امیرحسین زخمی از جنگ نداشت، شکنجههای دشمن او را به شهادت رساند

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید غریب در اسارت «امیرحسین حافظی قهستانی» سوم خرداد ۱۳۴۷ در روستای قهستان از توابع شهرستان سیرجان دیده به جهان گشود. پدرش غلامحسین، کارگر سادهای بود که با تلاش و زحمت روزگار خانواده را میگذراند و مادرش سکینه در سال ۱۳۴۸ دار فانی را وداع گفت. امیرحسین دوران کودکی خود را در همان روستا سپری کرد و تا پایان دوره ابتدایی به تحصیل پرداخت. پس از آن به شغل نانوایی روی آورد و با صداقت و تلاش، زندگی سادهای را اداره میکرد.
با رسیدن به سن خدمت وظیفه، به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و در جبهههای نبرد حضور یافت. او جوانی پاک، بیادعا و اهل کار و تلاش بود که در کنار دیگر سربازان ارتش، با ایمان و شجاعت در دفاع از میهن ایفای نقش کرد.
سرانجام در سالهای پایانی جنگ تحمیلی در یازدهم آبان ماه سال ۱۳۶۸ در اردوگاه صالح الدین عراق بر اثر شکنجههای مکرر به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از سالها غربت در سال ۱۳۸۱ طی تبادل، به زادگاهش بازگشت و در گلزار شهدای شهرستان سیرجان آرام گرفت.
حسین افشانی از همرزمان و آزادگان دوران دفاع مقدس است که بخشی از سختیهای جبهه و اسارت را از نزدیک تجربه کرده و با شهید امیرحسین حافظی قهستانی آشنا شد. در ادامه از او خواستیم تا درباره شهید والامقام صحبت کند: «بنده افتخار داشتم در روزهای سخت دفاع مقدس و دوران اسارت با شهید امیرحسین حافظی قهستانی آشنا شوم. او جوانی ساده و بیریا بود؛ از همان ابتدا که خود را معرفی کرد، صداقت و آرامش در چهرهاش نمایان بود. اهل کار و تلاش بود و پیش از خدمت سربازی در نانوایی کار میکرد. همیشه با لبخند و متانت با دیگران رفتار میکرد. آنچه بیش از همه در وجودش میدیدم، عشق و دلبستگی به خانواده بود. بارها میگفت که همهی فکر و ذکرش پدر و مادرش هستند و دوری از آنان برایش سختترین رنج است. در جمع اسرا، با وجود فشارها و سختیها، تلاش میکرد روحیهی دیگران را حفظ کند. آرام و صبور بود و حتی در شرایط دشوار، با اخلاق خوش و کلام نرم، دلها را آرام میکرد.
امیرحسین جوانی پاک و مؤمن بود؛ سربازی که با ایمان و شجاعت در جبهه حاضر شد و سرانجام در راه خدا و وطن به شهادت رسید. یاد و نامش برای من و همهی همرزمانش همیشه زنده است.»
شهادت در غربت، مظلومیت سرباز بیادعا
افشانی از نحوه شهادت و اسارت شهید امیر حسین حافظی میگوید: «شهید امیر حسین حافظی قهستانی در تاریخ سی و یکم تیر ۱۳۶۷ در عملیات مرصادبه اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد. دوران اسارت را در اردوگاههای نهروان و تکریت سپری کرد؛ نه ماه در نهروان و نوزده ماه در تکریت، او جوانی آرام و صبور بود، اما فشارهای طاقتفرسای اردوگاههای عراق، روح و جسمش را آزرده کرده بود. در اردوگاههای نهروان و تکریت، شرایط بسیار دشوار بود؛ کمبود غذا، شکنجههای جسمی و روحی، و دوری از خانواده، همه بر او سنگینی میکرد. با این حال، امیرحسین هیچگاه تسلیم نشد.
اعصابش به مرور زمان فرسوده شد و برای اعتراض به رفتار غیرانسانی دشمن، دست به اعتصاب غذا زد. این تصمیم، نشانهی مقاومت و ایستادگی او بود؛ میخواست با همین حرکت، صدای مظلومیت خود و دیگر اسرا را به گوش برساند. در تمام این مدت، بیشترین دلمشغولیاش یاد پدر و مادر بود. بارها میگفت که همهی فکر و ذکرش نزد خانواده است و دوری از آنان برایش سختترین رنج است.
در اردوگاه صالحالدین، فشارها بر او بیشتر شد. مأموران بعثی با شکنجههای مکرر، جسم نحیفش را آزار دادند. او زخمی از جنگ نداشت، اما شکنجههای دشمن، جانش را گرفت. سرانجام در یازدهم آبان ۱۳۶۸، پس از تحمل رنجهای فراوان، در همان اردوگاه به شهادت رسید.
امیرحسین حافظی قهستانی، با ایمان و شجاعت، در برابر ظلم ایستاد. او جوانی بود که در اوج مظلومیت، جان خود را فدای آرمان و وطن کرد. یادش همیشه در دل ما زنده است و روایت زندگی و شهادتش، سندی از مظلومیت و مقاومت سربازان ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران اسارت خواهد بود.»
گفتوگو از سعیده نجاتی
تنظیم از آرش سلیمیفر