سه‌شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۲۱
نوید شاهد: در پايگاه چابهار بودم؛ مسئوليت امتحان معلم خلباني ام به جناب ياسيني محول شده بود. يك روز صبح ساعت 10 با هم به پرواز در آمديم. از همان لحظۀ اول كنجكاوانه تمام حركاتم را زير نظر داشت .
سرهنگ خلبان مجيد علي دادي

در پايگاه چابهار بودم؛ مسئوليت امتحان معلم خلباني ام به جناب ياسيني محول شده بود. يك روز صبح ساعت 10 با هم به پرواز در آمديم. از همان لحظۀ اول كنجكاوانه تمام حركاتم را زير نظر داشت . چون وقتي كسي معلم خلبان شد، در واقع مسئوليت دشواري بر دوش او گذاشته مي شود ، چرا كه اگر دانشجوي خلباني در پرواز دچار اشتباهي بشود وظيفۀ معلم خلبان است كه با واكنش سريع هواپيما را به حالت عادي برگرداند در غير اين صورت سقوط  هواپيما حتمي است . در اين پرواز جناب ياسيني در كابين جلو و من در كابين عقب هواپيما نشستم. بعد از رعايت تمام اصول پروازي چندين مانور در آسمان انجام دادم كه يك لحظه متوجه شدم جناب ياسيني از حال رفته و به سمت چپ كابين چسبيده است . حدس زدم كه او مي خواهد نحوۀ كنترل و واكنش مرا در حالت اضطراري امتحان كند ، لذا خودش را به بيهوشي زده است . چون قد بلند و درشت اندام بود ، من در ديد دچار مشكل شده بودم . گفتم :

- آقا رضا! اگر مي خواهي غش كني تو رو هر كي دوست داري به سمت راست غش كن تا من بتوانم ديد داشته باشم.

هيچ واكنشي نشان نداد . دوباره گفتم : آخه تو قدت بلند است . من نمي توانم جايي را ببينم . اگر به سمت راست غش كني ممنون مي شوم . اصلاً گويي هيچ صدايي را نمي شنيد . هيچ عكس العملي نشان نداد . مرتب او را صدا مي زدم ولي جوابي نمي شنيدم، با خود گفتم : نكند واقعاً بيهوش شده است . لذا با افسر كاروان تماس گرفتم و گفتم : جناب ياسيني بيهوش شده است .

افسر كاروان بلافاصله با پست فرماندهي تماس گرفته و ماجرا را گفته بود . از پست فرماندهي هم با پست فرماندهي نيرو در ستاد تماس گرفته و گفته مي شود كه جناب ياسيني در هواپيما بيهوش شده است . از ستاد هم حالت اضطراري براي نشستن هواپيما اعلام كرده بودند .وقتي كه هواپيما را براي  نشستن روي باند آوردم ديدم باند پرواز خيلي شلوغ شده و آمبولانس و ماشينهاي آتش نشاني كنار باند مستقر شده اند . در اين لحظه جناب ياسيني سرش را بلند كرد و به اطراف نگاهي انداخت و گفت : مجيد جان مي خواستم تو را آزمايش كنم . آفرين . خوب وظيفه ات را انجام دادي . در واقع حركت آن روز ايشان امتحاني عملي براي من بود تا تجربياتم در بوتۀ آزمايش قراربگيرد و در لحظه هاي بحراني مناسبترين راه را براي پيشگيري از خطر برگزينم .

منبع: كتاب انتخابي ديگر

تحقيق و تأليف : گروه پژوهش و نگارش انتشارات عقيدتي سياسي نيروي هوايي ارتش

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده