شهیدی که همواره نام امام زمان(عج) را در مجروحیت بر زبان داشت

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید غریب در اسارت «اکبر دانشی» فرزند روستای هورپاسفید از شهرستان فاریاب استان کرمان، نوزدهم شهریور سال ۱۳۴۱ چشم به جهان گشود. او در خانوادهای مؤمن و سادهزیست پرورش یافت. پدرش پیش از دوران اسارت فرزند به رحمت خدا رفت و مادرش سالها چشمانتظار بازگشت او بود و در نهایت با دلی پر از اندوه درگذشت. از خانواده شهید تنها دو برادر و یک خواهر باقی ماندهاند. اکبر دانشی در سالهای دفاع مقدس همراه با دوستان و همولایتیهای خود احمد یوسفزاده و حسن اسکندری عازم جبهه شد و در عملیات بیتالمقدس به عنوان کمکآرپیجی در کنار همرزمانش حضور یافت. در جریان عملیات و در ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ بر اثر اصابت گلوله به ران پا به شدت مجروح شد و در همان لحظات سخت با ایمان و اخلاص نام امام زمان (عج) را بر زبان میآورد و آرزوی شهادت داشت. هنگام تلاش برای انتقال او، نیروهای عراقی آنان را به اسارت گرفتند و پس از انتقال به پشت خط دشمن، اکبر از دوستانش جدا شد و دیگر خبری از او به دست نیامد. احمد یوسفزاده و دیگر همرزمان پس از هشت سال و سه ماه اسارت به وطن بازگشتند، اما همچنان از اکبر دانشی بیخبر بودند و تا امروز او در شمار مفقودالاثرها باقی مانده است. در روستای هور پا سفید مردم برای او صورتقبر ساختهاند و هر ساله بر مزار نمادینش فاتحه میخوانند. شهید اکبر دانشی نماد ایمان، ایثار و مظلومیت رزمندگان روستای خود است و یاد و نام او همچنان در دل مردم زادگاهش زنده است.
احمد یوسفزاده، فرزند روستای هورپاسفید شهرستان فاریاب، از دوستان و همولایتیهای شهید اکبر دانشی است. او در سالهای دفاع مقدس همراه با دیگر جوانان روستا به جبهه اعزام شد و در عملیات بیتالمقدس همرزمی نزدیک شهید دانشی بود. احمد یوسفزاده علاوه بر نسبت فامیلی، پیوندی عمیق از دوستی و هممحلی با اکبر داشت و روایت او از لحظات حضور شهید در جبهه، سندی زنده از ایمان و ایثار این شهید مظلوم است. آقای احمد یوسف زاده این چنین روایت میکند: «اکبر دانشی انسانی مؤمن، همیشه نام امام زمان (عج) را بر زبان داشت و در سختترین لحظات به یاد خدا آرام میگرفت؛ شجاع، هیچگاه از خطر عقبنشینی نکرد؛ فروتن، خود را برتر از دیگران نمیدانست؛ سادهزیست، با همه با محبت رفتار میکرد؛ صبور، در برابر درد و تشنگی بیتابی نشان نمیداد؛ ایثارگر، جان خود را برای همراهانش گذاشت؛ وفادار، حتی در لحظه مجروحیت نگران دوستانش شد؛ خوشاخلاق، با لبخند دلگرمی میداد؛ مهربان، دلهای اطرافیان را آرام میکرد؛ اهل دعا و ذکر، امید به شهادت داشت؛ مقاوم، در برابر سختیها ایستادگی کرد؛ آرام، در بحرانها دیگران را مطمئن میساخت؛ دلگرمکننده، با ایمانش روحیه میبخشید؛ بیادعا، هیچگاه به دنبال نام و نشان نرفت؛ پاکنیت، همه کارهایش برای رضای خدا انجام میگرفت؛ و پایبند به ارزشهای دینی و انقلابی، الگویی برای همه جوانان روستا و همرزمانش شد.»
جدایی تلخ از همرزمان، وصال شهادت
«اکبر دانشی در عملیات بیتالمقدس همراه ما بود. در میانه نبرد، گلولهای به ران پایش اصابت کرد و خون زیادی از او رفت. همان لحظهها مدام نام امام زمان (عج) را صدا میزد و میگفت چرا وقتی انسان میخواهد شهید شود امام زمان را نمیبیند. ما تلاش کردیم او را جابهجا کنیم، اما توان نداشت و فقط چند قدم آمد. تشنه بود، برایش آب آوردیم و زخم پایش را بستیم. در همان حال، سربازان عراقی رسیدند و ما را اسیر کردند. یکی از سربازان قصد داشت اکبر را همانجا بکشد، اما با التماس ما منصرف شد. بعد از انتقال، او را از ما جدا کردند و دیگر هیچ خبری از او به دست نیامد. سالها در اسارت بودیم و پس از آزادی هم همچنان بیخبر ماندیم. از آن روز تا امروز، اکبر در شمار مفقودالاثرهاست. برای ما، لحظه جداییاش همان لحظه شهادت بود؛ زیرا با آن زخم سنگین و خونریزی شدید، دیگر توان ادامه نداشت و در دل ما یقین شد که او به آرزویش یعنی شهادت رسیده است. سالها بیخبری، او را در شمار مفقودالاثرها قرار داد و مادرش با دلی پر از انتظار چشم از جهان فروبست. اکبر دانشی نماد ایمان، ایثار و مظلومیت رزمندگان روستای خود است؛ الگویی برای نسلهای بعد که نشان میدهد چگونه یک جوان روستایی با روحیهای پاک و نیتی خالص، جان خود را در راه دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی فدا کرد و یادش همچنان در حافظه جمعی مردم زنده مانده است.»
گفتوگو از سعیده نجاتی
تنظیم از آرش سلیمیفر