شهید ماه رمضان
مگر شما نمى گوييد كه كاش ما در صحنه عاشورا بوديم و امام را يارى مى كرديم حال آنموقع است . و حال يارى كنيد و يك سخن با شما دارم كه از مرگ مى ترسيد و به سربازى نمى آييد . به سپاه و بسيج خدمت نمى كنيد و به صداى "هل من ناصر ينصرنى" امام خود گوش نمى كنيد، شما اين دنياى فانى را به آخرت جاويد فروخته ايد و شما نه دراين دنيا جايتان است و نه در آن دنيا .
مگر شما نمی گویید کاش ما در صحنه عاشورا بودیم؛ شهيد عليرضا باغجري

نوید شاهد البرز:

شهيدان ره صد ساله عارفان و عاشقان را يك شبه طي كردند.

"شهيد عليرضا باغجري" در تاريخ دوم مرداد 1345 درخانواده ايي مؤمن و مذهبي در شهرستان كرج ديده به جهان گشود. دوران كودكي را با شور و نشاط خاص آن دوره به پايان رسانيد و در سن هفت سالگي براي كسب علم و دانش وارد مدرسه شد و شروع به درس خواندن كرد و دوره ابتدايي را با مشكلات زيادي به اتمام رسانيد و به كارهاي كارگري مي پرداخت تا كمك خرج هزينه خانواده باشد. بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي به فرمان امام به عضويت بسيج در آمده و به طور شبانه روز و مستمر وقت خود را به خدمت به مردم مي گذراند تا اينكه جنگ شروع شد و صداميان متجاوز به خاك پاك كشورمان تجاوز مي كردند و مردم بي دفاع شهرهاي ما را به شهادت مي رسانند و مردان ما طاقت اين همه حمله وحشيانه را نداشتند از جمله شهيد عزيز كه بعد از مدتي به سوي ميدان هاي نبرد شتافت و به مقابله با كفر بعثي پرداخت تا اينكه در تاريخ بیست و سوم 1362 در منطقه عملياتي جنوب بر اثر موج انفجار به رودخانه پرتاب شده و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.


فرازی از وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

با عرض سلام خدمت امام زمان (عج) و نايب بر حقش امام خمينى و شهيدان كربلاى حسين تا كربلاى سوسنگرد و از كربلاى سوسنگرد تا كربلاى والفجر و ملت شهيد پرور ايران و خانواده عزيزم با عرض سلام خدمت پدر و مادر عزيزم سلام عرض مى كنم و سلامتى شما را از درگاه بارى تعالى خواستارم .

پدر جان غصه نخوريد كه من در اينجا هستم براى اينكه من براى حفظ قرآن و دين و مملكت خود به اينجا آمده ام تا با دشمنان خدا ستيز كنم و من بر اين جنگيدن افتخار مى كنم و اگرمن ‌در اين راه كشته شدم، غصه نخوريد چون قرآن كريم فرموده است." الا ان حزب الله هم الغالبون" يعنى آگاه باشيد كه حزب ا... پيروز است و مى خواهم بعد از مرگ من سوگوارى نكنيد، مى دانم كه هر چه باشد من فرزندشما هستم و دوست دارم مرا كنار بچه هاى كرج در گلزار شهدا دفن كنيد و مادر عزيز خواهش مى كنم كه بعد از مرگ من شيون بپا مكن و دوست دارم مثل زينب(س) كه وقتى جوانانش را ديد گفت: خدا يا اين قربانيان را ازمن بپذير.

با خواهرانم يك كلام دارم خواهرانم نماز و دعايتان ترك نشود و هميشه در كار خير پيشگام باشيد و برادرانم دوست دارم بعداز من سلاح مرا بدست گيريد و پرچم خونين حسين (ع) را بر بام مسجد الاقصى بيفرازيد و در هر كجا هستيد امام و رزمندگان را دعا كنيد و مردم شما هر شهيدى راكه مى آورند نگوييد كه چرا ديگر پيمان صلح را امضاء نمى كنند زيرا كه امام حسين ابن امام (ع) براى چه جنگيد و مگر شما نمى گوييد كه كاش ما در صحنه عاشورا بوديم و امام را يارى مى كرديم حال آنموقع است . و حال يارى كنيد و يك سخن با شما دارم كه از مرگ مى ترسيد و به سربازى نمى آييد . به سپاه و بسيج خدمت نمى كنيد و به صداى "هل من ناصر ينصرنى" امام خود گوش نمى كنيد، شما اين دنياى فانى را به آخرت جاويد فروخته ايد و شما نه دراين دنيا جايتان است و نه در آن دنيا .

و السلام

وشما هم با مشت‌هاى گره كرده هر روز اين شعار را تكرار كنيد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى ، حتى كنار مهدى ، خمينى را نگهدار



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده