آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۷۷۹۲
۱۲:۰۶

۱۴۰۴/۰۹/۲۹
زندگینامه شهید بایرام‌علی حسین‌پور

از مسجد محل تا آسمان شهادت

بایرامعلی حسین‌پور که در خانواده‌ای متدیّن رشد کرده بود، در کنار تحصیل و کار، حضوری پررنگ در مسجد و هیئت‌ها داشت و سرانجام هنگام آموزش نظامی در مسجد محل، آسمانی شد.


به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید بایرام‌علی حسین‌پور دوم خرداد ۱۳۴۲ در روستای علی‌خواجه از توابع شهرستان بناب به دنیا آمد. پدرش، بشیر، کشاورز بود و مادرش، صدیقه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به‌عنوان بسیجی فعالیت می‌کرد. بیست و نهم آذر ۱۳۵۸ در مسجد سلیم‌زاده شهرستان زادگاهش هنگام آموزش نظامی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در همان شهرستان واقع است.

از مسجد محل تا آسمان شهادت

بایرامعلی در خانواده‌ای متدیّن و مذهبی دیده به جهان گشود. او از همان کودکی، چهره‌ای بشاش، زیبا و خنده‌رو داشت و در عین حال، آرام، متین و سربه‌زیر بود. فضای دینی خانواده، نقش بسزایی در شکل‌گیری شخصیت اخلاقی و معنوی او ایفا کرد.

او از دوران کودکی، در انجام کارهای مختلف به پدر و مادر خود کمک می‌کرد و روحیه مسئولیت‌پذیری و فداکاری در وجودش ریشه داشت. با آغاز دوران تحصیل، در کنار درس و مدرسه، به انجام کارهای مختلف روی آورد؛ نه برای کسب درآمد شخصی، بلکه برای آن‌که باری از دوش پدر بردارد و سهمی هرچند کوچک در تأمین معاش خانواده داشته باشد. او در فصل تابستان به کشاورزی و در زمستان به قالب‌بافی مشغول بود و در این مسیر، همراه و هم‌دوش برادران و خواهرانش کار می‌کرد. با وجود تمام این مشغله‌ها، هیچ‌گاه از تحصیل غافل نشد و در درس‌هایش نیز موفق بود.

شهید بایرامعلی علاقه و گرایش ویژه‌ای به فعالیت‌های مذهبی داشت. حضور مستمر در مساجد و هیئت‌ها، به‌ویژه در ماه‌های مبارک رمضان، محرم و صفر، بخش جدانشدنی از زندگی او بود. در ایام محرم، در عزاداری‌ها و نوحه‌سرایی‌ها شرکت می‌کرد و صدای گرم و شور حسینی‌اش، حال‌وهوای دیگری به مجالس می‌بخشید. مادر شهید، کتاب مداحی فرزندش را به‌همراه چند وسیله دیگر به یادگار نگه داشته بود و تا پایان عمر، با نگاه کردن به آن‌ها، دل داغ‌دیده خود را تسکین می‌داد.

علاوه بر فعالیت‌های مذهبی، بایرامعلی در ورزش‌های محلی و مدرسه‌ای، به‌ویژه فوتبال، حضوری فعال داشت. در محله، جایگاه و احترام خاصی میان مردم داشت؛ از کوچک تا بزرگ، همه او را دوست می‌داشتند و با او صمیمانه رفتار می‌کردند. این محبوبیت، حاصل قلب مهربان، اخلاق نیکو و رفتار صادقانه‌اش بود. کار کردن در کنار پدر، از او انسانی بااراده و مردی بزرگ ساخته بود، با آن‌که هنوز سن و سال زیادی نداشت.

برادر بزرگ‌تر شهید نقل می‌کند: «در زمان قالب‌بافی، وقتی همه ما خسته می‌شدیم و دیگر حوصله ادامه کار را نداشتیم، بایرام با شوخی‌ها و حرف‌های شیرینش آن‌قدر ما را می‌خنداند که خستگی کار از یادمان می‌رفت.»

در سالی که کتاب‌های سال اول راهنمایی را تازه تهیه کرده بود، هر روز با شوق خاصی آن‌ها را جابه‌جا می‌کرد و جلد می‌گرفت. او برای آن‌که بتواند هم درس بخواند و هم کار کند، در مدرسه شبانه ثبت‌نام کرده بود. در همین سال‌ها، با آغاز جنگ تحمیلی، جوانان برای اعزام به جبهه در مساجد آموزش می‌دیدند. بایرامعلی، با شوق قلبی و ندای درونی خود، و با انگیزه دفاع از کشور و آرمان‌های اسلامی، تصمیم گرفت در این مسیر قدم بگذارد و از مسجد محل، آموزش‌های نظامی را آغاز کرد.

سرانجام، یک روز غروب، هنگام حضور در کلاس‌های آموزشی مسجد و در حین آموزش و کار با اسلحه، به‌دلیل شلیک ناخواسته گلوله‌ای از اسلحه‌ای که در دست مربی بود، تیر به سر بایرامعلی اصابت کرد و او در همان لحظه، در کلاس آموزش، به فیض عظیم شهادت نائل شد. در این حادثه، چند تن دیگر از دوستانش نیز بر اثر همان اسلحه، مجروح و جانباز شدند.

با انتشار خبر، محله در غمی سنگین فرو رفت؛ گویا عاشورا بود. اشک و ناله، خانه شهید را در بر گرفت. آنچه باقی ماند، مادری داغدار، خواهرانی گریان و برادرانی اندوهگین بود. یادگارهای شهید، تنها چند تکه از لباس‌هایش، کتاب مداحی، کتاب‌های نو و تازه سال اول راهنمایی و عکسی قاب‌شده بر دیوار خانه بود؛ عکسی متین و آرام، که تنها مرهم دل داغ‌دیده پدر و مادر و خواهران و برادرانش به شمار می‌رفت.

مادر شهید بایرامعلی حسین‌پور، تا واپسین لحظات عمر، آرزویی بزرگ در دل داشت و همواره می‌گفت: «امیدوارم همه جوان‌ها برای دفاع از کشور و خاک پاکشان، راه این عزیزان را ادامه دهند.»

روحش شاد و یادش گرامی باد. 🌹

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه