آنان پاداشي و نوري براي خود دارند.
« وجيءَ با لنّبيّن و الشهدا وقضي بينهم بالحق و هم لا يظلمون. »
پيامبران وشهدا به صحنه محشر آورده شدند و ميان آنان قضاوت به حق گرفت و به آنان ستمي وارد نخواهد شد.
« ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عندربهم يرزقون. »
و كساني كه در راه خدا كشته شده اند آن ها را مرده نپنداريد بلكه زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند.
شهادت از ديدگاه پيامبر و ائمه معصومين
پيامبر بزرگوار اسلام(ص) درباره ي شهيد فرمودند: « الشهيد سبعه خصال من الله: اول من دمه مغفور له كل ذنب والثانيه يقع راسه في حجزر وجنته من الحور العين وتمسحان الغبار عن وجهه وتقولان مرحبا بك و يقول هو مثل ذلك لهما والثالثه يكسي من كستوت الجنه والرابعه تبتدره خزنه الجنه بكل طيه ايهم يا خذمعه والخامسه ان يري منزله والسادسه يقال لروحه اسرح في الجنه حيث شئت والسابعه ان ينظر في وجه الله و آن ها لراحه لكل نبي وشهيد. »
اولين قطره ي خوني كه از شهيد به زمين ريخته مي شود، همه ي گناهانش آمرزيده مي شود. سرش در دامن دو همسرش(كه خدا به او عطا مي كند) حورالعين قرار مي گيرد و آنان غبار از صورتش پاك مي كنند وبه اوخير مقدم و آفرين مي گويند و او نيز به آنان آفرين مي گويد. از لباسهاي بهشتي به شهيد پوشانده مي شود. خدمتكاران بهشتي بابوهاي خوش از او استقبال مي كنند و براي اين كه شهيد را با خود ببرند از يكديگر سبقت مي گيرند. شهيد جايگاه خود را در بهشت مي نگرد و به او ندا مي رسد در هر كجاي بهشت كه مي خواهي برو وجاودانه باش. او به طرف خدا نگاه مي كند و لطف خداوندي براي هر پيامبر وشهيدي آرامش مي آورد.
هم چنين آن حضرت فرمودند: هيچ قطره خوني نزد خدا محبوب تر از قطره خوني كه در راه خدا ريخته مي شود نيست. كه شرافت مندانه ترين مرگ ها را شهادت مي دانستند. و عقيده داشتند بالاترين نيكوكاري شهادت در راه خدا است.
حضرت علي(ع) محبوب ترين چيزي را كه ملاقات مي كنند مرگ سرخ دانسته اند، كه « ان احب ما انالاق الي الموت» هم چنين آن حضرت، گرامي ترين مرگ ها را كشته شدن در راه خدا مي دانستند كه وي مي فرمودند: « اكرم الموت القتل » و پيوسته خود را دوست دار شهادت مي دانستند و مي فرمودند: « اني للشهاده لمحب »
امام صادق(ع) اين دعا را در ماه مبارك رمضان مي خواند: « و اسئلك ان تجعل وفاتي قتلا في سبيلك تحت رايه نبيك مع اوليائك. »
خدايا از تو مي خواهم مرگم را شهادت در راه خودت، زير پرچم اسلام با اولياء خودت قرار دهي.
ديدگاه هاي شهدا و انتخاب راه شهادت
براي اطلاع از ديدگاه شهدا بهترين و با ارزش ترين سندي كه وجود دارد، وصيت نامه ي آن بزرگواران است كه با مطالعه آن اسناد مي توان از ديدگاه هاي آنان مطلع گرديد. با بررسي بسياري از وصايا كه به صورت اتفاقي از بين هزاران وصيت نامه انتخاب گرديده است آنان به دلايل ذيل شهادت را انتخاب كردند:
آگاهي داشتن از مقام والاي شهدا
« ولا تحسبن الّذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون»
اين آيه ي زيباي قرآن سرآغاز وصيت نامه هاي اكثريت قريب به اتفاق شهدا است. اين آيه سرلوحه ي هدف مقدس شهيدان است؛ آنان كه از مقام والاي شهدا و جايگاه شهيد كاملا با اطلاع بودند و با اين علم وآگاهي و منطق به سوي جبهه هاي نبرد شتافتند و سرانجام به آرزوي ديرين خويش رسيدند. كه شهيدي اينگونه آرزو مي كرد. «اللّهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيل الله » خدا توفيق شهادت در راه خودت را به ما عطا بفرما. »
رزمندگان كه پرورده ي مكتب سرخ تشيّع بوده اند، شهادت را فوز عظيمي مي دانسته اند كه «شهادت مرگي است كه از جانب خدا به سوي امت محمد(ص) فرستاده شده است و برنده آن است كه با عمل صالح به اميد پيروزي رزم آوران اسلام به سوي اين مرگ با عزّت بشتابد. »
شهدا عطر زيبا ودلرباي شهادت را در زندگي دنياي خويش احساس مي كردند، چنان كه احسان باقري در وصيت نامه اش آورده است: « به درستي كه خداوند از مومنين جان ومالشان را خريد در عوض به آن ها بهشت را ارزاني داشت. من اين نوع مرگ را بو كرده و بويش به مشامم مي رسد. »
آنان مي دانند والاترين مقام از آن شهيد است، كه « شهيد از همه افضل تر است»
شهيد مي داند كه خونش ثمر مي دهد، زيرا انسان هاي در خواب غفلت را بيدار مي كند، مشتي كوبنده مي شود وبرسرهمه ي ستم گران تاريخ كوبيده مي شود: « خون شهيد به هدر نمي رود بلكه خروش بر آورده و بر دشمنان اسلام مي تازد ونسل آن ها را هلاك مي گرداند. اين خون شهيد است كه باعث مي شودهر روز جوانان پاك وبا ايمان به سوي جبهه هاي حق مي شتابند وراه شهدا را ادامه مي دهند. خون شهيد است كه بين نيروهاي انساني وحدت بخشيده و آنان را به سوي كمال رهبري مي كند و اين كمال رضاي خداوند است. »
شهيد مي داند كه با شهادت زندگي واقعي را به دست مي آورد و با شهادت به والاترين مقام دست مي يابد و تاج « كرمنا » بر سرش مي نهند و برترين مي شود زيرا شهادت نصيبش گشته است:
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
روبه صفتان زشت خو را نكشند
گر عاشق صادقي زمردن مگريز
مردار بود هر آنكه او را نكشند
شهادت چشمه ي آب حيات است كه شهيد ازآن مي نوشد و جاودانه مي شود. چنان كه شهيدي عقيده اش را اين گونه بيان كرده است: « تا حال مرده بودم و اين لحظه آغاز جهاد وشهادت است، اين احساس را در خود مي بينم كه زندگي جاويدان را آغاز مي كنم، شهادت انسان را به درجه اعلاء مي رساند، چقدر شهادت در راه خدا زيباست و مانند گل محمدي مي ماند، كه وارثان خون پاك شهيد از آن مي بويند. »
شهيد مي داندكه به همه جا نور افشاني خواهد كرد، راه را به ديگران نشان خواهد داد و هميشه راهنما خواهد بود. پس به راستي رزمنده اي چه زيبا گفت: « ما مردگان تاريخ بوديم، اگر شهادت وشهيدي نداشتيم، شهيد شمع تاريخ است. »
رزمندگاني كه به درجه ي پر فيض شهادت نائل آمدند، مي دانستند كه شهيد با خدا معامله مي كند و بر اين عقيده بودند كه خداوند به پيمان خويش سخت وفادار است. «خداوند سبحان از مومنان جآن ها و اموالشان را خريداري مي كند و بهشت به آن ها مي دهد. آن ها در راه خدا پيكار مي كنند، مي كشند و كشته مي شوند، اين وعده حقي است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده است چه كسي از خدا به عهد خود وفادارتر است؟»
شهيد راهش را با آگاهي وبينش خود انتخاب كرده است، لذا، با جانش براي رسيدن به مقصود خويش مي كوشد و فداكاري مي كند و به مقصد مي رسد، آنگونه كه شهيدي ديدگاه والاي خويش را اينگونه به زبان آورده است: « خدايا تو شاهدم باش كه من درراه تو كوركورانه قدم بر نداشتم، به من صدها جان بده كه جانم را فداي تو واسلام عزيز بكنم و دِين خون شهدا را ادا كنم. »
شهادت خاصه ي افراد برترو گزيده ي حق واولياي اوست، شهادت زيباترين پيام كتاب هستي است، شهادت زندگي و حيات و خلاصه اين كه « شهادت افتخار مردان است».
پس با آگاهي از مقام والاي شهيدان رزمندگان هميشه تاريخ اسلام به سوي ميدآن هاي نبرد شتافتند زيرا براي رسيدن به اين مقام والا لحظه شماري مي كردند، كه شهيدي گفته است: « بزرگ ترين آرزويم شهادت است. »
اطاعت از رهبري
« بدرستي كه شهادت آنچنان شيرين است كه هر كس نمي تواند اين شيريني را بچشد، مگر آنكه در خط امام باشد زيرا كه خط ولايت است كه انسان را از دنيا به آخرت مي كشاند. اگر ما بخواهيم به الله برسيم بايد پيرو ولايت فقيه باشيم، زيرا ولايت فقيه نماينده و مجري قانون خداست. »
شهدا اطاعت از رهبري را واجب مي دانستند و به مردم سفارش مي كردند: « اطيعوالله واطيعوالرسول و اولي الامر منكم پشتيبان ولايت فقيه باشيد كه ولايت قلب اسلام است كه اگر ولايت و سرپرستي فقيه را از اسلام بگيرند اسلام از بين رفته است و اكنون پشتيبان ولايت فقيه كه امام خميني است باشيد. »
رزمندگان به فرمان رهبرشان به سوي جبهه ها شتافتند، زيرا اطاعت از رهبري را بر خويش فريضه مي دانستند و معتقد بودند، هر چه رهبر فرمان دهد بايد با جان ودل پذيرفت ومطيع بود. به قول حافظ:
به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
آنگونه كه شهيدي فرمانبرداري خويش را اين گونه بيان كرده است: « به فرمان امام و رهبرانقلاب كه گفتند: جبهه ها را خالي نكنيد، احساس مسئوليت كردم و به سوي جبهه ها حركت كردم و به اين كار افتخارمي كنم كه به جبهه آمدم تا با چند قطره خون خود مانعي را از جلو اين انقلاب بردارم و اين كه وصيت نامه ي خود را آغاز مي كنم، ملت شهيد پرور و تمام شهيدان و رزمندگان، از شما ملت مي خواهيم كه شما به فرمان امام و رهبر انقلاب اسلامي باشيد ودرهرچه راه پيمايي هست شركت نموده تا مشت محكمي بر دهان ابرقدرت ها مخصوصا آمريكاي جهان خوار بزنيد و به آن ها بفهمانيد كه اگر دنيا دست در دست هم بگذارند نخواهند توانست ملت شكست ناپذير ما را نا اميد كنند و شكست بدهند.»
شهدا با عقيده وايماني راسخ و استوار پذيرفته بودند كه رهبرشان اسوه و الگوي همه ي فضيلت هاست كه درباره ي امام خميني فرمودند: « او جوهري بود به تمام معنا فرهنگ، او شخصيت جامع الاضدادي بود كه در اوج حماسه آفريني و ترغيب لشكر اسلام به نبرد بي نظيربا دشمن متجاوز، پيروان و فداييان و سربازان خود را، اعم از ارتش وسپاه و بسيج، هميشه به خدا پرستي و خدا ترسي و كفّ نفس، خود سازي، خوش رفتاري و جوانمردي، حتي در برخورد با دشمن و ترحم وشفقت پس از اسارت آن سفارش مي نمود. فرماندهي كه آرزويش پاسداري بود و مي گفت: « اي كاش من هم يك پاسدار بودم » هر پاسداري گواه است كه همين يك جمله ي صادقانه و خالصانه، تا چه ميزان براي او فرهنگ ساز و شخصيت آفرين بوده است: او فرمانده ي قوا بود كه مرفه تر از يك نوجوان بسيجي زندگي نمي كرد، او هيچ گاه دچار ذهن گرايي و ايده آل نگري به معناي يك بعدي گريزان از واقعيت ها، نشده بود. با درك عميق و هوش سرشار اجتماعي، عدالت خواهي و عدالت گستري اجتماعي را با آرمان هاي دفاع مقدس عجين كرده بود.
آن رزمنده اي كه شهيد شد، بر اين عقيده بود، كه در وصيت نامه اش آورده است: «خميني بت شكن ما را از ظلمت به نور رهبري نمود، و انشاءالله تا آخرين نفس و تا آخرين قطره ي خوني كه در بدن دارم كه متعلق به تمام مسلمين جهان است، براي تحقق بخشيدن به پيروزي اسلام بر كفر تحت رهبري اين مرد بزرگ وفادار خواهم ماند.»
شهيدي ديگر عشق وعلاقه ي خود را به رهبرش اينگونه بيان كرده است:« من آنقدر علاقه به رهبر كبير انقلاب دارم كه دلم مي خواست حتي يك بار هم شده است جمال او را زيارت كنم. اما به علت كثرت گناهان لياقت آن را نداشتم. خدا وامام زمان و پيامبران و امت حزب الله مي داند كه چه زحمات فراموش نشدني براي اسلام وملت ما انجام داده ولي يك خواهش از رهبرم دارم و آن اين است چون پيش خدا بسيار عزيز است از خدا بخواهد گناهان مرا ببخشد.
اي امت حزب الله پيرو ولايت فقيه باشيد كه هستيد، من آنقدر به رهبرم علاقه دارم كه حاضرم با خاك كفش او مرا دفن كنند تا از گناهان من كاسته شود تا مورد مغفرت قرار گيرم. »
دفاع از اسلام
از هنگام ظهور اسلام در عربستان ورواج دين الهي كه باعث بيداري انسان هاي آزاده در جهان گرديد، براي ترويج ودفاع از آن افراد بسياري در طول تاريخ جان خويش را فدا كردند تا اين دين الهي پايدار و زنده بماند. پيشوايان ديني ما در صدر اسلام براي تحقق آرمان هاي اسلام چه سختي ها كشيدند و شهيدان كه از پيروان راستين ائمه ديني هستند به عنوان وظيفه ي شرعي، پاسداري از دين را وظيفه خود مي دانستند و با نثار جان از اين هديه مقدس دفاع كرده اند، چنان كه عبارت زير مضمون اكثروصيت نامه هاي شهدا است:« به اين عنوان در اين جنگ وشهادت شركت كردم، فقط براي پيروزي اسلام و بر افراشته شدن پرچم قولوا لا اله الا الله تفلحوا بر فراز بام دنيا، كه هيچ در اين مبارزه حق عليه باطل آرزوي كشته شدن ندارم، فقط بكشم كفار را وپيروز شويم، اگر در اين پيروزي و بر افراشته شدن اين پرچم عدل و انسانيت بنا باشد خون من ريخته شود حاضرم اين خون وجان را تقديم و تسليم خالق يكتا كنيم.
جان چه باشد كه فداي قدم دوست كنيم
اين متاعي است كه هربي سروپايي دارد
يكي از اهداف مقدس شهيدان، احياي دين خداوند و پاسداري از حريم اسلام بوده است. آن گونه كه شهيدي ديدگاه خود را چنين بيان كرده است: « اين كه با ياد خدا به جبهه مي روم خداي من شاهد است كه نه براي گرفتن انتقام ونه براي اين كه وقتي شهيد شدم به بهشت بروم، تنها هدفم از اين كار احياي دينم و تداوم انقلابم مي باشد، براي رسيدن به اين هدف وارد مي شوم و خدا را به ياري مي طلبم، زيرا هدفم خدا و مكتبم اسلام است اگر شهيد شوم به خداي كعبه رستگار مي شوم.»
شهدا با آن اخلاص و يك رنگي كه داشتند بر اين عقيده بودند كه « وقتي اسلام عزيز در خطر است بايد خون داد وآن را ياري نمود مانند روز عاشورا كه امام حسين(ع) سرور آزادگان پسر رشيد ودل بند خود را به قربان گاه عشق فرستاد.»
شهدا كه پرورش يافته ي مكتب اسلام بودند در پاسداري از حريم دين به ادامه دهندگان راهشان سفارش كرده اند: « آيا شهدا جز براي اسلام و احكام اسلام كه بايد بر جهان حاكم باشد و حكومت خدا بر مردم حاكم بشود جان خود را باختند؟ پس بايد به اجتماعات مذهبي اهميت زياد بدهيد كه همين اجتماعات مذهبي و مساجد و سينه زني ها وروضه خواني ها ودعا خواندن ها بود كه جامعه ي ما را اين طور پيش برده است.»
حس ميهن دوستي
بي گمان علاقه به وطن وعشق به آن در فطرت هر ايراني سرشته است و ازاين رو ايراني مسلمان به وطن وسرزمين خويش علاقه اي خاص دارد كه « حبّ الوطن من الايمان » دوست داشتن وطن از ايمان است.
عشق به ميهن و وطن دوستي يكي از موضوعات و مضامين مهمي است كه از ديرباز در ضمير ايرانيان غيرت مند وجود داشته و دارد.
عشق به ايران از زمان هاي بسيار دور در انديشه ايرانيان جلوه گري مي كرده و اسطوره هاي ايران مملو از عشق به وطن پرستي است، آرش كمان گير به خاطر تعيين حد ومرز وطن در مقابل بيگانگان مي ايستد و تمام وجود خويش را در تيري قرار مي دهد و جان خود را فداي ايران مي كند.
فردوسي در شاهنامه آن هنگام كه كاووس را در دام پادشاه هاماوران اسير مي بيند و پادشاهان ديگر سرزمين ها، از هر سو به ايران مي تازند و تازيان و تركان قصد تصرف اين سرزمين گوهرخيز را دارند، ايرانيان ميهن پرست به سراغ رستم(نماد وطن دوستي) مي روند. او اين گونه وطن را معرفي مي كند:
دريغ است ايران كه ويران شود
كنام پلنگان وشيران شود
همه تن به تن سر به كشتن دهيم
از آن به كه كشور به دشمن دهيم
ميرزاده ي عشقي شاعرشهيد عصربيداري، درباره ي وطن و پاسداري ازآن چنين مي سرايد:
خاكم به سر زغصّه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن چو رفت چه خاكي به سر كنم
آوخ كلاه نيست وطن تا كه از سرم
برداشتند فكر كلاهي دگر كنم
نسيم شمال به خاطر آنكه ميهن در دست استعمارگران گرفتار شده است اين گونه مي نالد:
اي غرقه در هزار غم وابتلا وطن
اي در دهان گرگ اجل مبتلا وطن
اي يوسف عزيز ديار بلا وطن
بي كس وطن، غريب وطن، بي نوا وطن
رزمندگان اسلام اگر چه به فرمان رهبري براي دفاع از اسلام به جبهه هاي جنگ مي شتافتند تا سرزمين ايران را از چنگ مهاجمان نجات دهند، بر اين عقيده هم بودند كه وطن ارزشي والا دارد، آنگونه كه در وصيت نامه ي شهيدي مي خوانيم:« جان بر كف به جبهه مي روم، شهيد مي شوم، اين تن امانتم را كه خدا آفريده است و از آن اوست به راهش خواهم داد. صحنه هايي را كه مشاهده كرده و مي كنم از مرگ نمي هراسم مي كشم تا كشته شوم، سلول هاي بدنم به جوش وخروش در آمده است. اينك ميروم تا انتقام خون ميليونها افراد بي گناه ومستضعف را از صدام خون آشام بگيرم يا شهيد مي شم و يا پيروز بر مي گردم چه كشته شوم چه بكشم برايم فرقي ندارد جانم را فداي وطن واسلام مي كنم. »
و شهيدي ديگر اينگونه نوشته است:
« اينك كه آمريكا وشوروي به وسيله ي ايادي داخلي وخارجي به وطن وخاك مقدسمان هجوم آورده اند فرصت را براي دفاع ازدين برترمان اسلام، و سرزمين دلاورمان ايران از دست ندهيم و منافقين كه براي ما خواب حمام خون را ديده اند بايد بدانند كه با خون خويش وضو ساخته و در محراب عبادت خويش را آماده ي شهادت خود سازيم. »
شهدا بر اين عقيده بودند كه:
جامه اي كاو نشود غرق به خون بهر وطن
بدر آن جامه كه ننگ تن وكم از كفن است
اي استاده در چمن آفتابي معلوم
وطن من !
اي تواناترين مظلوم
تو را دوست مي دارم
اي آفتاب شمايلي دريا دل
ايستاده ام در كنار تو سبز وسربلند
دنيا دوزخ اشباح هولناك است
وتوآن درخت گردوي كهن سالي
وبيش تر از آن كه من خوف تبر را نگرانم
تو ايستاده اي
تفكر بسيجي:
« رحمت خداوند بزرگ بر بسيج مستضعفين كه به حق پشتوانه ي انقلاب اسلامي است. »
بسيج در لغت به معني ساختگي كارها وكارسازي و ساخته شدن و آماده گرديدن است، خصوصاً ساختگي وكارسازي سفر را گويند.
بسيج، ساختگي و آمادگي و آماده شدن براي كارهاي خاص است.
بسيج، ساختگي وآمادگي و آماده شدن را گويند.
اسدي طوسي بسيج را به معني آماده شدن آورده است:
سپه را چو داري به چيزي بسيج
رسانشان بزودي و مقرار هيچ
بسيجي حاصل مصدر است، به معني آماده و مجهز بودن و پوشنده ي ساز جنگ، كسي كه سامان واستعداد كاري كند.
به جان تشريف مدح من بسيجد
مرا چون ديد در مدحت بسيجي
اگر چه بسيج به عنوان سازماني منسجم از بركات انقلاب اسلامي است، اما تاريخچه ي آن به زمان پيامبر بزرگوار اسلام(ص) مي رسد، كه به فرموده ي امام خميني(ره): «قضيه ي بسيج همان مسألهاي است كه در صدر اسلام بوده است، وقتي جنگ مي شد، طوايف مختلف مي آمدند و به جنگ مي رفتند و اين مسأله ي جديدي نيست و در اسلام سابقه داشته است. »
حال اگر بخواهيم از بسيج تعريفي ارائه دهيم، معمولا افراد جامعه در تعايف خود به ويژگي ها و فضائل دلاوران بسيجي، كه در طول دوران دفاع مقدس با برخورداري از آن توانستند خود را به جهانيان معرفي كنند، اشاره خواهند كرد؛ ويژگي هايي چون، ايثار، اخلاص، شجاعت، آماده بودن براي شهادت و مانند آن ها كه بسيجي را الگو ساخت. آنگونه كه امام خميني(ره) فرمودند:« بسيج مدرسه ي عشق و مكتب شاهدان وشهيدان گم نامي است كه پيروانش بر گلدسته هاي رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. »
آيت الله خامنه اي در اين باره فرمودند:« بسيج عبارت است از مجموعه اي كه در آن پاك ترين انسان ها، فداكار ترين وآماده به كار ترين جوانان كشور در راه اهداف عالي اين ملت وبراي به كمال رساندن وبه خوشبختي رساندن اين كشور جمع شده اند. »
به طور كلي دونوع طرز تلقي از بسيج وجود دارد:
الف) گروهي بسيج را يك تفكر و فرهنگ خاص مي دانند كه در بر دارنده ي آداب ورسوم و سنت هاي مخصوصي است و منشأ و اساس اين تفكر واعتقادات، اسلام است. طرفداران اين تعريف، عضويت در سازمان خاص كه در گذشته بسيج مستضعفين و اكنون نيروي مقاومت بسيج ناميده مي شود شرط اصلي بسيجي نمي دانند، بلكه بر اين باورند كه هر فردي كه از فرهنگ وتفكر مورد نظر برخوردار باشد، مي تواند يك بسيجي باشد.
آن گونه كه امام خميني(ره) فرمودند:« افتخار من اين است كه خود يك بسيجي ام»
و در جاي ديگري فرمودند:« بسيجي كسي است كه براي ارزش هاي اسلام اهميت دارد، معتقد به خداست، خاضع وخاشع در مقابل پروردگارعالميان، در دل مشتاق معراج است. »
ب) گروهي ديگر بسيج را يك ارگان و سازمان نظامي خاص مي دانند و اين گروه به بُعد نظامي گري اش بيش تر توجه دارند، اما فرهنگ وتفكر بسيجي را نفي نمي كنند و بر مبناي اين تفكر، گروهي از افراد جامعه را كه به فعاليت هاي نظامي مي پردازند و از فكر بسيجي برخوردارند و به عضويت در نيروي مقاومت بسيج در آمده اند بسيج مي دانند.
آيت الله خامنه اي، بسيج را اينگونه تعريف كرده اند: « بسيج عبارت از تشكيلاتي كه در آن افراد متفرق وتنها، به يك مجموعه ي عظيم ومنسجم، به يك مجموعه ي آگاه ومتعهد و بصيرو بيناي به مسايل كشور و به نياز ملت، تبديل مي شوند. »
آنچه مسلم است، هر دو ديدگاه بر تفكر بسيجي توجه دارند بنابراين، «بسيج سازماني است مبتني بر تفكر بسيجي، كه از طريق جذب آموزش و سازماندهي آحاد مردم، باعث حضور قدرت مندانه ي آنان در صحنه هاي مختلف انقلاب فراهم آمده و تحت فرمان ولي فقيه، ماموريت هاي محوله را انجام مي دهند. »
شهداي ما با اين تفكّر در جبهه حضور مي يافتند و بر بسيجي بودن خود مي باليدند. آن گونه كه شهيدي راز دروني خود را اين گونه بر زبان آورده است:« خدايا من حقير كه لياقت اين لباس بسيجي را نداشتم، تو به من عنايت كردي. »
بسيجي رشد همه جانبه ي شخصيت انسان را در نظر مي گيرد، اين رشد تربيت روح، عقل، نفس منطقي، عواطف و حواس را شامل مي شود. بنابراين؛ با رشد انسان و تمام جنبه هاي روحي، عقلي، تخيلي وعلمي او را لازم مي داند و همه ي خواسته هاي انسان را تا رسيدن به كمال مطلق در نظر مي گيرد. لذا، بسيجي دوست دارد در حال كمال به لقاءالله برسد ودر اين زمينه، دعا مي كند كه «خدايا من مي خواهم در روز قيامت با لباس بسيجي با هم سنگرانم و صورت خونين خدمت امام حسين ومادرش حضرت زهرا(س) برسم. »
اين شهيد در قسمت ديگري از وصيت نامه اش واژه ي بسيجي را مقدس بيان كرده و آورده است: «بسيج بايد با وضو گفته شود. بسيجي ها آيات قرآن هستند به آيات قرآن احترام بگذاريد. »
نگرش عاشورايي
از عاشوراي سال 61 هجري تا به امروز حدود 137. سال مي گذرد، اما هر روز كه مي گذرد جلوه و عمق عاشورا نه تنها كاسته نشده است بلكه هر سالي كه مي گذرد قلمروي گسترده و عمق بيش تري مي يابد. انگار هر شفق كه پديدار مي شود خون شهداي كربلا را بر پهنه ي آسمان مي پاشد و كل يوم عاشورا را براي همه ي عالميان زمزمه مي كند.
عاشورا يعني، تغيير حالت روحي انسان ها، يعني دگرگوني، يعني، « ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم. »
هيچ حادثه و واقعه ي ديگري مانند عاشورا درتاريخ اثر گذار نبوده و نيست، حتي شهادت حضرت عيسي(ع) اينگونه در جامعه ي مسيحيان اثر نگذاشت.
عاشورا نه تنها سيطره ي بني اميه را دگرگون كرد، بلكه تنها مباني ارزش ها گرديد و خود حادثه يا اسطوره اي شد كه در قلمرو روح انسان ها تغيير و تحول ايجاد كرد.
لذا، عاشورا دليل زنده بودن محرم تنها نيست بلكه انقلاب زنده و سازنده روزگار ما و همه ي زمان ها خواهد بود.
