کد خبر : ۶۰۸۵۷۳
۱۵:۴۷

۱۴۰۴/۱۰/۰۸

مروری بر زندگی شهید ارتش «علیرضا کاظمی»

شهید «علیرضا کاظمی» از شهدای ارتش بود که سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید.


به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید «علیرضا کاظمی» در تاریخ یازدهم دی ۱۳۳۵ در خانواده‌ای مذهبی در محله پشت بازار خرم آباد دیده به جهان گشود. وی پنجمین فرزند خانواده و دارای چهار خواهر و دو برادر بود. 

دوران ابتدایی را در دبستان سعادت و دوران راهنمایی خود را در مدرسه امیر کبیر گذراند. در دوران نوجوانی برای کمک به پدرش در مغازه قصابی نزد وی مشغول شد. به علت درگذشت پدرش در سال ۱۳۵٠ به کمک مادر شتافت و در سن پانزده سالگی برای امرار و معاش خانواده به طور جدی مشغول به کار شد.

برادر بزرگترش علی محمد کاظمی در ارتش خدمت میکرد و درجه دار بود. شهید هم در سال ۱۳۵۳ در ارتش استخدام شد. روز‌ها مشغول به خدمت در ارتش بود و شب‌ها را در کشتارگاه کار و تالش می‌کرد.

مادر بزرگوار شهید خانم قدم خیر شفیعی در سال ۱۳۵۷ در سانحه تصادف از دنیا رفت و این شهید بزرگوار که بسیار شخص مسئولیت پذیر و مهربانی بود سرپرستی خواهر و برادر کوچکتر خود را به عهده گرفت.

مروری بر زندگی شهید «علیرضا کاظمی»

برای رفاه و آسایش خانواده بسیار پر تالش بود و سعی می‌کرد که خانواده اش از هیچ کمبودی رنج نبرند. شهید در سال۱۳۵۸ با خانم زینب رستم پور ازدواج کرد و همچنان سرپرستی خواهر و برادر خود را به عهده داشت. در این دوران با آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران توسط رژیم بعثی این شهید بزرگوار بیشتر اوقات خود را در جبهه‌های حق علیه باطل میگذراند آنچنان که برای مراسم ازدواج فقط یک هفته در کنار همسر و خانواده اش بود و پس از آن چهل روز در منطقه و ده روز در مرخصی به سر میبرد.

در ایامی که در مرخصی بود خود رامکلف میدانست که به تمام اقوام سربزند و صله ارحام را به جا آورد و همیشه بی تاب برگشت به جبهه بود. در طول دو سال و نیم زندگی مشترک با همسرش به ندرت درکنار هم بودند و بیشتر اوقات را وی در خط مقدم بود. ولی همیشه با نامه نگاری احوال خانواده را جویا میشد و همیشه برای اینکه خانواده اش نگران نشوند در نامه هایش مینوشت که در خط مقدم هیچ خبر نگران کننده‌ای نیست و بسیار امن و امان است. ثمره این ازدواج دو فرزند بود در سال ۱۳۶٠ صاحب یک فرزند پسر شدند و در سال ۱۳۶۱ صاحب فرزند دختری شدند که به دلیل عملیات‌های پی در پی و حضور وی در خط مقدم جبهه و احساس مسئولیتی که داشت فقط یک مرتبه موفق به دیدار دخترش شد و با یک دیدار یک ساعته از خانوادهاش برای همیشه خداحافظی کرد.

در عملیات محرم سال ۱۳۶۱ در منطقه دهلران و موسیان که به صورت مشترک توسط نیروی زمینی ارتش و نیروی زمینی سپاه صورت گرفت. در این عملیات که برگ زرینی از تاریخ ۸ ساله دفاع مقدس میباشد، بسیاری از توانایی‌های نیروی اسالم در گرفتن خاک و امتیاز از دشمن متخاصم و کشور‌های حمایت کننده آن میدرخشد روز دهم آبان ماه سال ۱۳۶۱ ساعت ۱٠:۸ عملیات محرم با رمز ال حول وال قوه اال باهلل _ یا زینب علیه السالم آغاز شد. اولین گردان حمله کننده برای انهدام و پاکسازی وارد میدان درگیری شدند، مقاومت اولیه عراقی‌ها را در هم شکستند و در ساعات اولیه عملیات خود را به ارتفاعات حمرین رساندند و نیرو‌های عراقی عقب رانده شدند.

ساعت ۶ صبح روز یازدهم ۳ قرارگاه نیرو‌های ایرانی توانستند به اهداف خود دست یابند، اما قرارگاه چهارم به دلیل سیالب شدید و مقاومت و پاتکی که توسط نیرو‌های عراقی انجام شد نتوانستند پاسگاه ربوط و اهداف خود را در منطقه چم هندی به دست آوردند در این عملیات جاده عین خوش و دهلران از تیررس نیرو‌های عراقی خارج شد و بیش از ۵٠ کیلومتر از ارتفاعات حمرین به تصرف نیرو‌های ایرانی درآمد.

این منطقه برای ایران و عراق بسیار حائز اهمیت بود، زیرا از مسیرات عبوری تسلیحات سنگین برخوردار بود از این جهت صدام حسین مستقیماً نیروهایش را کنترل میکرد تا حرکت نیرو‌های ایرانی را برای تسلط به این منطقه کاهش دهدبرا شهید علیرضا کاظمی در این عملیات از ناحیه پای راست دچار اصابت تیر قرار گرفت و به علت باران و سیالب شدید در آن منطقه و تخریب پل این شهید بزرگوار در آب سقوط کرد و به درجه شهادت نائل گردید این شهید بزرگوار در بهشت رضای شهر خرم آباد به خاک سپرده شد.

مروری بر زندگی شهید «علیرضا کاظمی»

این شهید بزرگوار در زمان حیات بار‌ها به همسرش و گاهی به خواهر بزرگترش فاطمه خانم میگفتند دو متر از این بهشت رضا سهم من است. اقالمی که در زمان شهادت همراه ایشان بود شامل یک پالک شناسایی یک عدد تسبیح، دو جلد قرآن جیبی، قاشق وچنگال، ساعت مچی، خودکار و یک آلبوم جیبی شامل چند عکس از عزیزانش که همگی به خون آغشته شدند.

تمام دوستان و آشنایان که با این شهید بزرگوار از نزدیک آشنا بوده‌اند همه بر این باورهستند که بهترین و بارزترین ویژگی ایشان حسن خلق بود. بسیار شوخ بودند و همیشه لبخند بر لب داشتند. بسیار یتیم نواز و مهربان بودند. به طوری که خواهرش فاطمه خانم نقل میکند یک روزی که ایشان حقوق ماهانه اش را دریافت کرده بود در حین بازگشت به منزل یک خانمی که بچه یتیم داشت از ایشان تقاضای کمک میکند و ایشان تمام پولش را به بچه‌های آن خانم بخشیده بود و دست خالی به منزل برگشته بود. همسر ایشان تعریف میکند که همیشه سر سفره باید اول مطمئن میشد که بقیه سیر شده‌اند و بعد خودش غذا را میل میکرد.

گاهی که به خاطر بمباران‌ها و یا نبود برق نانوایی‌ها تعطیل بود نان سهم خودش را به همسرش میداد و میگفت برای فردا که من نیستم این را بخورید. هر وقت از منطقه می‌آمد برای خانواده بسیار خرید میکرد و از آنجایی که مهارتی در قصابی داشت خودش گوشت میخرید و چرخ میکرد و کباب میپخت و همیشه سهم همسایه‌ها را هم میفرستاد. بسیار با سلیقه و با نظم بود. سلیقه ایشان هم زبانزد همه بود. در انتخاب لباس بسیار حساس بود. همیشه لباسهایش مرتب و اتو کشیده بودند.

در زمان شهادتش یک دست کت شلوارش نزد خشکشویی بود که چندی پس از شهادتش خانواده آن را تحویل گرفتند.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه