ايثار و نقش آن درامنيت ملي
يکشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۰۷:۲۰
ايثار و از خود گذشتگي، به عنوان يكي از ارزشهاي ديني و مذهبي، در ايدئولوژي انقلاب اسلامي ايران، نقش تعيين كننده و بي بديلي در پيروزي انقلاب، بخصوص جنگ تحميلي ايفا نمود كه علاوه بر اهداف بلند و آرمان خواهانه حاملان آن كه نگاهي فرا ملي و امت گرايانه را در طول انقلاب و جنگ تحميلي دنبال مي نمودند، درحال حاضر نيز ضامن امنيت ملي و هويت بخش جامعه و جزيي از فرهنگ ديني و ملي محسوب مي شود. در اين مختصر كوشيده ايم اين مسأله را به اثبات برسانيم كه روحيه و فرهنگ ايثار و از خودگذشتگي كه ريشه در باورهاي ديني و ملي ما پيدا كرده است و تبلور آن را در طول هشت سال دفاع مقدس شاهد بوده ايم، مي تواند به عنوان يكي از منابع قدرت ملي نظام جمهوري اسلامي ايران در چارچوب تئوري هاي روابط بين الملل محسوب گردد و يا در همين چارچوب، با استفاده از اصل «بازدارندگي» به عنوان نيرويي باز دارنده در مقابل هجوم و تهديد بيگانگان تلقي شود. مراحل انجام تحقيق شامل تعريف و بررسي مفهومي ايثار، امنيت ملي، امنيت از ديدگاه اسلام، عوامل تهديد كنندة امنيت ملي، منابع قدرت ملي، استراتژي بازدارندگي و رابطه آنها با مقوله ايثار و از خودگذشتگي و نيز تهديداتي كه متوجه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران از ناحيه آمريكا و حاميان آن است و روشهاي مقابله با اين تهديدات با استفاده از منابع نرم افزاري قدرت ملي است كه قطعاً يكي از آنها روحية ايثارگري و شهادت طلبي مردمي است.
چكيده
ايثار و از خود گذشتگي، به عنوان يكي از ارزشهاي ديني و مذهبي، در ايدئولوژي انقلاب اسلامي ايران، نقش تعيين كننده و بي بديلي در پيروزي انقلاب، بخصوص جنگ تحميلي ايفا نمود كه علاوه بر اهداف بلند و آرمان خواهانه حاملان آن كه نگاهي فرا ملي و امت گرايانه را در طول انقلاب و جنگ تحميلي دنبال مي نمودند، درحال حاضر نيز ضامن امنيت ملي و هويت بخش جامعه و جزيي از فرهنگ ديني و ملي محسوب مي شود. در اين مختصر كوشيده ايم اين مسأله را به اثبات برسانيم كه روحيه و فرهنگ ايثار و از خودگذشتگي كه ريشه در باورهاي ديني و ملي ما پيدا كرده است و تبلور آن را در طول هشت سال دفاع مقدس شاهد بوده ايم، مي تواند به عنوان يكي از منابع قدرت ملي نظام جمهوري اسلامي ايران در چارچوب تئوري هاي روابط بين الملل محسوب گردد و يا در همين چارچوب، با استفاده از اصل «بازدارندگي» به عنوان نيرويي باز دارنده در مقابل هجوم و تهديد بيگانگان تلقي شود. مراحل انجام تحقيق شامل تعريف و بررسي مفهومي ايثار، امنيت ملي، امنيت از ديدگاه اسلام، عوامل تهديد كنندة امنيت ملي، منابع قدرت ملي، استراتژي بازدارندگي و رابطه آنها با مقوله ايثار و از خودگذشتگي و نيز تهديداتي كه متوجه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران از ناحيه آمريكا و حاميان آن است و روشهاي مقابله با اين تهديدات با استفاده از منابع نرم افزاري قدرت ملي است كه قطعاً يكي از آنها روحية ايثارگري و شهادت طلبي مردمي است.
1- ايثار و ازخودگذشتگي
واژه ايثار در فرهنگ عميد به معناي بذل كردن، ديگري را بر خود برتري دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن و خود را براي آسايش ديگران به رنج افكندن معنا شده است (عميد، 82)
ايثار و از خود گذشتگي ريشه در درون و فطرت انسان دارد و يكي از خصائص بشري است كه در ميان اقوام و ملل مختلف داراي بار ارزش خاصي است و همواره به عنوان عامل انساني و معنوي تحقق بخش و تأثيرگذار در پيروزي ها و كسب افتخارات فردي و جمعي در ميان ملل ، اقوام و گروههاي انساني بوده است .
ايثار و از خودگذشتگي و شهادت طلبي عمري به درازي عمر بشر دارد و كم و بيش در همه جوامع بشري و به اشكال مختلف تجلي يافته است ( مرضيه مختاري پور و..... ، 86 :ص 247 ) . تقريباً هيچ جامعه انساني را نمي توان يافت كه جانفشاني و از خود گذشتگي مردان و زنانش را در راه اهداف و آرمانهاي آن جامعه ناديده انگاشته يا به راحتي از كنار آن بگذرد . ارزشها ، اهداف ، و انگيزه هايي را كه موجب رفتارهاي ايثارگرانه مي شود ، مي توان در سطوح مختلف و انواع گوناگون تقسيم بندي نمود. رفتار ايثارگرانه ممكن است منشأ انساني ، ديني ، ميهني داشته باشد و ساير اهداف كوچك و بزرگ را شامل شود و از نوعي جهان بيني و ايدئولوژي و نيز مسائلي كه آن جامعه به آن مبتلا است پيروي نمايد. با اين اوصاف چيزي كه وجه مشترك انگيزه هاي رفتار ايثارگرانه است ، بار ارزشي اهداف و انگيزه هايي است كه فرد ايثارگر به خاطرش از خود گذشتگي و جان فشاني مي كند . البته راجع به نوع ارزشها و آرمانهايي كه افراد خود را پاي آنها قرباني مي كنند، بايد شاخص و معيار سنجش ارزشها و ضد ارزشها را در نظر گرفت و به اين نكته توجه نمود كه چه بسا در طول تاريخ زورگويان ، مستكبران و طاغوتيان همواره به اسم ارزش و يا سوء استفاده از باورها و هنجارهاي مورد قبول جامعه، اميال و نيات سوء خود را در پشت عبارات و عناويني چون اقامه عدل ، رسالت تاريخي ، برتري نژادي و ... مخفي نموده و برخي افراد و توده هاي از همه جا بي خبر را فريفته و قرباني اميال خود كرده اند.
اسلام در عين حالي كه بالاترين ارزش و بها را براي شهادت و از خودگذشتگي مؤمنان قايل است ، شاخص هاي ايثارگري و شهادت طلبي را نيز به روشني مشخص كرده است . قرآن اين گونه افراد را صادق ترين و درست كردارترين اشخاصي مي داند كه صرفاً در جهت رضاي خدا و رسولش گام بر مي دارند و تمام اعمال خود را با معيار رضايت حق تعالي و پيروي از رسولش محك مي زنند . قرآن مجيد در توصيف ايثارگران در سوره حشر مي فرمايد: « و براي فقراي مهاجر ، آنان كه از شهر و ديارشان رانده شده اند و از مال و منالشان بريدند و در جستجوي فضل خدا روان گشتند و به ياري خدا و رسولش پرداختند، اينان همان صادقان ، درست كرداران و راست گويانند و هم آنان كه ] انصار [ پيش از اينان ] مهاجران [ در مدينه مسكن گزيدند و ايمان را پايگاه خويش ساختند و مهاجرين را به دوستي برگزيدند و چشم طمع به اموال و سهميه آنان نيندوختند و درحالي كه سخت محتاج و نيازمند بودند ، از خودشان مسكن و اموالشان را بدانان ( مهاجرين ) ايثار كردند. آنها كه به خودشان بخل ورزيده و به ديگران ايثار كنند ، پيروزمندانند .» (سوره حشر آيات 8-9 )
1-1- خصوصيات فرد مجاهد و ايثارگر در اسلام
فرد مجاهد بايد اخلاص در نيت و عمل را سرلوحه مجاهدت خود قرار دهد و از هر گونه شرك و ريا اجتناب نمايد. كسي كه در ميدان نبرد خود را براي مبارزه آماده مي كند ، شرط پذيرش و قبولي اعمالش اين است كه خود را از هرگونه نيت وتعلقات دنيوي ، آزها و آرزوها و قيد و بندها رها ساخته، بجز خشنودي خدا و انجام اوامر او به چيز ديگري نينديشد و هيچ عامل ديگري را شريك قرار ندهد و تنها عامل دربرانگيختن و قيام و قعودش ، الله باشد . دوم عزم راسخ و استواري و پايمردي فرد مجاهد در انجام فعل و عمل خود است . كسي كه عزم نبرد و جانفشاني دارد ، شرط ظفر و پيروزي بر دشمنان ايجاب مي كند، كه از هيچ چيز و هيچ كس بجز نافرماني خدا نهراسد و با كوچكترين خطري كه ممكن است جان و مال وي را تهديد كند ميدان نبرد را ترك نكند و در مقابل دشمن تا آخرين قطره خون خود ايستادگي نمايد تا به فتح و پيروزي دست يافته يا در اين راه كشته شود . خداوند در سوره انفال آيات 15و 16 مي فرمايد :« اي كساني كه ايمان آورده ايد، هنگامي كه با انبوه كافران در ميدان نبرد روبه رو شويد، به آنها پشت نكنيد ( فرار ننماييد) و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند، مگر آنكه هدفش كناره گيري از ميدان براي حمله مجدد ، و يا به قصد پيوستن به گروهي ] از مجاهدين [ بوده باشد ] چنين كسي [ به غضب خدا گرفتار خواهد شد ، و جايگاه او جهنم است ، و چه بد سرانجامي است .( سوره انفال، آيات 15-16)
حضرت علي (ع) در جنگ جمل به فرزند خود محمدبن حنفيه آنگاه كه علم جنگ را به او عطا كرد، فرمود : « كوهها از جا كنده شوند، تو از جاي خود حركت مكن ، دندان روي دندان بنه ، كاسه سرت را به خدا عاريه ده، پاي خود را چون ميخ در زمين بكوب ، چشم بينداز تا انتهاي لشكر را ببيني، و چشم خود را بپوش و بدان فتح و پيروزي از جانب خداوند سبحان است.» (نهج البلاغه، كلام 11) . سوم انتخاب وي از روي آگاهي باشد؛ يعني راهي كه انتخاب كرده بشناسد و به راهي كه انتخاب كرده، ايمان و يقين داشته باشد؛ چرا كه هر گونه انتخاب و تصميم گيري از روي احساس و ايمان سطحي ، با كوچكترين مانع ، متزلزل شده، از هم مي پاشد . و نيز اخلاص در عمل حاصل و نتيجه ايمان آگاهانه است . حضرت علي (ع) مي فرمايد : « مجاهدان اسلحه هاي خود را در سايه آگاهي به حركت درآورده و بينايي را بر شمشير خويش حاكم مي گردانند.» ( نهج البلاغه، خطبه150). امام سجاد (ع) در صحيفه سجاديه دعا مي كند : « خدايا ارتشيان و سپاهيان ، اين مرزبانان حوزه اسلام را چنانچه كه نسبت بدان جاهل اند و بي علم و نادانند ،عارف و عالم بگردان و بدانچه كه بينش ندارندف بينا بگردان .» ( صحيفه سجاديه،دعاي27 ).
2-1- انگيزه و انتخاب هدف
داشتن هدف مهمترين عاملي است كه فرد مجاهد و ايثارگر بايد رهنمود عمل و كنش خود قرار دهد. هدف في سبيل الله، تنها هدفي است كه فرد مجاهد و ايثارگر را به غايت و منظور اصلي- كه همانا صراط مستقيم است - رهنمون مي شود و تمام خصايص انساني و اخلاقي به همراه دارد و هرگونه رذايل اخلاقي از قبيل شرك، ظلم ، سلطه گري و سلطه پذيري را نفي مي كند. مجاهد في سبيل الله؛ يعني گام نهادن در راهي كه هر گونه اهداف غير الهي ، از قبيل كسب جاه و مقام ، شهرت ، غنيمت ، و تعصبات قومي ، قبيله اي و نژادي را پس مي زند و تنها به كسب رضايت خدا و تحقق آرمانهاي الهي مي انديشد . در گرما گرم جنگ جمل، سربازي از لشكريان حضرت علي (ع) نزد آن بزرگوار حاضر شد و سؤالي در مورد توحيد پرسيد ، سرباز ديگري وي را سرزنش نمود كه چه وقت سؤال كردن است ، مگر نمي بيني در ميدان جنگ هستيم و گفتار و كردار ما درباره شمشير است . اميرالمونين (ع) به فرد اعتراض كننده فرمود : بگذار سؤالش را برسد، مگر ما براي چه چيزي به اين ميدان آمده ايم . ما براي آدم كشي نيامده ايم، ما براي احياي انسانها تكاپو
ميكنيم ، ريشه و نتيجه حيات انسانها توحيد است.» ( صداقت ، ص 15 ) .
3-1- شرايط مشروعيت جهاد و عمل ايثارگرانه
شروط جهاد و عمل ايثارگرانه چيست ؟ آيا اسلام اين اجازه را به پيروان خود داده است كه در هر شرايطي با مخالفان و غير مسلمانان وارد كارزار شوند ، يا اينكه اسلام در شرايط خاص و تحقق شروط معيني جهاد و مقابله با دشمن را جايز شمرده است ؟ قدر مسلم اين است كه دين مبين اسلام، مخالف تجاوز و سلطه گري است و هيچ گاه امر به تحميل عقايد خود با زور شمشير ننموده است.
شهيد مطهري جهاد از نظر قرآن را منحصراً نوعي دفاع مي داند و تجاوز را مفهومي عام مي- داند . وي معتقد است ، لازم نيست تجاوز به جان ، مال ، ناموس ، سرزمين ، استقلال و آزادي باشد ، « اگر يك قوم به ارزشهايي كه آن ارزشها ، ارزشهاي انساني بشمار مي رود، تجاوز بكند، باز تجاوز است .»(مطهري ، 61 :ص42). ايشان موارد عمده مشروعيت جهاد در قرآن را در وقوع سه حالت بيان كرده است : حالت اول هنگامي كه مسلمانان از سوي دشمن مورد تجاوز قرار گرفته باشند. دوم مانعي براي نشر دعوت اسلامي و سلب آزادي دعوت ايجاد شود . سوم هنگامي كه يك قومي تحت ظلم و شكنجه قوم ديگر قرار گرفته باشد كه واجب مي شود براي رهايي آن قوم از زير شكنجه دشمن قيام نمود. ايشان فلسفه جنگهاي صدر اسلام را در همين راستا مي داند(ر-ك ، مرتضي مطهري ، 61 :ص34 ). امام خميني (ره) با تأكيد مكرر بر دفاعي بودن مبارزات رزمندگان اسلام درجنگ تحميلي مي فرمايد: « اينها اسلام را يك جوري معرفي دارند مي كنند كه اسلام جنگ مي خواهد بكند، با اينكه اسلام هيچ وقت نخواسته ، يعني ما نخواستيم جنگ كنيم ، آنها جنگ را آوردند براي ما ، ما دفاع مي كنيم.»(صحيفه نور ، 18/250-248 )
4-1- مصاديق ايثار و مجاهدت في سبيل الله
بدون شك، هيچ مكتب و جهان بيني و ايدئولوژي به اندازه مكتب اسلام براي ايثارگري و از خود گذشتگي ـ كه همانا بالاترين مرتبه آن نثار جان و شهادت در راه خداست ـ قرب و منزلت قايل نيست . دين مبين اسلام والاترين جايگاه و مرتبه را براي مجاهدت و از خود گذشتگي پيروانش قايل است، به شرطي كه با هدف و انگيزه قرب به خدا و در مسير دفاع از ارزشهاي ديني و دفاع از حق باشد . اسلام شهادت و ازخودگذشتگي را نه به عنوان هدف، بلكه وسيله اي براي جلب رضايت خدا و معيار و انگيزه اي براي گام نهادن در مسير سعادت و رستگاري مي داند.
با مراجعه به احاديث وروايات در مي يابيم كه اسلام با تبيين و جهت دادن به ارزشهاي انساني به سمت توحيد و خدامحوري ، مصاديق ايثار و شهادت را گسترش داده و بسياري از اعمال و افعال ارزشي و مورد پسند دين را كه ارتباط مستقيمي با نبرد و جانفشاني در ميادين جنگ و جهاد ندارد ، به عنوان مصاديق ايثارگري و شهادت طلبي ذكر نموده است و همان ارج و قربي كه براي فرد جهادگر و شهادت طلب قايل است، براي انجام دهنده آن اعمال نيز قايل است.
برخي از مصاديقي را كه در متون اسلامي و احاديث و روايات ، واژه شهيد بر آن اطلاق مي شود، بدين شرح مي توان ذكر نمود : 1- كسي كه با ايمان و معرفت به خدا ، رسول خدا و ائمه اطهار (ع) بميرد . حضرت علي (ع) مي فرمايد :« هر آنكه بر معرفت حق و رسول خدا و اهل بيت بميرد ، اگر چه در بستر مرده باشد ، به يقين در هيأت و لباس شهيدان مرده است و اجر پاداش او بر خداست. 2- ثابت قدم بودن و استقامت و پايداري در راه دين ، امام حسين (ع) مي فرمايد:« هر كس در زمان غيبت و در انتظار حضرت مهدي (عج) بر سختي ها و آزار و اذيت ها صبور و پايدار و شكيبا باشد، به منزله مجاهدي است كه با شمشير خود در ركاب پيامبر (ص) شمشير زده باشد.» 3- طالب علم كه پيامبر اسلام (ص) در مورد آن مي فرمايد: « هنگامي كه مرگ جوياي علم فرا رسد و او در حال كسب علم باشد، با هيأت شهيدان مرده است .» 4- كسي كه از جان و مال و ناموس خود دفاع كند و در اين راه كشته شود . در اين باره نيز رسول خدا(ص) مي فرمايد : « كسي كه در راه دفاع از خاندان و نواميس و براي دفاع از مال و دارايي خود در برابر مهاجمين ايستادگي كند و كشته شود، شهيد است.» علاوه بر اين موارد ، مصاديق ديگري نيز مانند: كسي كه هنگام كار براي كسب معيشت و آسايش خانواده خود بميرد ، زائر امام حسين (ع) ، در غربت مردن ، غريق و طاعون زده و... جملگي مصاديقي هستند كه در احاديث و روايات به اجر و قرب و مقام شهيد دست پيدا مي كنند.( ر- ك فرهنگ ايثار و شهادت، صص 60-63 ).
گر چه در احكام و تعابير فقهي مصداق شهيد بر كشته شدگان در ميدان جنگ و كارزار اطلاق مي شود، وليكن مصاديق ياد شده نشان دهندة اين است كه هر فرد با ايماني كه با نيت خالص در مسير اطاعت از خداوند ، رسول خدا و جانشينان به حق آن حضرت به مرگ طبيعي از دنيا برود، در زمره شهداء و صالحان قرار گرفته ، در جوار آنان جاي خواهد گرفت.
2- دفاع از قلمرو و سرزمين از ديدگاه اسلام
دفاع از جان ، مال ، زن و فرزند ، وطن و سرزمين ، شرف ، مليت و استقلال كشور از مقولات مقدس و مورد اتفاق همه است. هيچ قوم و ملتي تسليم در برابر تجاوز بيگانگان را نمي پسندد. مردم با هر عقيده و آييني دفاع از سرزمين خود را امري مقدس و قابل تحسين مي دانند. ميهن خواهي يا وطن دوستي ، فلسفه يا ديد سياسي ويژه اي نيست ، بلكه غريزه اي است كه از حس اوليه تعلق داشتن به مكان و هويت ويژه آن و حس دفاع از منافع در آن ناشي مي شود . دفاع از سرزمين و قلمرو اصلي و تماميت ارضي منافاتي با آموزه هاي ديني و مذهبي ما ندارد، بلكه از اهم واجبات و يكي از مصاديق جهاد در راه خدا است . در فقه اسلامي ، واجب بودن دفاع از سرزمين اسلامي از ضروريات است و فقيهان شعيه و سني در آثار فقهي خود در مبحث جهاد بدان پرداخته اند. مقام معظم رهبري با استناد به اين نكته در سخنان خود در ديدار با روحانيون و مبلغان اسلامي فرموده اند: « دفاع از سرزمين اسلامي بر آحاد مردم مسلمان واجب است»(همان ، صص 10-14 ). در مسائل دفاع فتواي امام خميني (ره ) چنين است : « اگر دشمني بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نمايد ، واجب است بر جميع مسلمانان دفاع از آن با هر وسيله اي كه امكان داشته باشد از بذل جان و مال و در اين امر احتياج به اذن حاكم شرع نيست .» ( رساله امام خميني ، مسئله 2826 ).كسيكه در مقام دفاع از مالش و از ناموس كشته بشود، از نظر اسلام شهيد است . در صورتيكه يك قوم بخواهند استقلال قوم ديگري را بگيرند و آنها را تحت قيموميت خودشان قرار بدهند و اين ملت بخواهد از استقلال خودش دفاع كند و دست به اسلحه ببرد ، كاري مشروع ، ممدوح و قابل تحسين انجام داده است. پس دفاع از حيات ، دفاع از مال و ثروت و سرزمين دفاع از استقلال ، دفاع از ناموس ، همه اينها دفاع هايي است مشروع و كسي در اين مورد ترديدي ندارد( مطهري ، 61 : ص 40 ).
حضرت علي (ع) وظيفه حكومت اسلامي را درسه چيز مي داند: 1- اصلاح اهل؛ 2- عمران بلاد ؛ 3- حفظ ثقور . اصلاح اهل به معناي رشد و تعالي انسانها از نظر علمي واخلاقي و سوق دادن نسل بشر به سوي كرامت و ارزشهاي والاي انساني است. عمران بلاد؛ يعني به خدمت گرفتن ابزارهاي مادي در جهت توسعه و عمران و آباداني و حفظ ثغور يعني حفاظت از مرزهاي بلاد اسلامي .( اردكاني ، ص 65 ).
3- مفهوم امنيت ملي
1-3- تعريف و معناي مفهومي :
مطالعات تاريخي ، زبانشناسي و تحقيقات باستان شناسي ، آشكار مي كند كه دولت يك نهاد نظامي بوده و منشأ اوليه تأسيس آن ملاحظات امنيتي و دفاعي بوده است ( جهراسي، 74 : ص 6 ). مسأله امنيت ملي مفهوم غربي و عمدةً آمريكايي است كه پس از جنگ جهاني دوم مطرح گرديد(ادوارداي آذر و چونگ اين مون ، 79 : ص 11 )؛ با اين حال همانند ديگر مفاهيم سياسي تعاريف متعددي در آن شده است، به طوري كه هر يك از زوايه اي خاص به تعريف آن پرداخته اند. باري بوزان امنيت ملي را مفهومي توسعه نيافته مي داند كه نمي توان يك مصداق واحد خارجي براي آن قايل شد و تعريف مشخصي از آن ارائه داد. از آن به مثابه يك مفهوم عقب مانده ياد مي كند كه تا دهه 1980 كار جالب توجهي در خصوص تعريف و تهديد روز آمد آن صورت نگرفته است (افتخاري ، 77 : ص ، 30 ).
دايره المعارف علوم اجتماعي ، امنيت ملي را چنين تعريف كرده است :« توان يك ملت در حفظ ارزشهاي داخلي از تهديدات خارجي .» (ربيعي ، 83 : ص 11 ). بنابراين، مفهوم امنيت ملي بسته به ديدگاه كشورها نسبت به مقوله امنيت متفاوت است، اما در عين حال مفهوم اصلي امنيت ملي براي بسياري از كشورها ، حاكي از نياز به حفظ استقلال وتماميت ارضي ، حفظ شيوه زندگي ملي وجلوگيري از مداخله بيگانگان در امور داخلي كشورهاست.( همان ، ص 84 ).
2-3- ابعاد امنيت ملي
با توجه به اينكه مقوله امنيت تمامي ابعاد و اركان حاكميت سياسي را در بر مي گيرد، لذا در يك چارچوب كلي امنيت ملي داراي دو بعد متفاوت و در عين حال مرتبط به هم است : الف) بعد داخلي كه ناظر به ايجاد نظم و آرامش و امنيت داخلي ، تأمين منافع عمومي ، برآوردن توقعات روزافزون جامعه و رشد و توسعه فرهنگ و تمدن است؛ ب) بعد خارجي كه ناظر به نحوه تعيين جايگاه يك كشور در صحنه بين المللي است . در اين راستا مجموعه توانايي هاي يك كشور اعم از سياسي ، نظامي و اقتصادي در حفظ تماميت اراضي ، حاكميت ملي ، استقلال سياسي ، اعمال صحيح حاكميت بر منافع طبيعي ، حفظ محيط زيست در قبال تهديدات خارجي وغيره مطرح است. برخي از انديشمندان براي امنيت ملي دو وجه قايل شده اند : يكي جنبه خاص و ديگري جنبه عام . در معناي خاص، امنيت معطوف به دفع حمله نظامي و موفقيت در جنگ مستقيم است در حالي كه امنيت عام دائر بر تهديدات جدي نسبت به ارزشها و منافع جامعه ، زندگي سياسي – اجتماعي است كه بايد در ذهن توده مردم و زمامداران اين باور به وجود آيد كه امنيت كافي براي ادامه زندگي بدون دغدغه وجود دارد( جمراسي ، 74 : ص ، 9 ).
بعد از جنگ جهاني دوم و بويژه در دوران جنگ سرد، گفتمان حاكم بر سياست بين الملل و سياست جهاني ، امنيت محور بود . تفاوت هاي فرهنگي در مقايسه با مبارزه ژئوپلتيك جهاني بين نظام دو قطبي آمريكا و شوروي سابق در جايگاه دوم قرار داشت و هر دو بلوك الگوهاي خود را ارائه نمودند تا جهانيان ، يكي را گزينش نمايند. بعد فرهنگي قدرت نقش حاشيه اي در تحولات فكري و سياسي در عرصه سياست جهاني داشت و عمده كشورها در منازعات و مناسبات خود بر قدرت سخت و قدرت نظامي ، جهت پيشبرد اهداف و منافع ملي خود تكيه مي كردند(خراساني ، 87 : صص 58-59 ).
با پايان يافتن جنگ سرد ، امنيت ملي ابعاد گسترده تري به خود گرفت ، بعد نظامي امنيت ملي تضعيف شد و جاي خود را به ابعاد ديگر، بخصوص مسائل اقتصادي و فرهنگي داد. بعد فرهنگي امنيت ملي روز به روز از اهميت بيشتري برخوردار مي شود . حوادث و رخدادهايي نظير فروپاشي شوروي و سقوط كمونيسم ، حوادث يازده سپتامبر، مبحث بنياد گرايي اسلامي ، مطرح شدن نظام تك قطبي و ادعاي هژموني طلبي آمريكا و طرح آمريكايي خاورميانه بزرگ و مطرح شدن خاورميانه اسلامي در مقابل آن، جملگي رويدادهايي بوده و هستند كه انگيزه هاي جديدي را براي ارتقاي مقوله فرهنگ ، در مطالعات سياسي، حتي به عنوان يك شاخه اصلي در آن فراهم نمود.( علي ربيعي ، ص151). بنابراين، فرهنگ ايثار و شهادت مي تواند به عنوان يكي از شاخه هاي بعد فرهنگي امنيت ملي در عصر حاضر بيش از پيش مورد توجه انديشمندان و پژوهشگران علوم انساني قرار گرفته، در آينده به عنوان بعد مهمي از ابعاد مختلف امنيت ملي مورد توجه بيشتر قرار گيرد.
3-3- اهداف امنيت ملي
اهداف و انگيزه اصلي رفتار كشورها در محيط سياست خارجي ، به نظر اكثر دانشمندان مسائل بين الملل « منافع ملي » نام دارد. منافع ملي گر چه تا حدودي داراي مفهومي پيچيده و مبهم است و داراي تعاريف گوناگوني است، اما از نوشته هاي اكثر محققان استنباط مي شود كه منافع ملي بقاي كشور ، صيانت ذات و امنيت ملي واژه هاي مختلفي اند كه از يك پديده حكايت مي كنند. و آن هم « حفظ وجود خود » است (پيشين ، ص، 9 ).
گر چه بسياري از اهداف و منافع ملي مانند : حفظ بقاي خود ، دفاع در برابر تهاجم ملي و تجاوز، استقلال و حفظ تماميت ارضي ، حفظ ارزشها، كسب اعتبار و پرستير ملي ، توسعه اقتصادي و رفاه مردم و... بين كشورها مشترك است، ليكن اهداف ملي كشورها از تعداد ، تنوع و پيچيدگي هاي خاصي برخوردارند كه سياستمداران قادر نيستند بسياري از آنها را از پيش تعيين نمايند. لذا عوامل متعددي در تعيين اهداف ملي يك كشور دخيل هستند كه مي توان به ميزان توان و ظرفيت هاي مادي و معنوي ، نگرش و جهان بيني حاكم بر زمامداران ، ايدئولوژي ، روحيات ملي ، عوامل تاريخي ، موقعيت جغرافيايي و سرزمين و... اشاره نمود كه مي تواند به صورت مستقيم و غير مستقيم بر انتخاب و تعيين اهداف ملي تأثير بگذارد.
دكتر هوشنگ مقتدر معتقد است كشورها داراي هدفهاي چند گانه اي هستند كه تحت تأثير تركيبي از : 1- عوامل محيطي يا سيستماتيك؛ 2- اقدامات فوري كشورهاي ديگر كه به منافع آنها لطمه مي زند و 3- نيازهاي داخلي اجتماعي و اقتصادي قرار دارند. اهداف ملي را مي توان برحسب موضوع مانند هدفهاي سياسي ، اقتصادي ، نظامي ، ايدئولوژيك ، فرهنگي و غيره و همچنين بر حسب جغرافيايي، مانند منطقه اي و جهاني و يا بر حسب اولويت ها، مانند اهداف نزديك و حياتي ، هدفهاي ميان مدت و هدفهاي درازمدت تقسيم بندي نمود( مقتدر، صص 154-155)
وقوع انقلاب اسلامي همراه با طرح اهداف و آرمانهاي بديع و منحصر به فرد در سطح ملي ، منطقه اي و جهاني ، نظم نويني را در سطوح ياد شده خواستار بود. تفسير فراملي از امنيت ملي يكي از وجوه بارز اين رويكرد در سطح مباحث خارجي امنيت ملي كشور است كه برخلاف نظم حاكم جهاني هنوز خواهان تدوام روندهاي گذشته به صورت اصولي است. مبارزه با نظام سلطه ، ستيز با استكبار جهاني و مظهر آمريكا، برقراري عدالت در نظام بين الملل، امت گرايي و حمايت ازجنبش هاي آزادي بخش در دنيا و بويژه دركشورهاي اسلامي در اين گفتمان جايگاه مهمي را به خود اختصاص مي دهد كه در واقع تأكيد بر تداوم ايدئولوژيك، به عنوان مهمترين مبناي قدرت جمهوري اسلامي ايران تاكنون است (علينقي ، 80 : ص 26 ). البته، اگر چه تاكنون تحت تأثير عوامل دورني و محيطي و مقدورات و ظرفيت هاي نظام و نيز تهديدات خارجي و واكنش هاي جهاني ، پيگيري اهداف فوق الذكر با مشكلاتي مواجه شده كه ما را وادار نموده است برخي از آنها را تعديل نموده يا موقتاً كنار بگذاريم، ليكن با توجه به ايدئولوژي انقلاب اسلامي ، تاكنون تغيير چنداني در ماهيت اين اهداف به وجود نيامده است و همچنان به عنوان هدفهاي اصلي و اوليه انقلاب مطرح هستند.
اهداف كلي نظام جمهوري اسلامي ايران را مي توان به طوركلي به دو دسته تقسيم نمود : 1- اهداف ملي شامل آن دسته از اهدافي كه جزو منافع عام و مشترك بين همه دولتهاي ملي است، از قبيل حفظ استقلال و تماميت اراضي ، تأمين آسايش و امنيت شهروندان ، رشد و توسعه اقتصادي و ... ؛ 2- اهداف فراملي كه ناظر بر ايده آلها و باورها و ارزشهاي حاكم بر جامعه است و افقي فراتر از مرزهاي ملي را در بر مي گيرد. استكبار ستيزي حمايت از مردم مظلوم فلسطين در برابر اسرائيل غاصب و حمايت مادي و معنوي از جنبش ها و نهضت هاي آزادي بخش در زمره اين اهداف هستند( افتحاري ، 77 : ص63). اهداف فراملي كه نشأت گرفته از ماهيت ايدئولوژيك انقلاب اسلامي ايران است و جزء لاينفك آن محسوب مي شود، به طور طبيعي واكنش هايي را در سطح بين المللي ومنطقه اي را عليه ما برانگيخته است كه نمونه هاي آن توطئه هاي مختلف از ناحيه آمريكا و قدرتهاي بزرگ و جنگ تحميلي عراق عليه ايران را در گذشته شاهد بوده ايم و اكنون هم با تحول در شيوه ها و شگردهاي مختلف ادامه دارد.
4-3- امنيت ملي از ديدگاه اسلام
با توجه به اينكه هدف و غايت دين اسلام و رسالت اصلي پيامبر اكرم (ص) تربيت انسان و رساندن به كمال است و در اين مسير ضرورت دارد با موانع كمال مبارزه كرد و از آنجا كه موانع كمال يا دروني است يا بيروني، لذا آنچه كه در فرمايش نبي اكرم (ص) با عنوان جهاد اكبر و اصغر از آن ياد مي شود، دائر بر مبارزه با تهديدات امنيتي در حوزه فردي است كه عبارت از شرك وكفر و رذائل اخلاقي و در حوزه امنيت ملي و جهاني مبارزه با استبداد و استكبار است( زهيري ، 85 : ص 157 ).
از ديدگاه اسلام عوامل تهديد كننده امنيت ملي چهار عامل هستند : 1- تجاوز؛ 2- ستمگري و ستم پذيري؛ 3- تهديد و ارعاب؛ 4- استكبار ( سياست سلطه و استثمار ). تجاوز به حقوق و حريم ديگران- چه مادي و چه معنوي- مذموم و مسبب آن مستحق مجازات است و واجب است در مقابل آن واكنش نشان داد . قرآن كريم در سوره بقره آيه 194 مي فرمايد : « كسي كه به شما تجاوز كرد ، به همان ميزان به او تجاوز كنيد ». و يا در همين سوره، در آيه 190 مي فرمايد : « با كساني كه با شما مي جنگند، بجنگيد و تجاوز نكنيد». راجع به ستمگري و ستم پذيري در قرآن آيات زيادي آمده است كه هم ستمگري را نهي مي كند و هم سكوت در برابر ظلم و ستم را جايز ندانسته ، اين حق را براي ستم ديده قائل است كه در مقابل ستمگر ايستاده ، براي دادخواهي قيام كند. قرآن در سوره انعام آيه 82 مي فرمايد : « كساني كه ايمان آوردند و ايمانشان را به هيچ ظلمي نيالايند شايسته امنيت هستند. سوره بقره آيه 279 مي فرمايد : « نه ستم كرده ايد و نه به ستم تن داده ايد» تهديد و ارعاب نيز از عوامل تهديد كننده امنيت در سطح فردي و ملي است و موجب سلب امنيت و آسايش است . در اسلام وظيفه همگاني است كه در مقابل تهديد و ارباب ايستادگي كنند و خصم ظالم و ياور مظلوم باشند. سياست هاي استكباري نيز چهارمين عامل سلب امنيت ملي است كه در قرآن سوره مؤمنون، آيات 42 و 45 مي فرمايد :« آنگاه موسي و برادرش هارون را با دلايل روشن و برتري آشكار به سوي فرعون و حاميانش فرستاديم و آنها استكبار ورزيدند و در زمره سلطه جويان قدرت طلب در آمدند.» استكبار در تمامي اشكالش منبع اصلي تشنجات بين المللي و مناقشات جهاني است و همواره امنيت را به خطر مي اندازد( جمراسي ، 74 : صص 138-145 ).
