ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی »حسین (ع) را از جبهههای جنوب میشنوم

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، سردار شهید «علی اصغر سیبی» ۱۲ شهریور ۱۳۴۱، در شهرستان کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش اشرف السادات نام داشت. تا چهارم متوسطه در رشته تجربی درس خواند ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. ۲۴ دی ۱۳۶۵، با سمت مسئول واحد تبلیغات در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای باغ فردوس زادگاهش واقع است.
دست نوشته شهید
الان ساعت هفت بعد از ظهر پنجشنبه پنجم فروردین ماه ۱۳۶۱ میباشد و ان شا الله قرار است امشب بار دیگر به مواضع کفار بعثی هجوم آوریم و آنان را به خاک ذلت بنشانیم.
پدر، مادر، همسر، خواهران و دوستان من! الان که تصمیم گرفتهام وصیت نامه بنویسم در مکانی هستم که عاشقان شهادت و عاشقان خدمت به اسلام در اطراف من پراکندهاند و من خدا را بسیار سپرد سپاسگزارم که به من چنین نعمتی داد که توانستم در جبهههای نبرد حق علیه باطل شرکت نمایم.
پدر و مادر عزیزم! امیدوارم از شهادت من غمناک نگردید و افتخار کنید که آنچه را که به او علاقه داشتید در راه خدا دادهاید.
مادر عزیز و همسر گرامیام! شما باید افتخار کنید که توانستهاید در این انقلاب سهمی داشته باشید و شهیدی تقدیم آن کنید. بدانید که من آگاهانه پا به این راه نهادهام و همیشه منتظر شهادت بودهام. همیشه از خدا شهادت طلب کردهام و تا به حال به این فیض عظیم نائل نگردیدهام و امیدوارم خدا لطفی کند و مرا نیز ببرد.
مادر عزیز! از اینکه هنگام رفتن به جبهه از شما خداحافظی نکردم معذرت میخواهم و امیدوارم که مرا ببخشی. باور کن نمیتوانستم به شما بگویم، چون اگر میگفتم حتما گریه میکردی و نمیدانی که اشک شما چه تاثیری بر روی من دارد. شما که دختر فاطمه زهرا (س) هستید نباید هیچ گاه غمگین شوی تا در آخرت ان شاالله با حضرت فاطمه (س) محشور شوی.
همسرم را به تو میسپارم و امیدوارم بتوانید با هم در خدمت به اسلام و انقلاب بکوشید.
وصیت من به شما این است که اگر شهید شدم و به این فوز رسیدم، به هیچ وجه ناراحت نشوید و گمان نکنید که مرا از دست دادهاید، مرا خدا به شما داده و اکنون نیز خدا گرفته است. خدا سرنوشت هر انسانی را مشخص کرده و آخر مرگ است و چه بهتر که این مرگ شهادت در راه خدا و در راه پاسداری از این انقلاب الهی باشد. امروز من از جبهههای جنوب ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین (ع) را میشنوم، امیدوارم همه شما نیز به آن لبیک بگویید.
مادر و همسر گرامیام! دیگر چیزی نمانده، انشاالله به همین زودی راه کربلا باز میشود. بدانید حیف است از نثار خون در راه انقلابی که در آن امام حسین (ع) فرزندانش، ائمه معصومین و اولیا کشته شدهاند، هراس داشته باشیم. آن کس که از مرگ و شهادت هراس دارد خدا را نشناخته و وعدههای خدا را حق نمیداند. وصیت من به شما این است که تا زنده هستید فرمانهای امام عزیزمان خمینی کبیر را لبیک گفته و در پیروی از ولایت فقیه کوشا باشید.
خواهران و برادران عزیز! نگذارید عدهای سودجو و فرصت طلب بر ضد ولایت فقیه فعالیت نمایند. مردم را بیش از پیش به سوی امام و روحانیت دعوت کنید و برای علما و روحانیون احترام قائل شوید.
کسانی که این انقلاب را به اینجا رسانیدهاند نه من بودهام و نه شما بلکه مرحله اول خدا، بعد توجهات امام زمان (عج) و نایب بزرگوارش حضرت امام خمینی که با رهبریهای پیامبر گونه اش امت اسلامی را به سوی سعادت پیش برد و بعد روحانیون این امت شهید پرور هستند.
انتهای پیام/