آخرين لحظات زندگي سردار شهيد باكري منتشر شد

به گزارش خبرنگار نويد شاهد از خرمشهر،در يكي از اين خاطرات شهيد آمده است: همان طوري كه داشت تيراندازي مي كرد يك گلوله به سرش خورد. بدجوري زخمي شد. بچه ها كشاندندش توي قايق تا به عقب خط منتقل كنند قايق كه از ساحل جدا شد بچه ها خيالشان راحت شد كه مهدي را فرستاده اند. ديدند كه مهدي دستش را بالا گرفته و دارد زيرلب چيزي مي گويد. يكي از بچه ها كه زنده ماند، گفت: مهدي چيزي شبيه اين مي گفت: "لااله الا الله الحمدلله" ، هنوز زياد دور نشده بود كه يك موشك صاف خورد وسط قايق و منفجر شد اثري هم از مهدي پيدا نشدرفت… اين خاطره فرازي از كتاب خاطرات سردار شهيد حماسه بدر و هور مهدي باكري است كه لحظات آخراين دلاور بزرگ سپاه اسلام را روايت مي كند. اين خاطره سرخ و ده خاطره ديگر به همراه 12 تصوير رنگي از شهيد مهدي باكري در جبهه هاي نبرد كتاب خاطرات اين سردار رشيد راشامل مي شود كه درقطع جيبي منتشر شده است. اين خاطرات با عناوين عروسي، خواب، مهندس، نوكر بسيجي ها، شست وشو نامه به خانواده، روحيه، انتقام، زخم طناب، به همراه دو خاطره و دوتصوير از شهيد حميدباكري به علاقه مندان فرهنگ دفاع مقدس و جهاد و شهادت تقديم شده است. در پايان اين كتاب اشاره اي به شهادت شهيد علي باكري ديگر شهيد خانواده باكري نيز شده است. اين شهيد قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به شهادت رسيده است. نكته قابل تامل درخصوص شهيدان مهدي، حميد و علي باكري اين است كه پيكر هيچكدام از اين سرافرازان به آغوش خانواده بازنگشت. در خاطرات شهيد باكري دراين كتاب مهم ترين ويژگي اين شهيد را در تواضع و فروتني اش مي يابيم. سادگي در زندگي و اداي تكليف در سلوك رفتاري اين سردار رشيد جبهه ها در خاطراتش موج مي زند