امنيت يكي از مفاهيمي است كه در قرآن و روايات به طور گسترده اي به آن پرداخته شده است . البته، واژه « امنيت » در هيچ كدام از متون اسلامي به اين شكل نيامده است، اما واژه امن كه همان مفهوم امنيت از آن استفاده مي شود، حدود 879 بار در قرآن به كار رفته است . علاوه بر قرآن كريم ، در آيات و روايات و حتي ادعيه اسلامي و شيعي به وفور به آن پرداخت شده است( اخوان كاظمي ، 85 : صص 151- 152 ).
4- عوامل تهديدكننده امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران
ايران در چهار راه حوادث قرار داشته و همواره امنيت آن را عوامل مختلف تهديد كرده است. از لحاظ تاريخي ايران بارها در شمال و جنوب و از شرق و غرب مورد تجاوز قرار گرفته است. حمله اسكندر و حملات مغولان در سده هاي ميانه پس از اسلام و همچنين حمله اشرف افغان و انقراض سلسله صفوي ، تجزيه بخشهايي از ايران به دست روس و انگليس و تصرف ايران درجنگهاي اول و دوم جهاني و سرانجام حمله عراق به ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، همگي حاكي از روند مداوم تهديدهاي امنيتي خارجي بر ضد ايران است( رنجبر ، 78 : ص ، 122 ).
موقعيت جغرافيايي سرزمين ايران در طول تاريخ، همواره از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است و اين سرزمين همواره نقش پل ارتباطي ميان قاره اي را ايفا مي كرده است. به همين سبب كليه مسيرهاي ارتباطي ميان قاره هاي كهن جهان- چه از طريق راههاي زميني و چه دريايي و هوايي- الزاماً در مدخل يا حاشيه آن عبور مي كرده است . موقعيت گذرگاهي ايران به سبب نقش پر اهميتي كه در مبادلات منطقه اي ايفا مي كند و همچنين تأثيرات عميقي كه بر تحولات سياسي - اقتصادي حوزه هاي وسيعي چون آسياي مركزي شبه قاره هند ، بين النهرين و آناتولي دارد. تبديل به يك موقعيت حساس ژئوپلتيك گرديده است. از سوي ديگر، وجود ذخاير عظيم سوخت هاي فسيلي در بستر خليج فارس و نياز روز افزوني كه جهان به اين منابع دارد و موقعيت استراتژيك تنگه هرمز و مجموعه كاركردهاي حاصل از موقعيت هاي چند گانه ذكر شده ، از ديرباز به گونه اي ساختاري ، فضاي سياسي ايران را تحت تأثير قرار داده است و همچنان اهميت برجسته اي به اين كشور بخشيده است كه هرگونه تحول سياسي در آن موجب برانگيخته شدن حساسيت هاي جهاني مي گردد( كتاب امنيت بين الملل 3 ، ص 53 ).
تحولات ناشي از جهاني شدن و به هم پيوستگي و نزديك شدن كشورهاي جهان در اثر گسترش ارتباطات ،روابط و مناسبات بين كشورهاي جهان را به طور چشمگيري افزايش داده است . حادثه يازده سپتامبر و تحولات ناشي از آن، بخصوص اشغال عراق و افغانستان، التهاب و چالشهاي عمده اي را در دنياي اسلام و بخصوص منطقه خاورميانه ايجاد نموده است كه كشور ايران در نقطه كانون اين تحولات در منطقه مطرح است. استقرار نيروهاي نظامي آمريكا در چهار طرف مرزهاي ايران ،تحولات داخلي عراق و ارتباط دادن آن به ايران از سوي آمريكا، تفرقه افكني و حمايت از برخي قوميت ها و اپوزيسيون خارج از كشور فشار به ايران و محاصره اقتصادي به بهانه جلوگيري ايران در رسيدن به تكنولوژي هسته اي ، مباحث مربوط به تروريسم و بهانه قرار دادن حمايت هاي مادي و معنوي ايران از برخي گروهها، نظير حزب الله لبنان ، جهاد اسلامي و گروههاي شيعي عراق و... همه اين عوامل مي تواند بهانه اي باشد كه محيط سياسي و امنيتي ما را با تهديدها و چالشهايي مواجه سازد.
اگر چه مشكل است (دست كم در شرايط فعلي ) با بهره گيري از منابع و مؤلفه هاي نظامي ، اقتصادي و تكنولوژيك در مقابل قدرتهاي بزرگ بايستيم و امنيت خود را حفظ كنيم، اما از حيث توجه به سرمايه هاي خود بايد بيشترين سرمايه را صرف مسائل فرهنگي و ايدئولوژيك كنيم. اگر بتوانيم توليد و باز توليد فرهنگي و ايدئولوژيك داشته باشيم ، در سطح جهاني همواره حرفي براي گفتن خواهيم داشت (علينقي ، 80 : ص 53) . به اين ترتيب، برخورداري از يك زير ساخت قوي اجتماعي و فرهنگي مي تواند يك مديريت امنيتي سالم را به همراه داشته باشد. جنگ تحميلي فرصتي را فراهم آورد تا رهبران سياسي ايران به توان بالاي بسيج مردمي پي ببرند و به عنوان يكي از مولفه هاي توانمند امنيت ملي در دفع تهديدات خارجي و حفظ نظام و آرمانهاي انقلاب اسلامي به كار گيرند( افتخاري ، 77 : ص 73 ).
5- منابع قدرت ملي
قدرت ملي جزء ناگسستني سيستم دولت هاي ملي است. كشورها دائماً در تلاش براي كسب قدرت اند، زيرا قدرت براي بقا و حفظ موجوديت آنها ضروري است . امروزه در چارچوب و سيستم سياسي دولت – كشورها ، قدرت جزء لاينفك سيستمهاي ملي است و بدون كسب و بقاي قدرت هيچ حاكميتي معنا پيدا نمي كند و چنانچه دولتي بخواهد حاكم باشد و تداوم پيدا كند، بايد قدرتمند باشد، زيرا در غير اين صورت در معرض تهديد و نابودي خواهد بود. قدرت دولت بايد مطلق و نامحدود باشد، بدين معنا كه هيچ قدرتي در درون كشور و حوزه ملي نبايد آن را محدود كند و همه قدرتهاي درون حاكميت بايد محدود به قدرت ملي باشد (مقتدر ، 70 : ص 67 ) .
قدرت نيز همانند امنيت مفهومي مبهم دارد كه توافق چنداني درخصوص تعريف آن ميان انديشمندان و نظريه پردازان وجود ندارد. با وجود همة تعاريف و تعابيري كه تاكنون از قدرت شده است ، خواه قدرت را به عنوان هدف تلقي كنيم و خواه آن را براي حفظ سياست لازم بدانيم ، مسأله قدرت پيوندي ناگستني با مفهوم امنيت دارد. دررابطه ميان قدرت و امنيت ، واقعگرايان ، قائل به وجود يك رابطه دو طرفه و مستقيم هستند؛ بدين معني كه هر چه قدرت يك كشور بيشتر باشد، به همان ميزان امنيت آن كشور بيشتر خواهد شد و بالعكس. در انديشه مورگنتا و مكتب واقع گرايي ، قدرت ملي داراي مفهومي عمدةً فيزيكي و نظامي بود. تافلر مفهوم قدرت را بيشتر در دانش و اطلاعات معني مي كند. برخي از انديشمندان منابع قدرت را به منابع محسوس نظير ، جغرافيا وسعت سرزمين توان اقتصادي منابع زير زميني و جمعيت و منابع نامحسوس كه به آساني كميت پذير نيستند، از قبيل كيفيت رهبري و حكومت ملي ، اراده تخصيص منابع براي دست يافتن به هدف ملي ، روحيه انضباط ، لياقت و كيفيت نيروهاي مسلح ، توان بالقوه اتحاد دولت ، سطح آگاهي سياسي در ميان مردم و ايدئولوژي و ارزشهاي ديني تقسيم نموده اند( ولي پور، 83 : صص 30-31).
