زندگینامه + عکس
...به عنوان كارگر در كارخانه ريسندگي جاده تهران كرج مشغول به كار گرديد...سپس با فرا رسيدن خدمت سربازي از طريق ارتش به خدمت سربازي اعزام گرديد تا اينكه بعد از چند مدت خدمت در تاريخ 22 /4 /64 در منطقه زبيدات بر اثر اصابت...
از کار در کارخانه ریسندگی تا شهادت در زبیدات/ شهيد جمشيد شمس اسفندآبادي


نوید شاهد البرز:

"شهيد جمشيد شمس اسفندآبادي"  فرزند هدايت در تاريخ 20 /3 /1340 در تهران از يك خانواده مؤمن و مذهبي و معتقد به دين اسلام ديده به اين دنياي هستي گشود.

وي بعد از گذراندن دوران طفوليت خويش بعد از اينكه به سن 7 سالگي گذاشت، جهت آموختن علم و دانش پا به مدرسه گذاشت و تحصيلات ابتدايي خود را در شهر تهران گذراند و سپس به همراه خانواده به شهر كرج نقل و مكان نمودند و دوران راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرج سپري نمود تا اينكه موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد و سپس به عنوان كارگر در كارخانه ريسندگي جاده تهران كرج مشغول به كار گرديد تا از اين طريق توانسته باشد امرار معاش بكند.

سپس با فرا رسيدن خدمت سربازي از طريق ارتش به خدمت سربازي اعزام گرديد تا اينكه بعد از چند مدت خدمت در تاريخ 22 /4 /64 در منطقه زبيدات بر اثر اصابت اسلحه گرم دشمن به فيض شهادت نائل گرديد.



از کار در کارخانه ریسندگی تا شهادت در زبیدات/ شهيد جمشيد شمس اسفندآبادي

نامه شهید  از جبهه برای خانواده

سلام خدمت خانواده عزيز سلام بر بابا و سعيد برادر خوبم اميدوارم كه حال و احوال همه تان خوب باشد و بقولي خوش چاق سلامت و سر دماغ باشيد. فكر مي‌ كنم نامه سوم است كه برايتان مي‌ فرستم كه حالا چند تا به دست شما رسيده باشد... از شما هم من تا حالا سه نامه داشته ام اگر از حال پسرخود خواستار باشيد به لطف خدا حالم بسيار خوب است و هيچ كسالتي ندارم و در حال دعا گوئي و گذراندن روز ها تا انشاءالله نوبت مرخصي شهرستان به من برسد كه نزديك است امروز يك نامه از مجيد و يك نامه هم از شما گرفتم كه مجيد نامه دومش بود و شما نامه سوم من هم دو نامه براي مجيد و سه نامه براي شما فرستاده ام حال مجيد هم خوب است و هيچ نگران حال او نباشيد چون جايش خوب است و هيچ خطري براي او پيش نمي ايد من ديروز به انديمشك رفته بودم و به اداره بابا تلفن كردم اما از شانس بد سه دفعه كه شماره بابا را گرفتم، جواب نداد و دفعه سوم كه شماره را گرفتم تا رفت بابا را صدا كند تلفن دوباره قطع شد و من خيلي ناراحت شدم ولي وقت نداشتم دوباره تلفن بزنم خوب بالا خره من كه جايم خيلي خوب و راحت است و الان يك ماه از خدمتم مي‌ گذرد و تو اين مدت به شكر خدا سختي و ناراحتي نداشته ام و از اين به بعد هم خدا بزرگ است بالاخره بايد گذراند من در نامه قبلي نوشتم وباز هم مي‌ نويسم كه اينجا كه من هستم جاي ملاقات نيست چون شهر نيست كه بنابر اين هيچوقت براي ملاقات من نيائيد اينجا؛ منطقه نظامي است و عبور و مرور افراد غير نظامي ممنوع است ولي براي ملاقات مجيد هر چقدر بخواهيد مي‌ توانيد الان توي سنگر باتفاق بچه ها نشسته و هركس چيزي مي‌ گويد و شلوغ مي‌ كنند.

نزديك ظهر است و موقع و موقع ناهار و من دارم نامه مي‌ نويسم يكي براي مجيد و يكي براي شما و خلاصه اش اين كه هيچ ناراحت من و مجيد نباشيد روزها را بالا خره خوب و بد مي‌ گذرانيم. ديگر ملاقه به ته ديگ رسيده و حرف هام تهش در آمده از قول من به عمه و آقاي خرسندي ماماني و آقا جان دائي عطا و دائي مويد و خاله ناهيد عمو فرهاد و زندائي ها سلام فراوان برسانيد. همچنين سلام مرا به همسايگان و آشنايان برسانيد از ژيلا و عمو ولي و بچه ها و خاله رضوان و عموشاپور چه خبر داريد و سلام مرا به آنها برسانيد، ديگر عرضي نيست جز آرزوي سلامتي تمام فاميل راستي سلام مرا به خانواده مهران رفاهي هم برسانيد و آدرس مهران هم برايم رسيد.

خدا حافظ فرزند شما جمشيد

از کار در کارخانه ریسندگی تا شهادت در زبیدات/ شهيد جمشيد شمس اسفندآبادي

از کار در کارخانه ریسندگی تا شهادت در زبیدات/ شهيد جمشيد شمس اسفندآبادي



منبع: پرونده فرهنگی ، شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده