اردوگاه شهداي خيبر
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۰۷:۳۰
خاطره سوم
(از جناب سرهنگ دوم پاسدار فرجام درمورد سردار شهيد محمدزاده )
- يادم است در اردوگاه شهداي خيبر بوديم و قرار بود عمليات انجام بگيرد كه بيست و چهار ساعت قبلش عمليات را لغو كردند چند دفعه اي كه براي زدن كانال به منطقه مي رفتيم و بنده هم به عنوان مسئول گروهان موظف بودند بالا سر نيروها باشند شهيد بنامعلي محمد زاده هم كه جانشين گردان بودند و ايشان شخصاً براي سركشي از كانال ها با ما مي آمدند و در زدن كانال به ما كمك مي كردند كه به هنگام عمليات راحت تر به دشمن دسترسي داشته باشيم خيلي از شب ها ايشان سرزده و گمنام به منطقه مي رفتند و بدون اينكه كسي متوجه بشوند تنهايي كانال مي زند و اگر مي ديدند رزمندگان بي خواب هستند ايشان هم بيخواب مي ماند و به خودش اجازه نمي داد زماني كه رزمندگان بيدار هستند ايشان در خواب باشند. در طول اين يك سال به روحيه ي ايثارگري او پي بردند و از نزديك با خصوصيات اخلاقي منحصر به فرد شهيد محمدزاده كامل آشنا شدم.
نظر شما