خوش قلب و با ايمان - جدی و مسئولیت پذیر
محمود عتيقه چي مي گويد : شهيد ياسيني با بمباران شهرهاي عراق مخالف بود . با اينكه هواپيماهاي عراقي شهرهاي ما را مورد هدف قرار مي دادند ، اما او دوست نداشت غير از نظاميان عراقي پير و جوان و زن و كودك را از خانه و كاشانه خويش آواره كند .
شهيد سيد عليرضا ياسيني شخصي فروتن و آزاد انديش بود ، كه درجات نظامي او هيچ وقت باعث كمرنگ شدن فروتني اش نشد .
محمود عتيقه چي درباره شخصيت شهيد ياسيني مي گويد :
شهيد ياسيني بسيار دانا و موقعيت شناس بود . او از نظر شخصيتي انسان خوش قلب ، با ايمان و در عين حال شوخ و بذله گو بود . عليرضا هيچ وقت كسي را ناراحت نمي كرد و بسيار دل رحم بود و اگر موردي پيش مي آمد كه كسي از دستش ناراحت شود ، او بلافاصله از آن شخص دلجويي مي كرد .
وي در اين رابطه خاطره اي ذكر مي كند :
عليرضا پرواز مهمي در همدان داشت ، اما هواپيما دچار نقص فني بود و براي پرواز آماده نبود . مكانيزيسين آنجا كارش را به خوبي انجام نداده بود عليرضا علت بي توجهي او را جويا شد ، اما دقايقي بعد گفتگوي آنها تبديل به مشاجره شد . خيلي كم پيش مي آمد كه او عصباني شود ولي آن روز اين اتفاق افتاد . عليرضا فرمانده عمليات بود . او براي عمليات رفت ، بعد از بازگشت از برخوردي كه با آن مكانيزسين داشت ، ناراحت بود . شهيد ياسيني او را صدا زد و از او دلجويي كرد .
عتيقه چي به حس مسئوليت پذيري و دقت نظر شهيد ياسيني اشاره مي كند و مي گويد :
شهيد ياسيني در كارش جدي و مسئوليت پذير بود و در اين رابطه نظر ساير همكارانش را حتي اگر از نظر درجه نظامي از او پايين تر بودند جويا مي شد . او دقت نظر بالايي درباه وضعيت آنها داشت . در يكي از پرواز ها قرار بود ، من به اهواز بروم ، اما به علت پروازهاي زياد ، خيلي خسته بودم . عليرضا متوجه حال من شد و از من خواست كه استراحت كنم و خودش به جاي من به اهواز رفت . هواپيماي عليرضا در اين ماموريت ، مورد اصابت هواپيماهاي عراقي قرار گرفت ، اما به خواست خدا اتفاقي براي او رخ نداد .
دوست و همراه شهيد ياسيني يادي هم ، از يكي ديگر از شهداي پرواز مي كند :
« شهيد داوود اكرادي » از همكاران ما بود كه قبل از عليرضا شهيد شد . قرار بود كارخانه برق عراق را بمباران كنيم . من سه فروند هواپيما را در برنامه گنجانده بودم و خودم هم ليدر پرواز بودم . شهيد اكرادي به علت بيماري نبايد پرواز مي كرد اما به اصرارآمد . پرواز حساسي بود. نزديك پرواز بود كه عليرضا در آخرين لحظه ها آمد و خودش به جاي من ليدر پرواز شد . ساعت 6 صبح بود كه سه هواپيما از باند خارج شدند . براي سلامتي شان زيرلب دعايي زمزمه كردم . بعد از 45 دقيقه دو هواپيما وارد لاين شدند . آنجا بود كه شنيدم هواپيمايي داوود مورد اصابت قرار گرفته و بعد از پريدن با چتر نجات ، توسط عراقي ها به شهادت رسيده است .
چند روز قبل از شهات « شهيد اكرادي » يك بالگرد عراقي را كه 5 نفر از سران عراق در آن حضور داشتند ، منهدم كرده بود . فرمانده هاي عراقي داوود را شناسايي كرده بودند و متاسفانه به وحشيانه ترين شكل او را به شهادت رسانده بودند .
محمود عتيقه چي در پايان مي گويد : من از سال هاي قبل از جنگ با عليرضا دوست بودم ، هيچ بدي از او نديدم . دوراني را كه در همدان بوديم خانه هايمان در كنار هم بود و ما با هم رفت و آمد خانوادگي داشتيم .
عليرضا هيچ وقت در كارهايش افراط و تفريط نداشت . همكاران در پايگاه علاقه زيادي به او داشتند . اما رفاقت و صميميتي كه بين ما بود هيچگاه باعث چشم پوشي او ازخطاهاي ما در كارها نمي شد .
شهيد ياسيني با بمباران شهرهاي عراق مخالف بود . با اينكه هواپيماهاي عراقي شهرهاي ما را مورد هدف قرار مي دادند ، اما او دوست نداشت غير از نظاميان عراقي پير و جوان ، زن و كوك را از خانه و كاشانه خويش آواره كند .
شهيد سيد عليرضا ياسيني شخصي فروتن و آزاد انديش بود ، كه درجات نظامي او هيچ وقت باعث كمرنگ شدن فروتني اش نشد .
يادش گرامي و روحش شاد
برای شادی روحش صلوات