قدرت لازم نيست هميشه به صورت فيزيكي و مادي تجلي پيدا كند، بلكه صرف داشتن قدرت ممكن است طرف ديگر را به تمكين وادار كند، كه اين جنبه قدرت را نفوذ مي گويند. براي مثال، قدرت نظامي و اقتصادي حتي بدون به كارگيري آن خود مي تواند به ايجاد و تقويت روحيه ملي كمك كند. اگر در قرون قبل دو عنصر نظامي گري و اقتصاد در تأمين امنيت كشور در دو بعد داخلي و خارجي نقش بسزايي ايفا مي كردند، در قرن بيست ويكم فرهنگ را نيز بايد به عناصر قبلي افزود . قدرت اقتصادي پشتيبان قدرت نظامي است و هر دوي آنها بر افكار عمومي تكيه دارند. در نتيجه، ايجاد روحيه ملي پشتيبان قدرت نظامي و اقتصادي تلقي مي گردد.
"كار" قدرت ملي را به سه گروه تقسيم كرده است : 1- قدرت نظامي؛ 2- قدرت اقتصادي؛ 3- قدرت بر افكار. وي قدرت بر افكار را از دو قدرت ديگر كمتر نمي داند و تأثيرات آن را در داخل موجب تقويت روحيه ملي ، ايجاد روحيه جنگي و حس فداكاري در داخل كشور و تضعيف دشمنان و جلب متحدان در خارج از كشور به كار مي برد (مقتدر، 70 : ص 70).
دكتر هوشنگ مقتدر ضمن بر شمردن عوامل قدرت ملي از قبيل جغرافي ، مواد خام و منابع طبيعي، جمعيت و تكنولوژي، سه عامل را كه كمتر محسوس اند، اما از نظر وي بسيار پر اهميت اند، تحت عنوان ايدئولوژي ، روحيه و رهبري برشمرده است . به نظر وي، روحيه و منش ملي با ايدئولوژي مربوط و متأثر از آن است و رهبري هم علاوه بر اينكه موجب تقويت روحيه ملي مي شود در عين حال موجب تأمين اطاعت و جهت دهي به اعتقادات و ايدئولوژي خواهد شد. فرانسيس بيكن مي گويد :« بزرگي يك كشور را از لحاظ وسعت و سرزمين مي توان اندازه گرفت و ميزان درآمد و دارايي آن قابل محاسبه است. عده جمعيت را از راه گردآوري آمار مي توان دانست و شمار يا بزرگي شهر را از راه نقشه ها و كارتها، با اين همه در ميان امور مدنيه چيزي اشتباه تر از ارزيابي درست و داوري صحيح در مورد قدرت و نيروهاي يك كشور نيست.» (فرانكل ، 69 : ص 147 ).
در طول جنگ تحميلي عراق عليه ايران، تركيبي از عوامل محسوس و نامحسوس قدرت ملي مطرح بود . هرچند كه در ميدان نبرد و صحنه هاي جنگ عوامل و منابع مادي و سخت افزاري قدرت ملي مطرح است و منابع اصلي قدرت در زمان جنگ تجهيزات جنگي و توان نظامي ما در مقابل جنگ افزار و ماشين جنگي صدام قابل مقايسه نبود. لذا تنها نقطه قوت و اتكاي جمهوري اسلامي ايران ، روحيه مردمي ، پشتيباني اقشار و توده هاي مردم و ايثار و شهادت طلبي جوانان برومند وطن با اتكا بر آموزه هاي ديني و مذهبي وروحيه انقلابي بود كه توانست ارتش تا بن دندان مسلح بعث عراق را كه از سوي قدرتهاي بزرگ جهاني تغذيه و حمايت مي شد، مستأصل نموده ، به شكست بكشاند.
در دوره رژيم سابق ايران امنيت ملي صرفاً داراي ابعاد سخت افزاري بود و امنيت و قدرت مترادف با نظامي گري تعريف مي شد، به همين جهت، آمريكا از سال 1349 تا پايان حكومت پهلوي اول حدود بيست ميليارد دلار تسليحات بسيار پيشرفته به ايران فروخت و سفارش بيست ميليارد ديگر هم داده شده بود.
در فضاي بعد از انقلاب و در سالهاي نخستين نظام جمهوري اسلامي ، توجه به منابع محسوس قدرت از اهميت بسيار كمي برخوردار بود . انقلاب باعث جوشش و بيداري هويت ارزشي و نيز قدرت ارزشي وابسته به آن شد و باعث گرديد بر ابعاد نرم افزاري قدرت ملي كه همان قدرت ارزشي نظام بود، تأكيدي اساسي شود. به طور كلي، سه منبع قدرتي كه در ملاحظات امنيتي نظام جمهوري اسلامي ايران در سالهاي آغازين انقلاب ، از جايگاه محوري برخوردار بودند و به اصطلاح مايه اميد انقلابيون براي دستيابي به اهداف امنيتي به شمار مي رفتند، عبارت بودند از : الف ) اسلام شيعي انقلابي؛ ب ) روحانيت شيعي و رهبري فرهمندانه امام خميني ( ره )؛ ج ) مردم در صحنه (ولي پور زرومي ، 83 : صص 30-31 ).
آنچه كه در بررسي امنيت ملي پس از انقلاب مورد تأكيد قرار گرفت، اين بودكه مكتب اسلام چارچوب و منبع تغذيه اصلي قدرت در ايران تلقي گرديد و درترسيم امنيت ملي ، مصالح ايدئولوژيك در كنار منافع ملي مدنظر سياست گذاران قرار گرفت ( افتخاري ، 77 : ص 102 ) .
اگر چه در دوران پس از جنگ تحميلي ، مؤلفه هاي قدرت ملي جمهوري اسلامي ايران تحت تأثير عوامل سياسي داخلي و تحولات محيط بين المللي دچار نوسان و تحولات عديده اي شده است، اما ابعاد نرم افزاري قدرت ملي شامل حمايت مردمي و روحيه ايثار و شهادت طلبي مردم كه ميراث انقلاب و جنگ تحميلي است، همچنان نقطه اتكاي قدرت و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران محسوب مي شود .
بنابراين، با توجه به اهميت يافتن منابع نامحسوس يا كمتر محسوس قدرت در عرصه هاي ملي و بين المللي نسبت به دو – سه دهه گذشته ، كه بدون شك امروزه جمهوري اسلامي ايران يكي از كانونهاي ملي و فراملي توليد منابع قدرت نرم و نامحسوس همچون حمايت مردمي در اهداف و آرمانها و حقانيت انقلاب در مقابل قدرتهاي بزرگ ، آمادگي فيزيكي و روحي اقشار مردم در دفاع از كشور و ارزشهاي ديني ، حفظ و تداوم روحيه ايثارگري و شهادت طلبي در بين جوانان ، گسترش روز افزون روي آوري به ارزشهاي اسلامي و استكبار ستيزي در ميان مسلمانان و گروههاي سياسي ساير كشورهاي اسلامي با الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران كه خود عاملي براي حمايت معنوي و تقويت كننده قدرت ملي محسوب مي شود، جملگي ، به عنوان منابع نامحسوس قدرت ملي كه تا كنون كمتر مورد توجه دشمنان و در رأس آنها آمريكا و رژيم صهيونيستي قرار گرفته است ، توانسته برتري خود را بر منابع محسوس و تسليحات مدرن آنها به اثبات برساند و دست كم به عنوان عاملي بازدارنده در مقابل تهديدات دشمنان مطرح باشد، چرا كه دشمنان انقلاب با كسب تجربه از شكست اهدافشان درعراق و افغانستان به اين نتيجه رسيده اند ، حتي در صورت پيروزي نظامي با استفاده از برتري نظامي و تسليحاتي بر جمهوري اسلامي ايران ، نه تنها قادر نخواهند بود برتري خود را حفظ نمايند و تداوم بخشند، بلكه ممكن است حتي به لحاظ نظامي و نبرد در ميدان جنگ ، تكنولوژي برتر و سلاحهاي پيشرفته آنها قادر نباشد بر نيروي ايمان و انگيزه قوي نيروهاي ايراني پيروز شود.
6- استراتژي بازدارندگي :
فرهنگ آكسفورد بازدارندگي را چنين تعريف مي كند : « سياست مبتني بر تلاش براي كنترل رفتار بازيگران ديگر با استفاده از تهديد . طرف بازدارنده سعي دارد طرف بازداشته را متقاعد كند كه زيانهاي دست زدن به اقداماتي كه بازدارنده مايل به جلوگيري از آن است ، بسيار بالاتر از هرگونه سودي است كه بازداشته احتمالاً از آن اقدام به دست مي آورد.» (مك لين ، 81 : ص230 ).
بازدارندگي مفهومي است كه پس از پايان جنگ دوم جهاني و پس از استقرار سلاحهاي هسته اي در رابطه با رو در رو قرار گرفتن دو بلوك شرق و غرب به رهبري آمريكا و شوروي مطرح گرديد و بيش از چهل سال محور هر گفتمان استراتژيك بود و جايگاه ويژه اي در نظريه پردازي ها و سياست گذاري ها داشت ( ر. ك : فريدمن ). رقابت تسليحاتي و ايدئولوژيك ميان دو ابرقدرت ، ويژگي اصلي روابط بين الملل در دوران جنگ سرد به شمار مي رفت . در دوران جنگ سرد ، مبناي قدرت در نظام بين الملل بر مبناي نظامي گري استوار بود . در نتيجه، هر بازيگري كه توانايي نظامي بالا داشت ، مي توانست در ساختار نظام بين الملل از تأثير گذاري و نفوذ بيشتر برخوردار باشد(رنجبر ، 78 : ص 101 ). عدم توان شوروي در تداوم مسابقه تسليحاتي با آمريكا – دست كم به عنوان يكي از مهمترين عوامل منجر به فروپاشي شوروي شد . پس از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد ، بازدارندگي ديگر آن مصاديق سابق خود را از دست داده بود .
با پايان نظام دو قطبي ، سردمداران ايالات متحده آمريكا درصدد سلطه يكجانبه خود و به دست گرفتن رهبري نظام بين الملل برآمدند . به نظر چالز كراوت هامر « جنگ خليج فارس شروع يك دوره آمريكايي است كه در آن جهان به سلطه بي خطر آمريكا رضايت خواهد داد . » ( همان ، ص 102 )، اما طولي نكشيد كه حملات تروريستي به آمريكا در سپتامبر 2001 نشان داد كه بازدارندگي در مقام يك استراتژي ، ديگر موضوعيت ندارد و به جاي آن « پيشدستي » به عنوان جايگزين مناسب براي بازدارندگي پيشنهاد شد . اين اصل كه مقابله با تهديدات ، پيش از عملي شدن آنها گزينه اي بهتر است، در سند استراتژي امنيت ملي آمريكا در سپتامبر 2002 مطرح شد و بر اين فرض استوار بود كه تهديد به زور مي تواند مانع از رفتار خصمانه ديگران گردد .
پيش از اين براي ايالات متحده آمريكا يك دشمن وجود داشت و اين دشمن طرفدار وضع موجود بود، از مخاطره جويي نفرت داشت و بازدارندگي نيز عليه او مؤثر مي افتاد . در آن موقع تسليحات كشتار جمعي صرفا آخرين راه چاره تلقي مي شد، اما حالا ديگر نمي توان با ابزارهاي سنتي با دشمني مقابله كرد كه سربازان پياده اش ، افراد شهادت طلب هستند ( پيشين ، ص146) .
پس از فروپاشي اتحاد شوروي ايدئولوژي آمريكايي بر مبناي مقابله با گروهها و نيروهاي اسلام گرا شكل گرفت و براساس چنين نگرشي ، آمريكا با اقدمات يكجانبه و تلاش براي اعمال سلطه بر منطقه و تثبيت هژموني مورد نظرش ، به افغانستان و عراق حمله كرد؛ با اين پيش بيني كه پيروزي برق آسا در اين دو جبهه ، راه را براي عملي كردن طرحهاي بعدي ، هموار مي كند و كشور ناسازگار منطقه؛ يعني ايران را در انزوا اقرار مي هد . از طرفي ،متحد استراتژيك آن كشور ، يعني رژيم صهيونستي نيز در همسويي با آمريكا و تكميل طرحهاي آن ، جبهه ديگري در اين راستا گشود و با حمله گسترده به لبنان به دنبال از بين بردن عمق استراتژيك ايران در منطقه بود كه در تمام اين صحنه ها ، نتايج دور از انتظار به دست آمد . پيروزي حزب ا.. در جنگ 33 روزه بر ارتش اسرائيل كه تا آن زمان اعراب آن را شكست ناپذير مي دانستند، در واقع پيروزي مدل تفكر انقلاب اسلامي و احياي مجدد شكوفايي آن در كل منطقه بوده است و نشان داد كه چگونه با تمسك به اين مدل ، مي توان دشمن را شكست داد ( تخشيد – نوريان ، 77 : ص 133 ) .
7- استراتژي بازدارندگي مردمي و رابطه آن با مقوله ايثار
جمهوري اسلامي ايران از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي در محيط امنيتي كشور با طيف وسيعي از تهديدات داخلي و خارجي مواجه بوده است كه درك محيط راهبردي و تحولات آن توسط رهبري و مسؤولان نظام ، با بهره گيري از قدرت نرم افزاري نظام ؛ يعني بسيج توده ها و رضايت واعتماد آنان به نظام اسلامي ، منجر به كار ويژة امنيتي خنثي سازي تهديدات و چه بسا تبديل تهديدات به فرصت ها بوده است .
در انديشة دفاع مردمي امام خميني ( ره ) توجه به بسيج و فرهنگ بسيجي جايگاه ويژه اي دارد . راهبرد دفاع مردمي امام خميني ( ره ) در حماسه هشت سال دفاع مقدس در قالب بسيج مستضعفين با مؤلفه هايي چون : معنويت گرايي ، شهادت طلبي و ازجان گذشتگي ، ايثار و فداكاري، مقاومت و ايستادگي ، ميهن دوستي و حميت ملي تجلي مي يابد . هشت سال دفاع مقدس نشان داد كه آميختگي فرهنگ ديني و روحية مقاومت و همت مردمي در برابر متجاوزان ، شكلي از جنگ را پديد آورد كه شايد كمتر شباهتي به ديگر جنگهاي جهان پيدا مي كرد . فرهنگ شيعي و علوي متأثر از وقايع تاريخي – به ويژه عاشورا – جوهره خاص تجلي فرهنگ ايثار و شهادت به جنگ بخشيد و نشان داد ،مردم در ايجاد ، بقاء و استمرار حكومت اسلامي و هم در اهداف و مقاصد و هم در كاركردها و مسؤوليت ها نقش اساسي دارند(شعباني ساروئي، 84 : صص126– 127).
امروزه با تحولي كه در مقوله قدرت و منافع ملي پديد آمده است، قدرت صرفاً به قدرت نظامي محدود نمي شود و بي ترديد اين تحولات بر مفهوم امنيت ملي نيز تأثير شگرفي داشته است و امنيت ملي نيز صرفاً به معناي داشتن آمادگي نظامي و راهبردهاي جنگي به كار نمي رود . در راهبرد دفاعي نظامهاي سياسي ، استراتژي بازدارندگي نقطه كانوني هدف است كه در رسيدن به اين هدف ، ابزارها و شيوه هاي گوناگوني از قبيل دستيابي به تسليحات هسته اي ، فن آوري نوين و پيشرفته ، توانمنديهاي علمي – فرهنگي ، قدرت برتر اقتصادي و سياسي و ... متصور است كه در ميان اين عوامل براي كشورهاي در حال توسعه و مستقل ، انتخاب راهبرد بازدارندگي مردمي جايگاه اساسي دارد ( همان ، ص 126 ) .
نتيجه تحقيق دانشجويان دانشگاه ملي جنگ آمريكا در خصوص جنگ ويتنام منجر به اين نتيجه شد كه مركز ثقل استراتژيك آن كشور مردم بوده اند. البته، منظور تعداد مردم در جبهه هاي جنگ نيست، بلكه عقايد و انديشه هاي آنان است (جمراسي ، 74 : ص 23).
استراتژي بازدارندگي مردمي در زمره مهمترين راهبردهاي دفاعي كشورهايي محسوب مي شود كه در معرض خطر تهاجم يا تجاوز دشمن بالقوه قرار دارند . اين سياست داراي دو بعد دفاعي و تبليغي است . در بعد دفاعي كشور در معرض تهاجم مي كوشد با افزايش منابع داخلي قدرت و بسيج عده و عده برتري خود را بر توان نظامي بالقوه دشمن نشان دهد تا در اين رهگذر ، او را از اقدام تجاوز كارانه يا از اقدام اشغال باز دارد و با به رخ كشاندن نيروي مقاومت مردمي و قابليت آماده سازي نظامي از طريق بسيج دفاعي و تشكيل نيروهاي غيرنظامي ، در اراده تجاوزگري دشمن تزلزل ايجاد كند و او را در اقدام به هجوم يا تجاوز احتمالي بر حذر دارد .
در بعد تبليغي ، اين استراتژي زباني يا اعلامي يا تبييني بر آن است كه به دشمن بالقوه تفهيم كند كه هزينه و بهاي اقدام به جنگ بيش از منافع متصور آن است و او را متقاعد سازد كه با توجه به اينكه بامردمي رو به رو خواهد شد كه از وحدت ، انسجام ، صبر ، پايداري و مقاومت سرسختانه ، فداكاري و جانفشاني ، ايثار و انگيزه دفاعي برخوردارند ، ضربات و لطمات سنگين را متحمل خواهد گرديد و به فرض تسلط ظاهري بر سرزمين آن كشور ، نه بر قلوب مردم مستولي خواهد شد ، نه بر اراده آنها ؛ و درنهايت با شكست سهمگين و با تحمل خسارات جاني و مالي و مهمتر از همه ضررهاي سياسي و ايدئولوژيك مجبور به بازگشت به سرزمين خود خواهد گرديد . لذا كشور درمعرض تهاجم تلاش مي كند با به كارگيري استراتژي بازدارندگي مردمي ، برتري قدرت عددي و ايماني را بر قدرت تسليحاتي و قهرآميز به دشمن نشان دهد (دهشيري ، 77 : ص 175 ) .
امام خميني ( ره ) با تأكيد بر تكليف بودن دفاع براي همه افراد جامعه ، موجب مشاركت گسترده و داوطلبان همه قشرهاي مردم را فراهم آورد . مردم متعهد ايران علاوه بر وظيفه ملي احساس تكليف شرعي مي نمودندكه در نبرد و جهاد في سبيل الله با تمام وجود و با مال و جان خود در مقابل دشمن ايستادگي نمايند و به رژيم بعث عراق و حاميان منطقه اي و قدرتهاي بزرگ جهاني نشان دادند كه هيچ سلاحي در مقابل قدرت ايمان و اراده ديني توان مقابله نخواهد داشت .
تجاوز نظامي گسترده عراق باعث شد تا مردم هويت ، حيثيت ملي و مذهبي و هستي خود را در خطر ببينند و براساس معيارهاي عقلي و ديني براي مقابله با دشمن ، رفتار خاصي را از خود نشان دهند كه مي توان آن را با واژه هايي مانند مقاومت و نهراسيدن ازدشمن ، ايستادگي و شجاعت ، حمله به دشمن ، تحمل سختي و مشقت و از خود گذشتگي ، ترجيح مصالح ملي و عمومي به مصالح فردي در عاليترين شكل ، توصيف كرد ( همان ، ص 136 ) .
امروز دشمنان جمهوري اسلامي ايران و در رأس آنها آمريكا تا اندازه زيادي دريافته اند كه بزرگترين مانع و تهديد بالقوه در مقابل توسعه طلبي ها و اجراي به اصطلاح « طرح خاورميانه بزرگ » توان نظامي و تسليحاتي ايران نيست، بلكه ايمان و انگيزه ملت ايران ، باورهاي ديني ، ايثارگري و شهادت طلبي و حمايت هاي مردمي است و گروهي نيز انقلاب اسلامي را در ميان اغلب كشورهاي اسلامي ، جدي ترين تهديد و عامل بازدارنده در مقابل خود مي بينند .
نتيجه گيري :
پس از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد ، مفهوم امنيت ملي دچار تحول عمده اي شده است . امروزه مؤلفه هاي نظامي ،نقش تعيين كننده خود را درتأمين امنيت ملي كشورها را از دست داده اند و عوامل نرم افزاري قدرت ، نظير ملاحظات فرهنگي و اقتصادي در تضمين امنيت ملي سهيم شده اند. حوادث پس از يازده سپتامبر و قدرت طلبي آمريكا، بخصوص در منطقه خاورميانه و اشغال دو كشور عراق و افغانستان، اين كشور و حاميان آن را با وضعيتي بغرنج مواجه نموده است و بخصوص تمامي معادلات سياسي – نظامي آمريكا در منطقه و جهان را به هم ريخته و تز يكجانبه گرايي اين كشور را با بن بست مواجه نموده است . در عين حال، وضعيت پيش آمده باعث گرديده زمينه هاي بيشتري براي گرايش به سوي منابع نرم قدرت، نظير توان نرم افزاري قدرت فرهنگي ، مذهبي، عقيدتي و روحيه مردمي كشورهايي كه توان رقابت تسليحاتي با آمريكا را ندارند، فراهم شود و تحولاتي چون روحيه ملي و مذهبي ، آگاهي توده ها و حمايت هاي گسترده مردم ، عدم ترس و بالارفتن عزم دولتمردان نظام جمهوري اسلامي ايران با تكيه بر پشتوانه روحيه ايثارگري و شهادت طلبي اقشار مردم در برابر تهديدات نظامي آمريكا و حاميان آن ، پايدارترين عامل بازدارنده در مقابل توسعه طلبي و تجاوز گري آمريكا را فراهم نمايد .
اگر چه نمي توان انكار كرد كه قدرت نظامي هنوز جزو مؤلفه ها و منابع اصلي قدرت ملي محسوب مي شود و تاكنون هم خطر تهديد نظامي آمريكا كه داراي مدرنترين سلاحها وبرترين توان نظامي ، در ميان كشورهاي جهان است ، از بين نرفته است، با اين حال، تحولات فعلي نظام بين الملل بخصوص در منطقه خاورميانه تا حدود زيادي اين مدعا را به اثبات رسانده كه قدرت سخت افزاري و برتري نظامي ، سلطه و پيروزي بلند مدت اين كشور را تأمين نخواهد كرد و لذا هرگونه تقابل نظامي آمريكا با ايران ، مي تواند به واكنش دفاعي مردم با پشتوانه عميق و ايدئولوژيك درداخل كشور و حتي حمايت هاي مردم و گروههاي اسلامي در خارج از مرزها عليه منافع آمريكا منجر گردد .
بنابراين، روحيه ايثارگري و شهادت طلبي مردم ايران كه توان قدرت نمايي و به كارگيري آن در جريان پيروزي انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس ، براي دوست و دشمن آشكار شده است ، امروزه و در شرايط فعلي حاكم بر منطقه ، به عنوان يكي از شاخه هاي نرم قدرت ملي و اصلي ترين عامل بازدارنده ،در مقابل تهديدات دشمنان مطرح است كه بايد به عنوان يكي از مهمترين پشتوانه هاي قدرت ملي تقويت و گسترش يابد .
منابع و مأخذ:
قرآن كريم.
1- اخوان كاظمي ، بهرام .(85). امنيت در نظام سياسي اسلام ،تهران: كانون انديشه جوان.
2- ادوارد اي آذر و چونگ اين مون .(89). امنيت ملي در جهان سوم ، پژوهشكده مطالعات راهبردي .
3- افتخاري ، اصغر. (77). امنيت ملي رهيافت ها و آثار ، فصل نامه مطالعات راهبردي، پيش شماره دوم .
4- امام خميني ، صحيفه نور، 18/25-248.
5- امام خميني ، رساله ، مسئله 2826.
6- تخشيد ، محمدرضا - نوريان ، اردشير.(87). يكجانبه گرايي آمريكا و تأثير آن بر نقش منطقه اي جمهوري اسلامي ايران، فصل نامه علوم سياسي، سال يازدهم، شماره 41.
7- جمراسي فرهاني ، علي اصغر. (74). بررسي مفاهيم نظري امنيت ملي، مركز آموزش دولتي.
8- خراساني ، رضا . (87). جايگاه و نقش قدرت فرهنگي در سياست خارجي ، فصل نامه علوم سياسي ، سال يازدهم ، شماره 41.
9- دهشيري ، محمدرضا .(77). استراتژي بازدارندگي از ديدگاه امام خميني(ره)، فصل نامه پژوهش، سال سوم، شماره 9.
10- ربيعي ، علي . (83). مطالعات امنيت ملي ، تهران : دفتر مطالعات سياسي و بين الملل.
11-رنجبر ، مقصود. (78). ملاحظات امنيتي در سياست خارجي ج.ا.ا ، پژوهشكده مطالعات راهبردي.
12- زهيري ، علي رضا . (85). كار ويژه هاي دولت نبوي ، فصل نامه علوم سياسي ، شماره 35 .
13- شعباني ساروئي ، رمضان .(84). استراتژي دفاع مردمي و تأثير هويتي آن ، فصل نامه مطالعات ملي ، سال ششم ، شمار 3 .
14- صحيفه سجاديه ، دعاي 27.
15- صداقت ، سيد علي اكبر .(بي تا). جنگ و ارتش ، نشر روح .
16- علي نقي ، امير حسين.(80). نگاهي به مسائل امنيتي ايران ، پژوهشكده مطالعات راهبردي.
17- عميد، حسن.(82). فرهنگ عميد ، امير كبير.
18- فرانكل ، جوزف . (69). روابط بين الملل در جهان متغير ، ترجمه عبد الرحمن عالم ، دفتر مطالعات ساسي و بين الملل.
19- فريد من ، لارنس . (86). بازدارندگي ، مترجمان: عسكر قهرمان پور و روح اله طالبي آراني، پژوهشكده مطالعات راهبردي.
20- كتاب امنيت بين الملل، شماره 3 ، مؤسسه ابرار معاصر ، 84.
21- مطهري ، مرتضي.(61). جهاد ، تهران : انتشارات اسلامي.
22- مقتدر ، هوشنگ . (70). سياست بين الملل و سياست خارجي، مفهرس.
23- مك لين ، ايان . (81). فرهنگ علوم سياسي آكسفورد ، ترجمه، حميد احمدي نشر ميزان.
24- نهج البلاغه ، كلام 11 ، خطبه 150.
25- ولي پور زرومي ، سيد حسن. (83). گفتمان هاي امنيت ملي در ج.ا.ا ، پژوهشكده مطالعات راهبردي
احمد يوسفي * *
نظر شما