عشق به سيد الشهدا به عنوان يك فرهنگ و بنيان اساسي در انديشه وگفتار و اعمال شهدا جلوه گري مي كند، جوهر انديشه و تفكر و جهان بيني شهدا را منطق عاشورا تشكيل داده است و با همين عشق به سالار شهيدان بود، كه رزمندگان در جبهه هاي حق عليه باطل حماسه هاي فراموش نشدني آفريدند، كه شهيدي آرزوي خويش را در وصيت نامه اش چنين آورده است:« خوشا به حال آنان كه راه حسين را انتخاب كردند و چگونه مردن را انتخاب نموده ودر ميدان مبارزه ي حق عليه باطل به لقاء و ضيافت خدا شتافتند. »
رزمندگان، امام حسين(ع) را به عنوان اسوه، الگو وسرمشق خويش مي دانستند و عقيده داشتند، بايد راهش را برگزينند و از خورشيد پر فروغش شعله بر گيرند. كه شهيدان، سعادت جاوداني را راه او مي دانستند. « من راهي را انتخاب كرده ام كه حسين(ع) در صحراي كربلا آن را انتخاب كرده، من راهي را انتخاب كرده ام كه سعادت جاوداني در اين راه است. »
آنان كه به فيض شهادت نائل آمدند، همه ي مردم را در برابر اسلام مسئول مي دانستند و فرياد « هل من ناصرينصرني » امام حسين(ع) را از صميم دل مي شنيدند و به مردم سفارش مي كردند:« فكر كنيم كه وقتي در مجالس سوگواري ابا عبدالله ناراحتيم از اين كه چرا كربلا نبوديم، تا در مقابل كفر يزيد بجنگيم. مگر حال با چه كسي در نبرديم؟ مگر يك طرف فرزند زهرا(س) و در طرف ديگر فرزند ملعون معاويه نيست؟ مگر حالا وقت به پا خاستن نيست، مگر نمي خواهيد ياري گر حسين زمان باشيد. »
رزمنده اي ديگر كه اكنون به خيل شهدا پيوسته است، بر معركه ي افراد سودجو و فرصت طلب مي تازد و ندا بر مي آورد:« اي كساني كه آرزومي كرديد كه اي كاش در روز عاشورا بوديد و درصحراي كربلا امام حسين(ع) را ياري مي كرديد، اكنون بدانيد كه ايران ما كربلا و هر روزش عاشورا است، پس برخيزيد و حسين زمانتان را ياري كنيد. »
ما در مسير حادث ماوي گزيده ايم
پيغام موج از لب دريا شنيده ايم
در جبهه اي به وسعت دل هاي تشنه كام
مردانه از شراب تمنا چشيده ايم
گاه هجوم از سرسنگر به رأي عشق
چون جويبار بر تن صحرا دويده ايم
از پشت خاك ريز بلند ستاره ها
در خون وخاك پيكر مهتاب ديده ايم
و اين ديدگاه شهيدي ديگر است كه در وصيت نامه اش آورده است:« من آگاهانه و داوطلبانه اين راه را رفتم چون مي دانم كه اين راه، راه پيامبران الهي و ائمه معصومين است، قرآن چراغ راهنماي اين راه و امام زمان(عج) فرمانده آن است. من در راهي گام نهادم كه سالار شهيدان حسين بن علي(ع) و هفتاد و دو تن از يارانش در صحراي كربلا به شهادت رسيده و حضرت علي(ع) شير خدا، پيشواي شيعيان جهان در محراب عبادت به شهادت رسيد. »
نتيجه
شهدا با آگاهي از مقام والاي شهادت كه بر گرفته از آيات قرآن و احاديث است و با آگاهي و علم به اين كه شهيد در نزد خداوند بالاترين مقام را دارد و براي هميشه زنده و ازمقربين حق تعالي است. به فرمان رهبري- كه اسوه و الگوي همه ي فضيلت هاست واطاعت از او واجب است- با ايماني راسخ براي دفاع از اسلام و احياي دين خداوند و پاس داري از حريم آن به سوي جبهه ها شتافتند.
آنان مي دانستند كه پاسداري از وطن وظيفه ملي و ديني است. لذا، با تفكر بسيجي كه ايثار و اخلاص و شجاعت از ويژگي هاي آن است هم چون عاشورائيان، براي احقاق حق و پاسداري از دين با عشق و علاقه به سوي جبهه ها شتافتند و سرانجام به فيض شهادت نائل آمدند.
منابع و مآخذ
-قرآن مجيد، ترجمه ي الهي قمشه اي
-مجموعه مقالات دفاع مقدس، بنياد نشر دفاع مقدس
-قيام امام حسين(ع) سيد جعفر شهيدي، چاپ ونشر فرهنگ اسلامي سال 1381
-ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام، احمد خاتمي، انتشارات امير كبير، سال 1372
-درس هايي از نظام دفاعي اسلام، مركز آموزش ارتش جمهوري اسلامي ايران، نشر فرهنگ اسلامي سال 1362
-صحيفه ي نور، رهنمودهاي امام خميني، انتشارات اداره فرهنگ وارشاد اسلامي
-شهيدان راه فضيلت، شيخ عبد الحسين اميني نجفي، انتشارات روزبه1358
-يادنامه ي شهيد محراب آيت اله مدني، بنياد فرهنگي مدني، سال 1381
-آسمان سبز، سلمان هراتي، نشر حوزه ي هنري سازمان تبليغات سال 1364
-وصيت نامه شهدا در آرشيو بنيادشهيد انقلاب اسلامي منتشر نشده
-حسين وارث آدم، علي شريعتي، انتشارات پگاه تهران 1374
-حماسه ي حسيني، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، تهران 1366
-جهاد و شهادت، سيد محمود طالقاني، مجموعه سخنراني
-بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، تهران، المكتبه الاسلاميه 1399ﻫ. ق
-فرهنگ معين، محمد معين، انتشارات اميركبير، تهران1354
-وسايل الشيعه، حرعاملي، نشر مؤسسه آل البيت قم، 14.9 ﻫ. ق
-آشنايي با بسيج، محمد حسين عصمتي پور، معاونت آموزشي نمسا، تهران 1385
______________________________
[1]. قرآن، سوره آل عمران آيه 169
[2]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوارج100 ص10
[3]. صحيح مسلم، ج3 ص1496
[4]. مطهري، مرتضي،حماسه ي حسيني، ص39
[5]. معين، محمد، فرهنگ فارسي معين ج2 ص2100-2095
[6]. مطهري،مرتضي،قيام وانقلاب مهدي ص116
[7]. مطهري،مرتضي،قيام وانقلاب مهدي ص83
[8]. شريعتي،علي،حسين وارث آدم،ص157
[9]. شريعتي،علي،حسين وارث آدم، ص190
[10]. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه،ج21 ص40
[11]. لسان العرب به نقل از دانش نامه ي بهاءالدين خرمشاهي
[12]. فخر الدين طرلجي،مجمع البحر،ج الثاني ص553
[13]. صحيفه نور ج9 ص49
[14]. قرآن،سوره ي الحديد،آيه ي19
[15]. قرآن،سوره ي الزمر،آيه ي 69
[16]. قرآن،سوره ي آل عمران،آيه ي 163
[17]. وسايل، جلد 11 ص10
[18]. وسايل، جلد 11 ص25
[19]. بحار الانوار،ج100ص8
[20]. سيره ابن هاشم،ج 3 ص128
[21]. شرح ابن ابي الحديد، ج 10 ص66 خطبه 181
[22]. شرح ابن ابي الحديد، ج 8 ص 300
[23]. شرح ابن ابي الحديد، ج6 ص 99
[24]. بحار الانوار، ج 6 ص 128
[25]. قسمتي از وصيت نامه ي شهيد محمد اقبالي
[26]. وصيت نامه ي شهيد حبيب الله باغبان زاده
[27]. وصيت نامه ي شهيد احسان باقري
[28]. وصيت نامه ي شهيد ما شا الله باقري
[29]. وصيت نامه ي شهيد احسان ابراهيمي
[30]. قرآن، سوره ي الاسرا، آيه ي 72
[31]. سرمد كاشاني، ديوان ص 34
[32]. وصيت نامه ي شهيد غلام محمد ابراهيمي
[33]. وصيت نامه ي شهيد جعفر اصغري
[34]. وصيت نامه ي شهيد اصالت
[35]. وصيت نامه ي شهيد حسين امامي كاشاني
[36]. وصيت نامه ي شهيد محمد احسن زاده
[37]. وصيت نامه ي شهيد صفر علي آذريون
[38]. وصيت نامه ي شهيد اصغر اقدسي
[39]. وصيت نامه ي شهيد حسين ابوالفضلي
[40]. حافظ، ديوان ص2
[41]. وصيت نامه ي شهيدعلي رضا آبياري
[42]. مجموعه ي مقالات دفاع مقدس ص 271
[43]. وصيت نامه ي شهيد علي اماميان
[44]. وصيت نامه ي شهيد محمد اقبالي
[45]. وصيت نامه ي شهيد مرتضي بالاور
[46]. وصيت نامه ي شهيد حميد ابوالحسني
[47]. وصيت نامه ي شهيد احسان ابراهيمي
[48]. وصيت نامه ي شهيد صفر علي احسن زاده
[49]. شاهنامه ي فردوسي، ج12 ابيات 96- 94
[50]. كليات ميرزاده عشقي، ص 194
[51]. كليات نسيم شمال، ص 329
[52]. وصيت نامه ي شهيد احمد بخشيان
[53]. وصيت نامه ي شهيد رضا اُبايي
[54]. عارف قزويني، ديوان ص75
[55]. هراتي، سلمان،آسمان سبز ص9
[56]. صحيفه ي نور،ج 5 ص231
[57]. برهان قاطع
[58]. فرهنگ آنندراج
[59]. فرهنگ جهانگيري
[60]. ديوان اسدي طوسي، ص73
[61]. فرهنگ معين، ص538
[62]. سوزني سمرقندي، ديوان، ص116
[63]. رهنمودهاي امام، صحيفه نور، ج19 ص 139
[64]. صحيفه ي نور، ج21، ص194
[65]. سخنراني آيت الله خامنه اي، 5/9/76
[66]. مرندي، مهدي، بسيج درانديشه ي امام خامنه اي،ص31
[67]. فرهنگ بسيج در كلام رهبري، ص12
[68]. آيت الله خامنه اي، سخنراني در تاريخ 5/9/76
[69]. وصيت نامه ي شهيد علي اربابي
[70]. وصت نامه ي شهيد علي آبياري
[71]. وصت نامه ي شهيد علي آبياري
[72]. قرآن، سوره ي رعد آيه 11
[73]. به روايت انجيل
[74]. وصيت نامه ي شهيد عباس اصيليان
[75]. وصيت نامه ي شهيد حبيب الله آصفي
[76]. وصيت نامه ي شهيد احسان اديب
[77]. وصيت نامه ي شهيد محمد رضا اسماعيلي
[78]. مجموعه شعر جنگ، ص 166
[79]. وصيت نامه ي شهيد علي اسلامي
نظر شما